جمعه 14 آذر 1382

جادو در مذهب، بخش نخست: عيد "پوريم"، عباس احمدى

مقدمه
در اين سلسله مقاﻻت، مى خواهيم رد پاى آيين هاى جادويى را در مراسم مذهبى نشان بدهيم. براى اين كار از عيد “پوريم” كه در ميان يهوديان رواج دارد آغاز مى كنيم. فرضيه اى كه در اين مورد پيشنهاد مى كنيم اين است كه عيد “پوريم” از روى الگوى جادوى تقليدى ساخته شده است.
***

عيد “پوريم”

تصوير ۱- عيد پوريم

عيد پوريم (Purim) يكى از عيد هاى مذهب يهود است كه هر ساله، دراواخر فوريه و اوايل مارس، برگزار مى شود. در سطور زير، ابتدا داستان عيد پوريم را، به نقل از تورات، ذكر مى كنيم، سپس نمونه هايى از اين مراسم را، از ايران و ساير كشورهاى جهان ، مى آوريم، و سرانجام، اين عيد مذهبى را از نظر جادو و آيين هاى جادويى، مورد تجزيه و تحليل قرار مى دهيم.

۱) داستان عيد “پوريم” به روايت تورات

بنا به روايت تورات (۱)، در روزگار قديم در ايران، پادشاهى به نام خشايار شاه زندگى مى كرده است. يك روز، خشايار شاه از همسر خود، ملكه وشتى، بسيارعصبانى مى شود، زيرا او از آمدن به ضيافت ملوكانه سر باز زده بود. بنابراين، پادشاه ملكه را خلع يد مى كند و به جاى او، استر را كه يك دختر يتيم يهودى بود به همسرى بر مى گزيند.

مردخاى، پسر عموى استر، كه در ضمن قيم استر نيز بود، به استر نصيحت مى كند كه يهودى بودنش را از مردم پنهان كند.

خشايارشاه، وزيرى داشت به نام “هامان”. هامان مردى متكبر بود و از همه انتظار داشت در مقابلش تعظيم كنند.هنگامى كه مردخاى از تعظيم كردن او امتناع مى ورزد، هامان سخت خشمگين مى شود و در صدد تﻼفى بر مى آيد. او پادشاه را بر آن مى دارد تا دستور قتل عام يهوديان را صادر كند. پادشاه، غافل از موضوع يهودى بودن استر، دستور را صادر مى كند. هامان فورى دست به كار مى شود و يك دار براى اعدام مردخاى تهيه مى بيند.

مردخاى براى استر پيام مى فرستد و او را از موضوع آگاه مى كند. استر جان بر كف مى نهد و به پادشاه اعلام مى دارد كه يهودى ست و جزو كسانى است كه مظابق فرمان شاه بايد قتل عام شود. پادشاه ، چنان عصبانى مى شود كه دستور مى دهد هامان را روى چوبه ى دارى كه براى مردخاى تهيه كرده بود اعدام كنند. سپس مردخاى را به جاى هامان به مقام وزارت منصوب مى كند.

امروزه يهوديان به يادگار آن روز، كه به همت استر، از قتل عام رهايى يافتند، جشن پوريم را همه ساله برگزار مى كنند.
***

۲) نمونه هايى از مراسم عيد “پوريم” در نقاط مختلف دنيا

يكى از مراسم عيد “پوريم”، آتش زدن مجسمه ى “هامان” و يا “هامان سوزان” است . در سطور زير، چند نمونه از مرسم “هامان سوزان” را كه از كشورهاى مختلف دنيا براى شما انتخاب كرده ايم، نقل مى كنيم:

1) در ايتاليا، در شب عيد پوريم، ابتدا، با پارچه و پوشال و چوب، مجسمه ى بزرگى به نام “هامان” مى سازند. سپس، بزرگساﻻن و كودكان، به صورت دايره، در اطراف اين مجسمه حلقه مى زنند. سرانجام مجسمه ى “هامان” را به آتش مى كشند و در حالی كه شعله هاى آتش از بدن مجسمه ى پارچه اى زبانه مى كشد، به شادى و سرور مى پردازند .

