چهارشنبه 21 آبان 1382

جلسه پرسش و پاسخ شب ‌هزار و يكم با حضور بهرام بيضائي برگزار شد، ايسنا

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس تئاتر
جلسه گفت و شنود با بهرام بيضائي، نويسنده و كارگردان نمايش شب هزار و يكم به همت انجمن نويسندگان و منتقدان خانه تئاتر و با حضور حسين شاكري، عضو هيات مديره اين انجمن برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ايسنا، در آغاز اين نشست كه شامگاه ديروز در سالن چهارسو برگزار شد، بيضائي درباره پيش‌بيني استقبال تماشاگران از اين نمايش گفت: زماني كه تئاتر كار مي‌كنم به نمايشنامه فكر مي‌كنم نه به استقبال تماشاگران؛ اما انتظار اين استقبال را نداشتم و خوشحالم.
وي در پاسخ به اين پرسش كه چرا اين نمايش در سالن اصلي اجرا نشد، گفت: زماني كه صحبت اجرا مطرح شد، هم تالار اصلي و هم چهار سو پيشنهاد شد؛ اما از آن‌جا كه تا به حال در تالار اصلي كار نكرده‌ام، فرصت خواستم تا چهار يا پنج جلسه در اين تالار تمرين كنم؛ البته فرصت چهار پنج جلسه تمرين هرگز پيش نيامد و بعد هم به گروه ديگري واگذار شد.
وي درباره عدم استفاده از واژه آژدهاك در اپيزود اول اين نمايش گفت: مي‌خواستم تفاوت اين روايت با نمايش‌نامه‌ي قبليم، آژدهاك، مشخص باشد و تماشاگر منتظر نباشد همان‌ آژدهاك را ببيند.
وي ادامه داد: ميان آژدهاك شب هزارويكم و آژدهاك واقعي تفاوت‌هايي است؛ اين آژدهاك ديگر اسطوره‌ي صرف نيست، بلكه با شخصيت واقعي، شايد يك پادشاه محلي ظالم كه احتمالا آشوري يا بابلي بوده، تركيب شده است. ضحاك اين نمايش تركيب همه اين‌ها و تركيب اسطوره و تاريخ است.
به اعتقاد بيضائي، تمام اسطوره‌هاي كه مي‌شناسيم بازتاب تصور اول بشر از تعريف جهان است و داستان اصلي هزارويك‌شب نيز داستان افلاك است.
به گفته وي، خورشيد تصوير فلكي پادشاه است و ماه تصوير فلكي زن و در داستان آمده كه خورشيد (پادشاه) با دميدن ماه (زن) به خواب مي‌رود؛ بنابراين اين تصور وجود داشته كه خواب‌هايي كه ما مي‌بينيم قصه‌هايي است كه ماه تعريف مي‌كند.
نويسنده ”افرا” گفت:‌ هر تفسيري در گذشته از تعريف جهان مي‌آمد؛ در نتيجه اين داستان، هم صورتي فلكي و هم زميني دارد.
بيضائي در پاسخ به اين پرسش كه آيا با طنز اپيزود سوم مي‌خواستيد زهر اپيزود دوم را بگيريد ‌گفت: قصد نداشته‌ام كه زهر اپيزود دوم را بگيرم؛ من 3 داستان مستقل درباره‌ي هزار و يك شب نوشتم كه حتي اين احتمال وجود داشت كه هر يك جداگانه اجرا شوند.
وي، سومين اپيزود را مربوط به دوره‌ي تاريخي دانست كه در آن همه‌ چيز مضحكه است و ديگر امكان روي دادن تراژدي و حماسه نيست؛ بلكه در آشفتگي خنده است كه زندگي جديدي توليد مي‌شود.
بيضائي توضيح داد: حرف‌هاي ما هر يك در قالبي مي‌گنجد؛ بعضي در قالب گذشته و بعضي در قالب حال.
وي در پاسخ به پرسشي مبني به علاقه‌اش به تاريخ و گذشته، گفت: من به هيچ چيز اين تاريخ و حتي جهان موجود علاقه‌ي خاصي ندارم؛ تنها درختان اين شهر زيبا بودند كه آن‌ها را هم مي‌بريم و ساختمان مي‌سازيم.
