حسن بني عامري:
خودشناسي لازم ادبيات ملي در كشور ما رخ داد است
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و ادب - ادبيات
حسن بنيعامري معتقد است: ادبيات ملي محتاج خودشناسي نويسنده است كه اين اتفاق در كشور ما افتاده است.
اين داستاننويس درباره اينكه ادبيات معاصر را تا چه حد ايراني و ملي ميداند، به خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) گفت: دهه 80 دهه داستان است و جسورانهتر ميگويم، دهه رمان است؛ تا بتوانم با واقعبيني بيشتري بگويم صداهاي كشاف و جستوجوگري را ميشناسم كه درست مثل اجداد خلفشان، فردوسي و ديگر كاتبان متفاوت ايراني، از همه چيزشان گذشتهاند؛ تا رنگي نو و مستقلانه به ادبيات داستاني ايران بزنند.
وي ادامه داد: اين اتفاق اگر بيفتد كه با اعتماد به نفس كامل ميگويم ميافتد، ادبيات مليمان چندصدايي و رنگارنگ خواهد شد و محكوم به شهرت و ترجمه و جهاني شدن. آن روز زياد دور نيست؛ اگر كوتهنظران و بخيلان و مديران قدرتطلب بگذارند؛ فقط كافي است تا آخر دهه 80 صبر كنيم.
بنيعامري همچنين درباره ادبيات ملي و ويژگيهاي آن گفت: داستان ناب بازتاب دردهاي دروني و پرسشگرانهاي است كه حاصلش انديشهاي ماناست و كشف و شهودي شخصي و در عين حال جامع. دردها هميشه ازلي و ابدي بوده است و هنرمند و بهخصوص داستاننويس هميشه فريادشان را زدهاند؛ منتها هر كس به شيوه خودش و با زبان خودش.
وي در ادامه يادآور شد: اين زبان شخصي در طول تاريخ ادبيات به قلم نويسندگان متفاوت شكلهاي گوناگون و ساختارهاي گاه پيچيده و گاه ساده داشته؛ منتها حاصلش فرياد دردهاي مشترك تمام انسانهاي تمام اعصار بوده است كه توانسته به زبانهاي ديگر ترجمه شود و به زمانهاي ديگر راه پيدا كند و جاودانه بماند.
نويسنده رمان” نفس نكش بخند بگو سلام” در ادامه اين مطلب عنوان كرد: با در نظر گرفتن همين اصل ميتوان نتيجه گرفت كه هيچ كس در هيچ جاي جهان با هيچ حكمي نميتواند ثابت كند براي دردهاي بهشدت شخصي هنرمند خاص در كشوري خاص، فرمولي خاص وجود دارد و همه بايد بر مبناي آن فرمولها هنرشان را عرضه كنند.
بنيعامري تصريح كرد: فرياد حاصل از دردهاي نهاني و شخصي هر قومي براي ابراز وجود منتظر اجازه يا صدور فران از ديگر فريادزنان كشورهاي ديگر نميماند كه اگر جز اين بود؛ داستانهايي چنين رنگارنگ و قابل تفكيك در تاريخ ادبيات جهان نميداشتيم هر سرزميني و هر قومي زبان هنر خودش را داشته و دارد با فرمولهاي به شدت شخصي و خاص خودش، بدون اينكه لزومي د اشته باشد از فرمولهاي ثبت شده هنرمندان سرزمينهاي ديگر تقليد يا كپيبرداري ناشيانه كند.
نويسنده مجموعه داستاني ”دلقك به دلقك نميخندد” گفت: فردوسي در پردازش هنر بهشدت شخصي خودش به خودش و بعدها به همه ثابت كرد كه لزومي ندارد تا صبر كند قرنها بگذرد و فرمولهاي داستاننويس و تراژديهاي عظيم نمايشنامهنويسان و رئاليسم افسانهپردازانه آمريكاي جنوبي متولد شود؛ تا او رخصت نوشتن شاهنامهاش را پيدا كند.
بنيعامري در گفت و گويش درباره ادبيات ملي خاطرنشان كرد: عصيان ادبي و شخصي فردوسي به مدد موشكافي در آثار مكتوب گذشتگان و فرهنگ ايران و آن دروان باعث شد اثري نوشته شود كه اگر تئوريسين و منتقدي فهيم ميداشتيم و زباني براي ترجمه مطمئن باشيد كه تمام اين فرمولهاي به ثبت رسيده به نام فردوسي و ايران به ثبت ميرسيد. به هر حال من به اين هم تعصب ندارم و معتقدم در عالم هنر به ثبت رسيدن هيچ فرمولي افتخار محسوب نميشود و درواقع هر فرمولي حكم مرگش را در همان لحظه به ثبت رسانده است؛ چون معتقدم هر هنرمند نابي آمده و ميآيد تا فرمولهاي ديگران را ويران كند و فرمول خاص خودش را به ثبت برساند؛ بدون اينكه شبيه كسي ديگر از گذشتگان يا معاصران باشد.
