خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و ادب - ادبيات
همه چيز عشق است؛ خاصه خود زندگي؛ حتا رسيدن به زبان و اختراع خط نيز به جهت نياز و ميل به بيان عشق اتفاق افتاده است.
سيدعلي صالحي - شاعر - با اعتقاد به اين موضوع، در ادامه گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) افزود: شعر فردي و خصوصي يا اجتماعي و سياسي و يا عاشقانه وجود ندارد؛ بلكه همهي اين بلوكهاي به ظاهر متفاوت، يكي هستند و آن شعر عشق است. چون اگر غير از اين باشد، مآلاð شعر و هنر زاده نميشوند.
وي ادامه داد: با نظر به چنين باوري، روشن است كه عشق و مفاهيم گوناگون در شعر پارسي از چه جايگاهي برخوردار است. همه مفاهيم پراكنده درواقع زيرمجموعهي مفهوم عشق به شمار ميروند.
اين شاعر درباره كاربرد مفاهيم انتزاعي در شعر كلاسيك اظهار كرد: قطره نسيان را نميتوان از دريا جدا كرد، به همين دليل يافتن آن دشوار است. پرداختن به يكي از جزئيات فرعي آن هم در كهكشان شعر پارسي، به زمان و كار و پيگيري و تحقيق نياز دقيق دارد؛ اما نشاني نزديك در اين مبحث ما را به سوي سبك هندي (كه سبك غلط است)، به سوي مكتب هندي هدايت ميكند.
وي كاربرد مفاهيم انتزاعي را در شعر صائب تبريزي و كليم كاشاني يا عبدالقادر بيدل دهلوي داراي وسعت سنگيني دانست و افزود: البته بنا به تعريف رايجي كه از مفهوم انتزاعي خوانده و شنيدهايم؛ معمولاð آنجا كه شاعر فرصت بيان آزاد و يا آزادي قلم و نوشتن ندارد، لاجرم به شعبهاي از پناهگاه انتزاع بسنده ميكند. همين خودبسندگي به زنجير درآمده است كه شاعر را به سوي كليگويي جهان درون هدايت ميكند؛ راهي كه به اعتياد هواي سوبژه منتهي ميشود كه اين مرحله طولاني طبعاð متعلق به دوران پسامدرنيزم است؛ دوران قبل از كشف كنش اشياء يعني عصر عدم درك ابژه.
سراينده ”ديرآمدي ريرا” با بيان اين مطلب كه نه تنها در شعر سنتي كه در قصص كهن نيز ما با يك تصوير تخت روبهرو ميشويم، يادآوري كرد: همراه با يك قصه و نه حتا راوي يا داناي كل (به تعريف مدرن آن) حتا اگر فردوسي يا نظامي به تبع قصهگويي مجبور ميشدند براي آرايش صحنه به ذكر جزئيات و امور بيروني و اشياء بپردازند، درنهايت باز اين جهان شبه ابژه تحت سيطره و در خدمت جهان سوبژه بوده است.
وي مفاهيم انتزاعي را به صورت طبيعي دستاورد جهان سوبژه دانست و به خبرنگار ايسنا گفت: انتزاع به مفهوم جدا كردن پارهاي از يك كليت است و شاعران عصر پيشامدرنيزم يا حتا شاعراني كه معاصرند، اما از سنتهاي ذهني نبريدهاند، خود را موجودي منقطع و مستقل از جهان ميديدند و ميبينند؛ به همين دليل جهان بيروني آنها يك تعريف و يك صدا بيش ندارد؛ آن هم بايد به شكل ظرف ذهني و صداي منفرد خودشان باشد.
صالحي تصريح كرد: اين دسته از شاعران چون باور دارند كه با شعر و با وجود و توان خود در تكلم ميتوانند جهان را تغيير دهند، دچار اسارت در مفاهيم انتزاعي ميشوند و خبر ندارند اين جهان است كه ما و شعر را تغيير ميدهد. ما پارهاي پيوسته از اين جهانيم، نوعي انرژي متراكم، اما روان در همه هستي هستيم. شيء و كلمه و جهان بيرون و ابژه و بودنيها همان ادامه كمي و كيفي ما به شمار ميروند، يا ما ادامه اين جهان ملموس هستيم.
وي با اشاره به اينكه ما از جزء به كل ميرسيم، يادآوري كرد: به همين دليل در سراسر تاريخ شعر كلاسيك شعري نمييابيد كه سرنوشت بند كفشي را بيان كند كه در پستوي انباري در حال پوسيدن است. نميخواهيم خاطرات و سفرها و زير و زبرهاي راههايي كه رفته است، درك كنيم از حلول در گلداني كه روي چينه به فراز شمعداهاي پاييز خورده بدل شده است. عاجزيم لاجرم به همان “من“ و ضمير اول شخص و منفرد مطلق عادت ميكنيم و راهي جز قبول جهان سوبژه و اولاد او يعني مفهوم انتزاعي نخواهيم داشت.