2) در فرانكفورت، يكى از شهرهاى آلمان، در كنار مجسه ى “هامان”، مجسمه ى زن او و نيز مجسمه ى دو تن از نگهبانان او را نيز از موم مى سازند و سپس همه ى آن ها را به آتش مى كشند.

3) در سالونيكا، يكى از شهرهاى بزرگ شمال يونان، يهوديان به جاى مجسمه و يا شمع، از خمير گندم استفاده مى كنند و نان هايى به شكل هامان درست مى كنند و با چاقو سر آن ها را مى برند.

4) در ايران، بچه ها، عروسك بزرگى به نام “هامان” درست مى كنند. سپس در وسط حياط، دار بلندى بر پا مى كنند و عروسك را به دار مى كشند. در پايان مراسم، مقدارى نفت به روى جنازه ى عروسك مى پاشند و او را به آتش مى كشند.

5) در افغانستان، كودكان يهودى، تصوير “هامان” را روى مقوا نقاشى مى كنند. سپس اين مقوا را به روى زمين مى اندازند و، در حالی كه آن را لگد كوب مى كنند، به رقص و پايكوبى مشغول مى شوند.

6) در مراكش، بچه ها، ابتدا از كاغذ و پارچه و چوب، مجسمه اى از “هامان” درست مى كنند. سپس، آتش بزرگى در وسط حياط مدرسه بر پا مى كنند و مجسمه ى هامان را به درون آتش مى اندازند و او را مى سوزانند. در همين حال، با چوب هاى مخصوصى كه براى اين مراسم تهيه كرده اندء عروسك را كتك مى زنند و دسته جمعى فرياد مى زنند “رحمت بر مردخاى، لعنت بر هامان”، “رحمت بر استر، لعنت بر زرش”.
(زرش ,Zeresh, زن “هامان” است كه در توطئه ى قتل عام يهوديان با شوهرش همكارى مى كرده است)

7) در ليبى، در شب عيد پوريم، بچه ها، مجسمه ى هامان را درون آتش مى اندازند و از روى آتش مى پرند و در بين خود مسابقه مى گذارند تا ببينند چه كسى مى تواند بلندتر از روى آتش بپرد.

8) در بخارا، يكى از شهرهاى ازبكستان، يهوديان در كنار كنيسه ى خود، از برف و يخ ، آدمك مسخره اى با پاهاى بزرگ و كله ى گنده، به نام “هامان” درست مى كنند. از دو تكه ذغال براى او چشم و از يك هويج دراز براى او دماغ درست مى كنند. كمربند زرينى از پوست خربزه به كمر او مى بندند و ديگ سياهى به عنوان كﻼه بر سر او مى نهند.
بعد از صرف شام، اهالی شهر، گرداگرد اين آدمك برفى جمع مى شوند و آتش زيادى در اطراف او بر پا مى كنند. گرماى آتش باعث مى شود كه مجسمه ى “هامان” به تدريج آب شود. مردم در حالی كه آواز مى خوانند منتظر مى مانند تا آخرين ذره ى برف نيز آب شود و سپس به خانه هاى خود مى روند.

9) درمنطقه ى قفقاز (كوهاى قفقاز بين روسيه، گرجستان، آذربايجان و ارمستان مشترك است)، در شب عيد پوريم، زن خانه هيزم سياهى به دست مى گيرد و در كنار اجاق مى ايستد.
مرد خانه از او مى پرسد: ”اين چيست كه به دست گرفته اى؟”
زن جواب مى دهد: “اين هامان است”
مرد دستور مى دهد: ”او را بسوزان”
با اين فرمان، زن هيزم را در اجاق قرار مى دهد و آن را مى سوزاند.