بيضائي گفت: در دوره‌هاي گذشته نزيسته‌ام اما اسنادي هست كه مي‌توانم با شناسائي آن‌ها ريشه‌هاي مشكلات امروز را پيدا كنم و علاقه من به كشف اين ريشه‌هاست.
نويسنده ”ندبه” درباره حذف شخصيت كاوه و قيام مردمي در اپيزود اول، گفت: در اين داستان اصلا درباره انقلاب، كودتا و قيام با آن تعريف امروزي صحبت نمي‌شود.
به اعتقاد وي، كاوه داستاني است كه بعدا به اين داستان اسطوره‌ي ملحق شده است و قيام مردمي آن زمان با ديدگاه‌ها و معيارهاي امروزي متفاوت است.
بيضائي، كاوه را متعلق به دوره بعد از ساساني دانست و گفت: تا آن‌جا كه من مي‌دانم در اسطوره‌ي اصلي كاوه وجود ندارد، بلكه داستان باروري و جدال آن با ضحاك كه نماينده خشكسالي است، مطرح مي‌شود.
وي هم‌چنين با اشاره به حركت دو سويه و تبديل اسطوره به انسان و انسان به اسطوره، گفت: انسان‌هاي امروز هم مي‌توانند تبديل به اسطوره شوند؛ منتها نه به شكل بدني، بلكه به شكل معنوي. حتي مي‌توانند به صورت حيوان در بيايند، مانند هيتلر.
وي درباره حركات ويژه ضحاك در اپيزود نخست، گفت: قصد داشتم فاصله‌ي زماني احساس شود، بدون اين‌كه مانعي براي درك تماشاگران پديد آيد. ضمن اين‌كه اين حركات متكي بر زيبايي‌شناسي خاصي است و ديگر آن‌كه حركات ضحاك بايد متفاوت باشد، چون نيمي جانور و نيمي انسان است.
نويسنده ”مجلس ضربت زدن” درباره تحول عجولانه مرد در اپيزود سوم،‌ توضيح داد: اصولا تحول‌ها در ايران چنين است؛ ما تا جايي كه ممكن است در برابر منطق، خرد، عقل و ... مقاومت مي‌كنيم، به گذشتگان و عقلا استناد مي‌كنيم و بعد كه همه‌ي مطالبمان تمام شد و ديگر چيزي براي گفتن نداشتيم ناگهان متحول مي‌شويم.
وي هم‌چنين درباره طنز اپيزود سوم گفت: در آخر دوره‌ي قاجاريه نه تراژيك مي‌زايد و نه حماسه؛ به همين دليل محصولش تخت حوضي است، چرا كه در اين دوره همه چيز مضحكه است.
بيضائي ادامه داد: نمايش ما با مرگ شروع مي‌شود و با زندگي تمام و انسان دوره قاجاريه را نويد مي‌دهد كه موجود جديد ايراني است؛ كسي كه مشروطيت را بنيان مي‌گذارد و عقل را گرامي مي‌دارد و آغازگر دوره بازگشت به خود و درك تعقل و تكيه بر خرد است.
بيضائي يادآوري كرد: پيش از آن مملكت ما خواب بود، اما بعد بخشي از مملكت بيدار شد و كساني دريافتند كه تنها بنده‌ي شاه نيستند و فكر كردند جهان جديد شده و ‌آنان عقب افتاده‌اند و بعد به دلايل اين موضوع فكر كردند.
وي هم‌چنين درباره انتخاب طنز شيرين اپيزود سوم به جاي طنز تلخ، گفت: مي‌خواستم تماشاگر هر 3 شخصيت را دوست داشته باشد. مرد اين نمايش دو وجه دارد. زن رويه خوب او را دوست دارد و مي‌كوشد رويه بد او را متحول كند، همان گونه كه ما كشورمان را دوست داريم و در آن زندگي مي‌كنيم؛ اما بدي‌هايش را دوست نداريم و مي‌كوشيم آن‌ها را عوض كنيم. ضمن اين‌كه تلخي اپيزود سوم خيلي عميق است و مي‌خواستم خيلي سبك به نظر بيايد و بدم هم نمي‌آمد كمي شبيه قصه‌هاي هزار و يك شب شود.