بني امري در پايان تاكيد كرد: رمز رسيدن به هنر شخصي و درواقع ملي همين است كه فقط خود خود خودت باشي، در بودن و هستن و نوشتن، همان كاري كه فردوسي حكيم كرد و ديگري و ديگران جاودانه.
---------------------------------------------
شهريار مندنيپور:
تقليدي بودن، از ضعفهاي اساسي ادبيات ماست
همواره بيتوجه به امكانات زبان خودمان، شگردها و فرمها را هم تقليد كردهايم
شهريار مندنيپور معتقد است: يكي از ضعفهاي اساسي ادبيات ما در بخش خلاقيت ناب و غيرتقليدي رخ مينمايد.
اين داستاننويس به خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) گفت: چندين و چند سال است كه نوعي رماننويسي و داستاننويسي دست دومي رواج يافته است؛ به اين شكل كه بعضي از رمانهاي شاهكار و فرمها و شگردهايشان مدل قرار ميگيرند و روايت فارسي شده آنها و يا اگر فارسي باشند روايت تنكشده و راحتخوان از آنها به بازار ميآيد.
وي در اين باره توضيح داد: وقتي خواندن ”خشم و هياهو” مشكل است و آشنايي حرفهيي با ادبيات را ميطلبد، نمونه فارسي آن توليد ميشود. يا وقتي ”بره گمشده راعي” (هوشنگ گلشيري) و ”يكليا و تنهايي او” (تقي مدرسي) اجازه چاپ ندارند، تقليدهاي سادهشده و مخلوط از آنها رواج مييابد.
مندنيپور در عين حال تصريح كرد: البته اين ضعف را به كل ادبيات ايران نبايد تسري داد. ما همواره در گوشه و كنار سرزمينمان شاهد خلق داستانهايي كوتاه و معدود رمانهاي ارزشمند بوده و هستيم. توجه به اين آثار و مطالعه ساختار آنها به ما كمك ميكند تا وجوه ادبيات ملي خودمان را بشناسيم؛ شناختي كه به هر حال مستلزم كار جمعي و دانش روز از ادبيات است.
مندنيپور كه درباره ادبيات ملي با خبرنگار ايسنا گفت و گو ميكرد، عنوان كرد: اولين نكتهاي كه در بحث ادبيات ملي بايد به آن توجه كنيم، اين است كه ما معمولا اصطلاحات ادبيات فارسي، ادبيات ايراني و همين ادبيات ملي را با دقت به كار نميبريم. همواره فراموش ميكنيم كه در كشوري زندگي ميكنيم با چندين و چند زبان و فرهنگ كه درست يا غلط، زير سلطه زبان و خط فارسي هستند.
وي ادامه داد: بنابراين وقتي ميگوييم ادبيات فارسي، بايد متوجه باشيم كه اين نام فقط ادبيات نوشته شده به فارسي دري را در بر ميگيرد و ادبيات نوشته شده به زبانهاي كردي، تركي و ... را ناديده ميانگارد. يعني شايد بهترين اصطلاح و شاملترين اصطلاح همان ادبيات ايراني باشد كه ادبيات توليد شده در ساير زبانها و لهجههاي سرزمين ايران را در بر خواهد داشت؛ بي آنكه آن ستم ملي گذشته را به زبانهاي كردي ، تركي و ... در خود داشته باشد.
نويسنده ”آبي ماوراي بحار” در عين حال تصريح كرد: اما اصطلاح ادبيات ملي جدا از ادبيات فارسي و ايراني شايد متضمن نوعي جداسازي جغرافيايي باشد كه طبيعتا در خود حق و حقوق زبانها و ادبيات كردي و تركي و ... را دارد.
مندنيپور تاكيد كرد: وقتي ميگوييم ادبيات ملي، طبيعتا، نه فقط نوشتم به زبان هاي ايراني بلكه استفاده از نحوه و سازههاي اين زبانها را هم بايد در برداشته باشد. منظورم اين است كه اگرچه ما همواره به زبان فارسي نوشتهايم، اما دائم مصرف كننده شگردها و نحوههاي روايتي در زبانهاي ديگر بودهايم.