10) در يمن، با پارچه و چوب و پوشال، عروسك بزرگى از هامان درست مى كنند و آو را بر روى اﻻغى مى نشانند و در كوچه هاى شهر مى گردانند. بچه ها به هر خانه اى مى رسند،در مى زنند، صاحب خانه در را باز مى كند و به آن ها ، آب نبات و شيرينى مى دهد. گاهى نيز صاحب خانه، براى نشان دادن تنفر خود، آب كثيف به روى عروسك خر سوار مى پاشد.
سرانجام بچه ها به كنيسه مى روند و عروسك “هامان” را، در حياط كنيسه، از درخت بلندى، دار مى زنند و سپس با چوب و چماق به جان او مى افتند. بعد از آن كه حسابى او را كتك زدند، عروسك را از دار پايين مى آورند و جنازه ى او را به آتش مى كشند.

11) در بعضى از مناطق، مراسم “هامان سوزان” با مخالفت مسيحيان متعصب مواجه مى شود. زيرا اينان مى پندارند كه مجسمه اى كه در اين مراسم سوزانده مى شود، در حقيقت، مجسمه ى مسيح است و ادعا مى كنند كه يهوديان به اين ترتيب دين آن ها مسخره مى كنند. خاخام هاى يهودى براى آن كه اين خطر را از سر خود دور كنند، تغييراتى در مراسم “هامان سوزان” انجام داده اند. به عنوان مثال، در اين مناطق، به جاى مجسمه ى هامان و زنش، از دو شمع استفاده مى كنند و به جاى آتش زدن مجسمه ها، اين دو شمع را روشن مى كنند و مى گذارند تا به آخر بسوزند.

12) داستان “هامان” به روايت ميكل آنژ

تصوير ۲- تابلوى مجازات “هامان “ وزير خشايارشاه، اثر ميكل آنژ، سقف نمازخانه ى “سيس تين” واتيكان


ميكل آنژ، نقاش و مجسمه ساز پر آوازه ى دوره ى رنسانس، داستان “هامان” را بر روى سقف نمازخانه ى “سيس تين” در واتيكان نقاشى كرده است. اين تابلو از سه صحنه درست شده است: در صحنه ى مركزى ، “هامان” را مى بينيم كه به جاى آن كه مطابق روايت تورات به دار كشيده شده باشد، با بدن برهنه به صليب كشيده شده است.

در گوشه ى راست تابلو، استر را مى بينيم كه با خشايار شاه و هامان در پشت ميزشام نشسته اند. استر در حال فاش كردن توطئه ى هامان در پيشگاه شاه ايران است. هامان با جامه ى زردرنگ، با وحشت و هراس، سر خود را برگردانده است و به آن ها نگاه مى كند.

در گوشه ى چپ تابلو، خشايارشاه را مي بينيم كه با باﻻتنه ى نيم برهنه بربستر شاهانه دراز كشيده است و به هامان ،كه با جامه ى زردرنگ در آستانه ى در ايستاده است، دستور مى دهد تا خلعت شاهانه را به “مردخاى” بدهد. مردخاى در بيرون از خوابگاه، بر روى پلكان نشسته است.
***
۳) تجزيه و تحليل مراسم “هامان سوزان”

به طور كلی براى مراسم “هامان سوزان” سه تحليل وجود دارد: تحليل انسانى، تحليل روانى، و تحليل جادويى.

الف) تحليل انسانى

تنها كسى كه از داستان مجازات هامان، برداشتى انسانى ارايه داده است ، ميكل آنژ، نقاش و مجسمه ساز دوره ى رنسانس است. كار مهمى كه ميكل آنژ در تابلوى مجازات هامان كرده است اين است كه يك سنت ايرانى (= چوبه ى دار) را به يك سنت رومى (= صليب) تبديل كرده است. از آن گذشته، ميكل آنژ، با برجسته كردن صحنه ى مجازات هامان به جاى صحنه ى شفاعت استر از تفسير رسمى انجيل نيز فاصله گرفته است. مسيحيان، داستان شفاعت استر در نزد خشايارشاه را سمبولی از شفاعت حضرت مريم در نزد خداوند در روز قيامت مى دانند و معتقدند كه همان طور كه استر توانست يهوديان را از مجازات شاه ايران، در اين دنيا، نجات بدهد، حضرت مريم نيز خواهد توانست، با شفاعت خود، مومنان مسيحى را از مجازات خداوند، در آن دنيا، نجات دهد. براى مسيحيان، صحنه ى مركزى ، صحنه ى شفاعت استر است نه صحنه ى مجازات هامان.

