کشور ز شماست ای عزیزان
هم کار شماست دادن جان
هر منصب و مال و نعمت آن
من می برم و هزار دستان
هر چند که حسود بنده هستم
پشت سر هر شکنجه هستم
خود می کشم و شوم سیه پوش
محتاط چرا که بنده هستم
این نیست نظام که مردم آرد
هر جایی که بنده پا گذارد
با وعده و زور و پول و تهدید
هر فیلم ما پشت صحنه دارد
منصوب منند رانت خواران
بر مرکب خودسری سواران
آنان که به رأی پشیزی ارزش
قائل نبوند، عیان و پنهان
دانشجو برای من به بند است
آزادی و حق همه چرند است
حق است هر آنچه من بگویم
زهر است عملم، سخن چو قند است.
شعر از : شاهین میر محمد حسینی