نويسنده ”رمان شرق بنفشه” در ادامه يادآور شد: ادبيات ما در اين صد ساله همواره رو به غرب داشته؛ به طور كلي از ادبيات فرانسه شروع كردهايم، به ادبيات روس رسيدهايم، نيم نگاهي به ادبيات انگلستان داشتهايم و سپس به ادبيات آمريكا و آمريكاي لاتين رسيدهايم و همواره بيتوجه به امكانات و ظرفيتهاي زبان خودمان شگردها و فرمها را هم تقليد كردهايم.
وي در ادامه خاطرنشان كرد: نميگويم اگر به نحو و فرمهاي زبان فارسي محدود شويم، در نتيجه ادبياتي توليد ميشود كه تفاوتهاي بنيادي با ادبيات ساير ملل دارد؛ چراكه ميدانيم ساختار زبانها بر روي كره زمين عوامل مشترك زيادي دارد و ما اگر به ساختار زبان فارسي و نحوههاي دروني آن توجه كنيم، آنچنان از ادبيات جهان دور نخواهيم شد؛ اما معمولا ترجيح ميدهيم كه شگردها و فرمها را هم از زبانهاي ديگران كسب كنيم و نكته مهم در اين بحث اين است كه يكي
از مشكلات عمده ادبيات ما تقليدي بودن ان ميشود.
علياشرف درويشيان:
بحث درباره ادبيات ملي قرار دادن قوميتهاي مختلف در برابر هم است
در ادبيات عامه مليگرايي و قومگرايي وجود ندارد
علياشرف درويشيان معتقد است: بحث ادبيات ملي، شاعر ملي و رماننويسي ملي، بحثي ايدئولوژيك و درنتيجه بحثي سياسي است.
اين داستاننويس به خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) گفت: از آنجا كه افكار عامه را معمولا ايدئولوژي طبقه حاكم شكل ميدهد و طبقه حاكمه سعي ميكند كه منافع خود را منافع همه مردم قلمداد كند؛ با انتخاب شاعر ملي و نويسنده ملي ميخواهد بگويد كه ما با همه مردم منافع مشتركي داريم و با اين تمهيد وضعيت جامعه طبقاتي را در پشت آن مخفي ميكند و اين يعني جا زدن منافع طبقه حاكمه به جاي منافع مردم.
وي در ادامه متذكر شد: حتا بحث موسيقي ملي هم بحث درستي نيست؛ موسيقي را ممكن است مردمي خوششان بيايد و عدهاي دوست نداشته باشند و اين موسيقي، فراگير و متعلق به همه مردم و در نتيجه ملي نميتواند باشد.
درويشيان تصريح كرد: بحث درباره شاعر ملي و هر چيز ملي، يعني قرار دادن قوميتهاي مختلف در برابر يكديگر، يعني دور كردن آنها از هم كه مورد سوء استفاده قدرتهايي كه سوء نيت دارند قرار ميگيرد.
وي همچنين يادآور شد: در فولكلور و ادبيات عامه كه طي قرنها از دل و جان مردم برخاسته، مليگرايي و قومگرايي وجود ندارد. در افسانهها (افسانههايي كه دستكاري نشدهاند) هرگز نميخوانيد كه پادشاه كردي بود كه سه پسر داشت، يا خاله سوسكه رشتي بود، يا يك ديو كرمانشاهي در سر راه حسن كچل تبريزي قرار گرفت.
او ادامه داد: مردم هيچگاه نخواستهاند با ادبيات خود كينه و دشمني در بين اقوام ايجاد كنند كه در نتيجه آن قومها به جان هم بيفتند. قومهاي مختلف كشور يوگسلاوي سالهاي سال در كنار هم تحت يك سيستم سوسياليستي زندگي كردند، اما عمده كردن مساله مليت و قوميت باعث خونريزي و كشت و كشتار صرب و كروات شد، تا جايي كه الان هر فرد صرب در به در به دنبال كرواتي ميگردد كه او را بكشد! يا در مورد ارمنستان و آذربايجان كه حتا دشمنيهاي كهنه را آنها كه سوء نيت داشتهاند زنده كردهاند.
درويشيان با بيان اينكه مفهوم ملي يعني اينكه ملتي در همه مواهب كشورش شركت داشته باشد، تاكيد كرد: مفهوم كفش ملي يعني اينكه اگر پابرهنه بودي و به مغازه كفش ملي مراجعه كردي، كفشي به تو بدهند كه بپوشي؛ بدون هيچ انتظاري. مفهوم ملي در نظر من يعني اين و تمام!