كار ديگرى كه ميكل آنژ در اين تابلو كرده است اين است كه برخﻼف سنت يهوديان، نه تنها هامان را به صورت بيقواره و مسخره نشان نداده است، بلكه پيكره ى برهنه ى او را بسيار زيبا و متناسب و ورزيده نقاشى كرده است. پيكر “هامان” در اين تابلو بيشتر ياد آور پيكره ى داوود است تا يك تبه كار منفور. مصلوب شدن هامان نيز حس همدرى بيننده را بر مى انگيزد و او را ناخودآگاه به ياد رنج هاى عيسى مسيح بر روى صليب مى اندازد. رويهم رفته، ميكل آنژ، در اين تابلو، هامان را با يك برداشت انسانى نقاشى كرده است و كمتر تحت تاثير تعصبات خشكه مقدسانه ى قشريون مذهبى قرار گرفته است.

البته برداشت انسانىِ ميكل آنژ، يك استثنا است و قاعده در اين جا با تحليل روانى و تحليل جادويى است.

ب) تحليل روانى

از نطر روانشناسى، مراسم “هامان سوزان” در حكم نوعى عقده گشايى روانى و تخليه ى حس نفرت و دشمنى نسبت به دشمنان يهود مى باشد. “هامان” سمبول و مطهر و فرانمود و نشانه ى كسى است كه مى خواسته است با توطئه هاى شيطان صفتانه ى خود، ملت يهود را قتل عام كند.

يهوديان با دارزدن “هامان” و سوزاندن جنازه ى او، از يك طرف، مراتب انزجار خود را از دشمنان ملت يهود نشان مى دهند و از سوى ديگر مقدارى از احساسات خصمانه و حس كينه اى را كه در درون آن ها انباشته شده است و ممكن است باعث انفجار روانى آن ها شود، تخليه مى كنند. از اين نظر، مراسم هامان سوزان، تاحدودى خاصيت روان درمانى است.

اما در زير اين پوسته ى ظاهرى و روانشناختى، علت عميق تر و مهمترى وجود دارد كه قدمت آن به عصر جادو و دوارن غارنشينى بشر بر مى گردد. به عبارت ديگر، اگر به مراسم “هامان سوزان”، با دقت بيشترى نگاه بكنيم و از سطح داستان به عمق آن نفوذ كنيم، مى توانيم، در زير قشر ظاهرى آن ، رد پاى آيين هاى جادويى به خصوص جادوى تقليدى را پيدا نماييم.

براى آشنايى خوانندگان جوانترمان، ابتدا، تعريف مختصرى از جادوى تقليدى به دست مى دهيم و سپس به تجزيه و تحليل آيين “هامان سوزان” مى پردازيم.
***

جادوى تقليدى

براى شناخت جادوى تقليدى بايد از عصر علم به عصر مذهب و از عصر مذهب جا به عصر جادو برويم. در عصر جادو، هنوز خدايان به وجود نيامده بود. زيرا انسان هاى غارنشين هنوز نمى توانستند قدرتى را به صورت تجريدى در ماوراى طبيعت تصور كنند. هرچه بود طبيعت بود و انسان ها كه براى تسلط بر طبيعت مى كوشيدند. آنها براى تسلط بر طبيعت سعى مى كردند رابطه ى علت و معلولی بين پديده هاى طبيعى را كشف كنند. از اين تﻼش و كوشش دو رشته ى مهم به وجود آمد: يكى علم و ديگرى جادو. علم و جادو، برادران دوقلوى يكديگرند. زيرا هر دو مى خواهند بدون كمك گرفتن از خدايان، بر طبيعت فرمان برانند. جادو بر دو نوع است: جادوى سرايتى و جادوى تقليدى.