صالحي معتقد است: همه عظمت نيماي فيلسوف به اين نكته باز ميگردد كه ناگهان “اسفنديار كلمه“ را بينا كرد و گفت: اشياء مقابل خودت را بشمار و دوباره نامگذاري كن. او در پايان دوران حكومت سوبژكتيو را اعلام كرد و آرام آرام از مفاهيم انتزاعي فاصله گرفت.
وي در گذشتن كامل شعر پيشرو و مدرن امروز را از مفاهيم انتزاعي زود دانست و گفت: ما هنوز شاهد كليگوييهاي سوبژكتيويته، آه و نالههاي شبه فلسفي و پند نصيحت و بايد و طلقيت معنا و كلمات قصا و شعارهاي ميرا و مضامين دور از زندگي خود هستيم.
صالحي درباره كاربرد مفاهيم انتزاعي در شعر امروز عنوان كرد: شعر نسل جوان با همهي ضعف، فتور و كمتجربگياش، عملاð ديگر با عصاي پوسيده راه نميرود. فروغ با تلاش غريزي از اين عادت كور دور شد، عجيب نيست اگر بگويم كه كثرت مفاهيم انتزاعي در هنر و شعر، دستاوردي است كه به تاريخ مذكر تعلق داشته و دارد.
وي وجود مفاهيم انتزاعي را يكي از وجوه مميز شعر نو و كهنه به شمار آورد و افزود: سواي دهها فاكتور و خط مميز كه شعر نو را از شعر كلاسيك جدا ميكند، ولي مفاهيم انتزاعي و مسالهي سوبژكتيو يكي از وجوه مميزه اين دو شعر است و سالهاست كه ما از اين دورهي نزاع درگذشتهايم.
صالحي درباره مترادف دانستن مفهوم انتزاعي با مفهوم ذهني عنوان كرد: عبور از دورهي مفاهيم انتزاعي يك ارزش است، اما هنر بدون معجزه ذهن اصلاð زاده نميشود. جهان بيرون و جهان ابژه به تنهايي روح ندارد بايد درچشمهي ذهن غسل داده شود تا به لياقت ماندگاري و معناي “هنر“ دست يابد. اشياء بياتفاق تنها يك نامند، وقتي آواز ما را خواهند شنيد كه از زير پرتو ذهن عبور داده شده و ابدي شوند.
وي شعر را علم ذهن دانست و خاطرنشان كرد: داشتن مفهوم انتزاعي و خلاقيت ذهني نيز خود نوعي مفهوم انتزاعي است ما به ذهن خود مأموريت ميدهيم تا از جهان دروني و جهان سوبژه به درآيد، سفر خود را در جهان آزاد و بيروني آغاز كند، دستاورد اين سفر حتماð اثري شايسته خواهد بود. اما به عكس اگر همه جهان و اشياء و شناسهها را در اختيار مطلق ذهن بگذاريم، جز مفاهيم انتزاعي به محصولي نخواهيم رسيد؛ به ويژه اين كه با اين عمل ما ذهن خود را يكجانشين كردهايم، با اين شيوه ذهن كرخت، فربه و تنبل ميشود و بعد از مدتي ميان “دري” و ”وري“ متاسفانه ”دري” قرباني “وري“ ميشود.
صالحي كمرنگ شدن مفاهيم انتزاعي در شعر را نشانه بلوغ و تكامل آن شعر نميداند و ادامه ميدهد: امروزه در شعر بعضي شاعران زنده (چه پير و چه جوان) مفاهيم انتزاعي موج ميزند؛ تا حد تهوع! منتها اين مفاهيم انتزاعي نو نسبت به مفاهيم انتزاعي كه در شعر كهن سراغ داريم، تفاوت دارد. گاه ميبينيم و ميخوانديم كه خود “زبان“ را به مفهوم انتزاعي بدل ميكنند. در واقع از شدت علاقه به جهان ابژه به نوعي جهان سوبژه در بيرون پناه بردهاند و اسارتي تازه را خلق كردهاند.
وي در پايان متذكر شد: جهان بر اساس تعادل آفريده و خلق شده و تكامل يافته است. سقوط در جهان بيرون - بدون نقش معجزهآساي ذهن - به تولد مفاهيم انتزاعي مدرن منجر ميشود، عبور از سنت ما به معناي پيچيدهشدن به جزيره فاشيسم نيست.