وي هم‌چنين در پاسخ به پرسشي ديگر مبني بر اشكال گوناگون گفت‌وگو در اين نمايش تصريح كرد: گفت‌وگو كردن شكل‌هاي متفاوتي دارد. در اپيزود اول گفت‌وگويي را مطرح مي‌كنند كه حدود 1000 شب از آن محروم بوده‌اند. در اپيزود سوم گفت‌وگو از طريق نمايش صورت مي‌گيرد.
وي افزود: گفت‌وگو كردن به شيوه فرنگي در ايران نداريم؛ هر چند ممكن است مدعي باشيم چنين چيزي پديد آمده و حتي بخواهيم به دنيا صادرش كنيم. البته در فرنگ هم گفت‌وگو كردن به يك شيوه انجام نمي‌شود.
بيضائي در پاسخ به پرسش ديگري مبني بر تجربه نمايش‌هاي ايراني، گفت: تمام آن‌چه كه در ايران ساخته شده، ساختار ايراني دارد. نمايش ايراني، كليه‌ي تجربه‌هايي است كه در تئاتر ما رخ مي‌دهد و منحصر به آثار يك فرد خاص نيست.
بيضائي اشاره كرد: مردم معاصر ما ديگر سنتي نيستند، به همين دليل زماني كه داستاني معاصر را مي‌نويسم، ديگر شكل سنتي را انتخاب نمي‌كنم.
بيضائي با تاكيد بر اين‌كه هر چه ما مي‌كنيم هويت ما را مي‌سازد، گفت: اگر درباره گذشته باستان خود حرف بزنيم و تنها به ذخاير معنوي كه مدام آن‌ها را خراب مي‌كنيم، افتخار كنيم، اين‌ها روياپردازي است و هويت ما نيست؛ هم‌چنان‌كه تئاتر ما همين است، چه رو به تعالي رود و چه در محدوديت باقي بماند.
نويسنده ”نمايش در ايران” درباره تفاوت فضاي اپيزود سوم و اول با اپيزود دوم و عدم پيروزي خرد در اين اپيزود، گفت: در اپيزود دوم هم زن‌ها رها مي‌شوند. به هر حال خودكشي هم نوعي رهايي است. بسياري در ايران خودكشي مي‌كنند و رها مي‌شوند؛ زماني كه كسي گوش نمي‌كند. خودسوزي هم يكي از شكل‌هاي رهايي است.
وي گفت: در هر 3 اپيزود گفت‌وگوي فرد با قدرت مطرح مي‌شود و موضوعات ديگر مطرح نيست.
وي درباره منبع و پيدايش تعزيه گفت: تعزيه و همه نمايش‌هاي مذهبي جهان و شكل‌هاي آييني، تحول يافته همان آئين‌هاي باروري هستند؛ چرا كه در گذشته جهان از طريق آئين‌ها تعريف مي‌شد. در آئين‌هاي باروري باستان، موضوع رستاخيز همواره تكرار مي‌شود؛ همانند دانه‌اي است كه مدفون و دوباره سبز مي‌شود.
بنابراين آئين سياوش خواني، شكل تحول يافته همان‌آئين‌ باروري است و در واقع در تعزيه، سفره‌هاي مذهبي و ... زنده شدن امامان (ع) و اشخاص مقدس را با زنده كردن يادشان جلو مي‌اندازيم. پس تعزيه از منابع گوناگوني مي‌آيد كه يكي از آن‌ها آئين‌ ماني است.
بيضائي درباره اجراي اسطوره به زبان روز گفت: حتما چنين چيزي امكان دارد؛ اما تاثيرگذاري آن بستگي به فرد تجربه‌گر و نوع تجربه‌اش دارد.
وي ادامه داد: در بازنويسي بسياري از آثار نمايشنامه‌نويسان يونان باستان، چيز زيادي به آن‌ها اضافه نمي‌شود، در حالي كه در اين گونه موارد، فرد بايد نكته جديدي را مطرح كند يا از زاويه ديگري به آن موضوع نگاه كند.
بيضائي با تاكيد بر اين‌كه تغيير زبان بايد ضرورت داشته باشد گفت: زبان به عنوان يك ابزار بايد مسائل را فصيح‌تر و تجربه را غني‌تر كند.
