۱. سیاست در ایران، اول از همه در اینترنت رخ میدهد
در ایران امروز، کنش سیاسی بیش از آنکه از دفتر احزاب بیرون بیاید، از صفحهی موبایل آغاز میشود.
فضای مجازی برای جوانان، زنان و نسل Z همان چیزی است که روزنامه، حزب و انجمن برای نسلهای قبل بود؛ ساحت عمومی جایگزین در کشوری که رسانه و سازمان مستقل زیست نمیکنند.
از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱، این واقعیت بارها خودش را نشان داده است: اعتراض در ایران، قبل از خیابان، در هشتگ، ویدئو و روایت آغاز میشود.
۲. کاستلز: قدرت از دست دولت گریخته، در شبکهها شناور است
مانوئل کاستلز مدعی بود که «قدرت در شبکههاست نه در ساختمانهای حکومتی».
ایران امروز یکی از روشنترین نمونههای این تحول است.
اینترنت برای جامعهای که دچار سانسور ساختاری است، فقط یک ابزار نیست؛ پناهگاه سیاسی است. جایی که روایت رسمی حریف روایت شهروندان نمیشود، و تصویر موبایلی میتواند هزاران ساعت برنامه صداوسیما را بیاثر کند.
۳. کنش جمعی دیجیتال: اعتراض بدون رهبر، بدون حزب، بدون دستور
بنا به نظریه بنت و سودربرگ (Bennett & Segerberg) کنشگری جدید «شخصی» است:
یک استوری، یک بازنشر، یک عکس پروفایل؛ و ناگهان میلیونها نفر در موجی واحد قرار میگیرند.
این همان چیزی است که در ایران اتفاق افتاده:
اعتراضها رهبر ندارند، اما بیسروصدا هماهنگ میشوند؛
سازمان رسمی ندارند، اما روایت مشترک دارند؛
و همین روایت، خیابان را شعلهور میکند.
۴. سیر اعتراضات: چهار مرحله یک انقلاب شبکهای
۴.۱. ۱۳۸۸: لحظهای که سیاست وارد اینترنت شد
جنبش سبز اولین بار نشان داد که شهروند و تلفن همراه میتواند «رسانه» باشد.
با وجود شکست سیاسی، یک چیز هرگز به عقب برنگشت:
میدان سیاست از خیابان به اینترنت مهاجرت کرد.
۴.۲. ۱۳۹۶-۱۳۹۸: انفجارِ بیمرکز
اعتراضات اقتصادی ۹۶ و خیزش خونین آبان ۹۸ نشان دادند که شبکههای اجتماعی میتوانند
بدون هیچ رهبری، بدون هیچ حزب،
در دهها شهر شورش همزمان ایجاد کنند.
در مقابل، رژیم ولایی هم ابزار تازهاش را رو کرد:
قطع کامل اینترنت؛ یک چاقوی جراحی برای قطع جریان خشم.
۴.۳. ۱۴۰۱: «زن، زندگی، آزادی»؛ وقتی روایت، جهان را حرکت داد
قتل مهسا (ژینا) امینی، آتشی بود که با سوخت اینترنت جهانی شد.
هشتگ مهسا_امینی به یکی از پربازدیدترین هشتگهای تاریخ بدل شد.
یک جنبش بیرهبر، اما با انسجامی حیرتانگیز، از دل شبکهها بیرون آمد.
در این قیام، پیام واضح بود:
در ایران امروز، تصویر، مهمتر از سازمان است؛ اما بدون سازمان یک جنبش به اهداف خود نمی رسد.
روایت، مهمتر از بیانیه؛
و بدن زنانه، رادیکالترین زبانِ مقاومت.
۵. پنج ویژگی جنبش دیجیتال ایرانی
۱. رهبری افقی: هیچ چهرهای محور نیست؛ هر کاربر یک گره شبکه است.
۲. سرعت: یک ویدئو میتواند در چند ساعت به رسانههای جهانی برسد.
۳. نمادگرایی: بریده موی زنان، نام مهسا، کف خیابان--همگی برساختههای دیجیتالاند.
۴. جایگزینی عرصه عمومی: تلگرام و توییتر همان چیزیاند که روزگاری مطبوعات و احزاب بودند.
۵. شکنندگی: قطع کامل اینترنت، فیلترینگ هوشمند و ردیابی دیجیتال هر موج را میتوانند نصفهکاره نگه دارند.
اینجا همان تضاد اصلی جنبشهای ایرانی است: قدرت انفجاری زیاد، دوام سازمانی کم.
۶. مشکل اصلی: انرژی زیاد، همزمان تشکل و سازماندهی ناچیز
سؤال کلیدی این است:
چرا با وجود میلیونها بازنشر، جهانیشدن هشتگها و موجهای تصویری حیرتانگیز، نتیجه سیاسی پایدار حاصل نمیشود؟
سه دلیل اصلی وجود دارد:
نبود سازمان مدنی و تشکل پایدار گسترده و موثر: انرژی میسازد اما نهاد نمیسازد.
سرکوب دیجیتال: رژیمی که میتواند با یک فرمان، کشور را به ۱۰ سال قبل پرتاب کند.
عدم پیوند خیابان و تشکیلات و سازمان: قدرت از روایت آغاز میشود، اما برای دوام، باید در نهاد بنشیند.
ایران در مرحلهای قرار دارد که میتوان آن را «سیاستِ موجی» نامید:
امواجی بزرگ، ناگهانی، اما ناپایدار.
۷. نتیجه: ایران در دوران جنگ روایتهاست؛ پیروزی در خیابان بدون پیروزی در شبکه ناممکن است
واقعیت روشن است:
در ایران امروز، هر تحول سیاسی عمده اول باید در فضای مجازی رخ دهد.
شبکهها موتورِ آگاهیاند، اما نه تضمین سازماندهی و نه تضمین پیروزی.
جنبش «زن، زندگی، آزادی» نشان داد که حکومت میتواند خیابان را سرکوب کند،
اما نمیتواند روایت را کنترل کند.
با این حال، اگر جنبشها نتوانند از موج دیجیتال به ساختار اجتماعی پایدار عبور کنند،
سیل بزرگ اعتراض هر بار میآید، تخریب میکند، اما «ساختار قدرت» همچنان سرجایش میماند.

بازگشت به فروغی،علی میرفطروس
