جادوى تقليدى بر اين اصل استوار است كه انسان با انجام آيين هاى مخصوصى، مى تواند طبيعت را مجبور به تقليد از خود كند. به عنوان مثال با زخم زدن به تصوير نقاشى شده ى آهويى بر ديواره ى غارى مى تواند، طبيعت را مجبور كند تا به تقليد از اين كار ، باعث شود كه آهوى واقعى در هنگام شكار زخمى شده و به آسانى به چنگ شكارچى بيافتد. اين يكى از قديمى ترين نوع جادو در جهان است كه در بسيارى از نقاشى هاى ديوارى غارهاى انسان هاى اوليه به چشم مى خورد. نقاش، در عصر جادو، وقايعى را كه در گذشته اتفاق افتاده است نشان نمى دهد، بلكه هدف او، نشان دادن وقايعى است كه در آينده بايد اتفاق بيافتد. به عبارت ديگر، نقاش از طبيعت تقليد نمى
كند. بلكه اين طبيعت است كه بايد از نقاش تقليد كند.

تصوير ۳- نقش زخم خورده ى گاوميش كه در جادوى شكار به كار مى رود.



در يكى از نقاشى هاى ديوارى غارهاى عصر حجر، گاو ميشى را مى بينيم كه بر روى گردن او، جاى چهار زخم افقى و در زير كوهان او، جاى چهار زخم مدور ديده مى شود. اين زخم ها را شكارچيان عصر حجر، پيش از رفتن به شكار گاو ميش، بر روى نقش گاوميش ترسيم مى كردند تا طبيعت به تقليد از آن ها باعث شود تا گاو ميش واقعى در هنگام شكار زخمى شده و به آسانى شكار آن ها شود. براى جزييات بيشتر راجع به جادو و آيين هاى جادويى به سلسله مقاﻻت هفت گانه ى “جادو در فرهنگ ايران” در اين سايت مراجعه كنيد.
***

ج) تحليل جادويى

اكنون كه تعريف مختصرى از جادوى تقليدى به دست داديم به كنيسه هاى يهوديان و مراسم آتش زدن مجسمه ى “هامان” باز مى گرديم.

شكارچيان در عصر جادو، نقش گاوى را بر ديواره ى غارى نقاشى مى كردند. يهوديان در قرن بيست و يكم، به جاى آن كه نقش گاوى را بر ديواره ى غارى نقاشى كنند، مجسمه ى آدمى را با پارچه و مقوا مى سازند. اين مجسمه ى پارچه اى و آن نقش گاو، هردو يك كاركرد را دارد و هردو يك نقش را بازى مى كند.

شكارچيان در عصر حجر، طى مراسم مخصوصى به نقش گاو زخم مى زدند. يهوديان در قرن بيست و يكم ، به جاى زخم زدن به نقش گاو، به مجسمه ى “هامان” زخم مى زنند و او را به آتش مى كشند. زخم زدن به مجسمه ى “هامان” و زخم زدن به نقش گاو، هردو يك كاركرد را دارد و هردو يك نقش را بازى مى كند.

شكارچيان درعصر حجر، با زخم زدن به نقش گاو، اميدوار بودند كه طبيعت از اين عمل آن ها تقليد كند و زخم جانكاهى به شكار واقعى وارد آورد. يهوديان در قرن بيست و يكم ، با زخم زدن به مجسمه ى هامان، اميدوارند كه طبيعت از اين عمل آن ها تقليد كند و زخم جانكاهى به هامان واقعى وارد آورد. در هردوى اين دو مورد يعنى هم در زخم زدن به نقش گاو در عصر حجر و هم در سوزاندن مجسمه ى هامان، در قرن بيست و يكم ، ما با جادوى تقليدى سرو كار داريم.

