خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و ادب - ادبيات
در گذشتهي شعر ايران، ايده انتزاع وجود نداشته و در آن زمان جزو باورها يا لااقل انسهاي مزمن ذهني بوده است.
يدالله مفتون اميني - شاعر - با بيان اين مطلب در ادامه گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) عنوان كرد: اعم عناصر اسطورهيي يا قصهيي يا اعتقادات آييني وجود بيمصداق ظاهري اما مؤثر در زندگيهاي روزانه داشته است؛ ولي در شعر معاصر اين انتزاع مورد بحث نه تنها وجود مستقلي نشان ميدهد، بلكه دايم در حال تكثير و تسليط ميباشد؛ منتها بيشتر در شعر شاعراني است كه ميخواهند با كليات تجريدي و رشتههايي از ايهام و ابهام مصنوعي شعر خود را عميقتر و مراجعهكردنيتر بنمايانند.
وي يادآوري كرد: هماكنون بيشتر متنها يا قطعاتي كه به نام شعر سپيد در جرايد و نشريهها و مجموعهها چاپ ميشود، از اين قبيل است و ما هيچ شاعر معتبر مردمپسند يا اديب ستوده و ناقد پذيرفته نميشناسيم كه شعر خود را با چنين انتزاعهايي كه معلق و پادرهوا يا به تعبير بهتر، پا در هيچ جاست، نمايانده باشد.
اين شاعر دربارهي كاربرد مفهوم عشق در شعر گذشته و امروز عنوان كرد: كاربرد مفاهيم عشق در شعر ديروز و امروز مطلب عمدهاي است كه مجال و تحليل آن را نداريم؛ همين قدر گفتني است كه شعر گذشتهي ما مفاهيم عشق يا مفاهيم عرفان صادق يا كاذب در هم تنيدهاند و اين معلولي است زاييده از ضعف روحي و جسمي عاشق و نوعي پناهندگي زيركانه يا رندانه و اين واقعيت ناشي از عشقهاي از روي حرص و هوس بوده است.
وي با بيان اين مطلب كه خلاف تصور بسياري از مردم، عشق حقيقيتر در اين عصر، ميتواند وجود داشته باشد، ادامه داد: در غير اين صورت، آدم بسيار گرسنه به نام غذايي و غذاناميدهاي، دهان، سروكام دل خود را خواهد گشود.
مفتون مفاهيم عشق در گذشته را عمدتاð تعبيري از تمنا يا عنصرهاي ديگري مثل عنصر حسد، حرمان، فراق يا ناز و استغنا بدون اشاره يا داشتن ارزشي براي عنصر عفاف دانست.
وي ادامه داد: درگذشتهها فقط عشق دوسره پايدار و حتا داستاني حقيقت داشته است؛ مثل عشق ويس و رامين و بسيار عاليتر از آن، عشق قيس و ليلا معروف به عشق ليلي و مجنون كه تقريباð همزمان با فرهاد و شيرين تجلي كرده است.
اين شاعر معاصر كاربرد مفاهيم عشق را در شعر امروز، بيشتر در محور و مدتگرايي دو تن و دو روح و نوعي تولد تازه و توأمانه ياد كرد و گفت: مسألهي امكان قابليت و ظرفيت اكتفاي روحي و جسمي دو تن به همديگر به جاي همهي ديگران است و امروزه عشق يكسره حتا با توهم دوسره بودن و همچنين عشقهاي ظاهرا دوسرهي گذرا، خلاقيتي در شعر ارايه نميدهند. نمونه كاربرد عالي هم بسيار كم است و از نظر من مجموعه كوچك ”سكوت سرشار از ناگفتههاست” كه من آن را چيزي بالاتر از ترجمه يا حتا بازنمايي ميدانم، نمونهي خوبي است.
وي در پايان اظهار كرد: در كارهاي چند شاعر جوان سپيدسرا هم گاهي به سرودههاي جالبي برميخوريم. البته در گذشتهي نزديك و در ميان از دست رفتهها فروغ جاي مخصوص خود را دارد، و اگر پرسيده شود خود من چرا با همه اين مدعيات كاري نكردهام بازخواني پاكدلانه سه مجموعه .