بيضائي خاطرنشان كرد: در بسياري از موارد استفاده از زبان عاميانه ضروري نبوده و از تنبلي نويسنده يا ناآگاهي او از زبان ناشي مي‌شود.
وي در پاسخ به پرسش ديگري مبني بر تحول مرد و نقش عشق در اين تحول در اپيزود سوم گفت: عشق مهم است؛ اما تنها دليل اين تحول نيست. ديدن مرگ معمولا تعريف‌هاي ما را تغيير مي‌دهد. مرد محصول تعليم‌ها و نگاه سنتي است و زندگي را اين گونه فهميده، اما زماني كه درميابد تعريف ديگري از زندگي وجود دارد و متوجه مي‌شود مقاومتش غيرعقلاني است، مي‌پذيرد كه جهان را به گونه‌اي ديگر ببيند.
به گفته‌ي وي، اين مرد علي‌رغم تعليمات سنتي چيز ديگري در درون خود دارد، چيزي كه در نهايت موجب تحول او مي‌شود.
بيضائي درباره يكدست نبودن نثر اپيزود سوم گفت: قاجارنويسي سال‌ها در ايران مرسوم بوده و من مي‌خواستم از آن فرار كنم و نمي‌خواستم تجربه ”ندبه” را تكرار كنم. به همين دليل از نثري استفاده كردم كه آن زمان در خانه‌ها مرسوم بوده، نه در مكاتبات رسمي. ضمن اين‌كه با انتخاب اين نثر، فاصله زماني هم رعايت مي‌شود.
وي درباره‌ي دغدغه اصلي‌اش از اجراي اين نمايش به طنز گفت: اشتباه كردم. من گاهي نمايشنامه مي‌نويسم و صد سال يك بار هم كه تصميم به اجرا مي‌گيرم فكر نمي‌كنم كه عملي شود، اما اين دفعه كم كم آمدم و شد.
بيضائي اضافه كرد: ضحاكي كه من روايت مي‌كنم بر اساس داده‌هاي اسطوره‌شناسي و دانش تاريخي ما درباره‌ي كشورهاي هم جوار است و تصورم اين است كه داستان هزارافسان از داستان‌هاي ضحاك مي‌آيد.
وي هم‌چنين درباره انتخاب نمايشنامه‌ي ”شب هزار و يكم” گفت: در حال نوشتن اين متن بودم كه پيشنهاد اجرا به من دادند؛ اول تصور مي‌كردم مي‌توانم با 3 بازيگر اين نمايش را اجرا كنم. به همين دليل اين متن را انتخاب كردم تا اگر اجرا نشد، شرمنده 3 نفر شوم، اما بعد كه متوجه شدم ممكن نيست 3 بازيگر هر 3 اپيزود را بازي كنند؛ پس به انتخاب فعلي رسيديم.
بيضائي درباره‌ي موسيقي آغازين نمايش گفت: از موسيقي به عنوان يك مقدمه ورود به نمايش استفاده كردم تا تماشاگران از دنياي بيرون منفك و بر نمايش متمركز شوند؛ چون حتي اولين كلام نمايش مهم است و اگر تماشاگر آن را نشنود، از نمايش عقب مي‌ماند.
نويسنده‌ي ”مرگ يزدگرد” درباره فاصله‌گذاري شرقي در اين نمايش و عدم استفاده از فاصله‌گذاري برشتي، گفت: فاصله‌گذاري با برشت به دنيا نيامنده است؛ برشت با نظريه خاصي و براي منظور خاصي از آن استفاده كرد. همه‌ي تئاترهاي دنيا فاصله‌گذاري دارند.
به گفته‌ي وي، برشت از آن‌چه كه در كاباره‌ها و فيلم‌هاي صامت رخ مي‌دهد براي فاصله‌گذاري استفاده مي‌كند؛ در حالي كه مثلا در دوران باستان فاصله‌گذاري در نمايش‌ها با كر انجام مي‌شود.
وي در پايان درباره تمديد اجراي نمايش گفت: خيلي دير اين موضوع را به ما گفتند و هر يك از اعضاي گروه در جاهاي ديگري تعهد كاري داشتند بنابراين تمديد كار عملي نشد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

دنبالک:
http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/1192

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'جلسه پرسش و پاسخ شب ‌هزار و يكم با حضور بهرام بيضائي برگزار شد، ايسنا' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016