از آن جا كه هامان، وزير خشايارشاه، به عنوان يك شخصيت تاريخى، مدت هاست كه مرده است و ديگر نمى توان مرده را از نو كشت، بنابراين، ”هامان” در مراسم هامان كشان، حالتى سمبليك و نمادين به خود مى گيرد و به صورت مظهر دشمن و فرانمود نيروهاى ضد يهودى در مى آيد. يهوديان با سوزاندن “هامان” اميدوارند كه دشمنان واقعى خود را بسوزانند و از بين ببرند.
***
مراسم “عمر سوزان"

مراسم “مجسمه سوزان” به يهوديان منحصر و محدود نمى شود. آيين جادويى “مجسمه سوزان” در فرهنگ عاميانه ى ايران نيز ريشه ى قديمى دارد. به عنوان مثال، از قرن شانزدهم ميﻼدى تاكنون يعنى به مدت چهار صد سال، مراسمى به عنوان “عمركشان” در ايران رواج داشته است. در اين مراسم، مردم با پارچه و چوب و پوشال و تپاله و پشكل و پهن، مجسمه ى بزرگى از عمر بن خطاب، دومين خليفه ى مسلمانان كه در سال 446 ميلادى ترور شد، مى سازند و سيس آ ن را به آتش مى كشند. در سال 1930 و 1932 ميﻼدى كه روابط ايران با كشور سنى مذهب تركيه، بهبود يافت، مراسم “عمر كشان” نيز در ايران ممنوع شد. با وجود ممنوعيت رسمى، آيين جادويى “عمر كشان” هنوز هم در بعصى از روستاهاى دورافتاده ى ايران به همان شيوه ى سنتى اجرا مى شود.

در اين مراسم كه با شادى و سرور همراه است، به جاى زخم زدن به نقش آهو به مجسمه ى عمر زخم مى زنند. هدف عوام از اين عمل جادويى اين است كه طبيعت را مجبور كنند تا از آن ها تقليد كند و به روح عمر و به آيينى كه او پى نهاده است زخم بزند. ضمنا از نطر روانشناسى، مراسم “عمر سوزان” در حكم نوعى عقده گشايى روانى و تخليه ى حس نفرت و دشمنى نسبت به دشمنان مذهبى است. عوام با سوزاندن پيكره ى عمر، از يك طرف، مراتب انزجار خود را از دشمنان خود نشان مى دهند و از سوى ديگر مقدارى از احساسات خصمانه و حس كينه اى را كه در درون آن ها انباشته شده است و ممكن است باعث انفجار روانى آن ها شود، تخليه مى كنند. از اين نظر، مراسم “عمر سوزان”، تاحدودى خاصيت روان درمانى است.
***

مراسم “جادوگر سوزان”

در قرون وسطى و در دوران تفتيش عقايد، مسيحيان، به جاى آن كه از پارچه و چوب و پوشال، مجسمه اى از شيطان را درست كنند و آن را به آتش بكشند، از انسان زنده استفاده مى كردند. ارباب كليسا، زن هايى را كه به اعتقاد آن ها جادوگر بودند و با شيطان رابطه داشتند، زنده زنده در آتش مى سوزاندند. مراسم “جادوگر سوزان” نيز مانند مراسم “عمر سوزان” و مراسم “هامان سوزان” يك نوع جادوى تقليدى است و ارباب كليسا، به طور ناخود ،گاه، اميداور بودند كه طبيعت از آن ها تقليد كند و همه ى جادوگران و شياطين و نيروهاى اهريمنى را در آتش قهر خود بسوزاند و نابود كند. نكته ى جالب اين جاست كه مسيحيان متعصب براى مبارزه با جادو و جادوگران، خود از شيوه هايى استفاده مى كردند كه تحت عنوان جادوى تقليدى دسته بندى مى شود.
***

مراسم سنگسار

تصوير ۴ - مراسم سنگسار در ايران.

البته مراسم “جادوگر سوزان” به مسيحيان و قرون وسطى محدود نمى شود، در بين مسلمانان نيز مراسمى شبيه به آن به نام “سنگسار” رواج دارد. در مراسم سنگسار، به جاى آن كه از پارچه و چوب و پوشال، مجسمه اى از شيطان درست كنند و آن را به آتش بكشند، از انسان زنده استفاده مى كنند. مسلمانان، زنى را كه به اعتقاد آن ها از شيطان پيروى كرده است و با مردى اجنبى رابطه داشته است تا كمر در گودالی فرو مى كنند و سپس با پرتاب سنگ او را به قتل مى رسانند.

مراسم سنگسار مانند مراسم “جادوگر سوزان” و “عمر سوزان” و “هامان سوزان” يك نوع جادوى تقليدى است. در مراسم سنگسار، به جاى نقش بيجان گاوى بر ديواره ى غارى از پيكر زنده ى زنى پيچيده در كيسه اى سر بسته، استفاده مى كنند. مومنان با سنگسار زن زناكار، به طور ناخود ،گاه، اميداورند كه طبيعت از آن ها تقليد كند و همه ى زناكاران و شياطين و نيروهاى اهريمنى را در آتش قهر خود بسوزاند و نابود كند.

در اين جا بايد اضافه كنيم كه مراسم سنگسار از نظر روانشناسى، نوعى انتقام گيرى پسر از مادر بى وفا ست. پسر جوان در كودكى عاشق مادر است و مى خواهد با او همبستر شود، اما اين عشق ممنوع به شدت سركوب مى شود و به ﻻيه هاى ناخودآگاه صمير پسر جوان عقب رانده مى شود. در آفرينش چهره ى اهريمنى مادر خطاكار، يك مكانيسم روانى يعنى مكانيسم برون افكنى نقش عمده اى دارد. پسرجوان، وسوسه هاى درونى خود و ميل به جماع با محارم را برون افكنى مى كند و آن ها را به مادر خود نسبت مى دهد. از نظر پسرجوان، اين او نيست كه مى خواهد با مادر خود بخوابد، بلكه اين مادر خطاكار است كه قصد فريب پسر بيگناه را دارد. نمونه ى كلاسيك اين مكانيسم روانى، داستان سياووش در شاهنامه است. در اين داستان، عشق ممنوع سياووش به مادرش به صورت عشق شهوت آميز سودابه، نامادرى سياووش، به او در آمده است. در اين مرحله، مادر به صورت عفريته ى ديوسيرتى در مى آيد كه مى خواهد پسر جوان را از راه بدر ببرد. در نظام جابرانه ى پدرساﻻرى، مجازات چنين مادر خطاكارى مرگ است. اگر نتوان، مانند رستم كه سودابه را به قتل رسانيد، مادر گناهكار را به سزاى اعمالش رساند، يايد زن ديگرى را پيدا كرد كه با مردان غريبه همبستر شده است و او را به جاى مادر زناكار، سنگسار كرد.

مردى كه به سوى زنى زناكار سنگ پرتاب مى كند، در حقيقت، مادر زناكار خود را كه به جاى پاسخ به عشق پاك پسر، با پدر همخوابه شده است، مجازات مى كند. پديده ى سنگسار، از نظر روانشناسى بالينى، نوعى مادر كشى است. در اين مراسم خونبار، پسر جوان از مادر خود انتقام مى گيرد.

يكى از اقداماتى كه براى بهداشتى كردن مراسم سنگسار مى توان انجام داد، استفاده از آدمك پارچه اى به جاى آدم زنده، است. به اين ترتيب، مسلمانان مى توانند به جاى سنگسار زن زناكار، مجسمه ى پارچه اى او را سنگسار كنند تا هم طبيعت از اين عمل جادويى آن ها تقليد كند و نسل زناكاران را ازروى كره ى زمين بردارد و هم پسر عاشق پيشه و گناهكار بتواند به نحوى بهداشتى و بى خطر، مادر لكاته و زناكار خود را به قتل برساند.

ذوب شدن پسر در مادر و يكى شده عاشق و معشوق.

بايد اضافه كنيم كه دربعضى از موراد، پسر به جاى كشتن مادر، راه ساده ترى را انتخاب مى كند و آن اين است كه در شخصيت مادر ذوب مى شود و خود نقش مادر خود را بازى مى كند. براى آن كه نمونه اى به دست بدهيم از شخصيت "نورمن بيتس" در فيكم روح ساخته ى آلفرد هيچكاك نام مى بريم.

تصوير ۵ - آنتونى پركينز درنقش “نورمن بيتس” كه خود مادر خويش شده است.

در اين فيلم، پسر جوانى، در يك هتل متروك، به صورت مادر خود در مى آيد و زنانى را كه او تصور مى كند كه مى خواهند او را وسوسه كنند تا به عشق مادر خود خيانت كند، به قتل مى رساند.

نمونه ى روحوضى و بازارى و ﻻله زارى اين مكانيسم روانى، علی پورتاش و شخصيتى است كه او به نام “ننه سليمه” خلق كرده است-

تصوير ۶ - علی پورتاش در نقش ننه سليمه كه خود مادر خود شده است.

بازيگر نقش ننه سليمه، مردى است كه با پوشيدن لباس هاى زنانه و با آرايش و حركات زنانه، نقش مادرى متك گو و سلطه جو را بازى مى كند. در اين جا ديگر تفاوتى بين مادر و پسر وجود ندارد و به اصطﻼح عرفا، پرده ى بين عاشق و معشوق، كنار رفته است و عاشق در معشوق فنا شده است. در اين نمايش تلويزيونى، مرد كوچك اندامى نقش شوهر ننه سليمه و يا به عبارت ديگر، نقش پدر پورتاش را بازى مى كند. پسر به علت تنفرى كه نسبت به پدر خود دارد، او را به صورت مردى كوچك و مسخره نشان داده است كه كاملا در زير سلطه ى “مادر- پسر” قرار دارد. در نسخه ى ديگرى از اين نمايش تلويزيونى به نام “خاله فهميه”، اين پدر كوچك اندام و مسخره نيز به طور كلی حذف شده است و “خاله فهيمه”، نه با شوهر، بلكه با پسر جوان خود زندگى مى كند. در اين جا، پسر جوان، توانسته است پدر خود را بكشد و خود، بدون رقيب ، با مادر خود زندگى كند. خاله فهيمه و پسرش ، از اين نظر، به الگوى اصلی فيلم هاى فارسى، مانند قيصر، نزديك شده است كه در آن آرتيسته با مادر پير خود زندگى مى كند و پدر به طور كلی از اين معادله كنار گذاشته شده است. اكنون بايد به مبحث اصلی خود كه جادو و آيين هاى جادويى در مراسم مذهبى است باز گردم و از مطالب خود نتيجه گيرى كنم.
***
نتيجه گيرى

در اين مقاله نشان داديم كه مراسم هامان سوزان و عمر كشان و جادوگر سوزان و سنگسار و كارهايى از اين قبيل، از آيين هاى عصر جادو سرچشمه گرفته است و نوعى جادوى تقليدى به شمار مى رود. اين گونه حركات و اعمال، نشان مى دهد كه چگونه انسان هاى عصر علم، علی رغم گذشت هزاران سال، همچنان به رسم ها و سنت ها ى عصر جادو دلبسته اند.
***

منابع و مآخذ
۱) داستان استر از ترجمه ى فارسى كتاب عهد عتيق گرفته شده است. براى جزييات بيشتر به اصل كتاب مزبور در سايت زير مراجعه كنيد:
http://www.gospelcom.net/ibs/bibles/farsi/OT/17_esther.pdf
۲) نمونه هاى مراسم عيد پوريم از سايت زير نقل شده است:
http://www.jafi.org.il/education/festivls/purim/pugnen07.html
***
Email: [email protected]
Web Site: AbbasAhmadi.Tripod.com

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

دنبالک:
http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/1910

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'جادو در مذهب، بخش نخست: عيد "پوريم"، عباس احمدى' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016