خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و ادب - ادبيات
بعد از انقلاب، تقسيمبنديهاي قبلي در هم ريخت و هر جرياني براي خروج از بحران دنبال راهي است.
محمد شمس لنگرودي كه دربارهي جريانهاي ادبي فعال در عرصهي ادبيات كشور با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) گفتوگو ميكرد، عنوان كرد: پيش از انقلاب با دو جريان مشخص شعر انقلابي و غير انقلابي روبهرو بوديم كه شعرهاي غير انقلابي تحت عنوان موج نو مطرح بود. اين شعر غيرمتعهد، خود به دو زمينه شعر حجم و شعر ناب تقسيم ميشد كه در مقابل شعر متعهد، سياسي، انقلابي و چريكي قرار ميگرفت كه نمايندگان خود را داشت؛ يعني با دو جريان مشخص قطعي روبهرو بوديم.
او در ادامه تصريح كرد: نه تنها امروز، بلكه پيش از انقلاب هم تقسيمبنديها دقيقا بر اساس ايدئولوژي نبود، يعني ممكن بود عدهاي افراد كمونيست يا مذهبي شعر بگويند، اما اين چندان در شعرشان قابل تشخيص نبود. در واقع بر اساس ايدئولوژي شعر گرفته نميشود و اگر ميشود در شعر مشخص نميشود، بلكه در آن حل ميشود و فقط از كيفيت شعر، گرايشهاي شاعر مشخص ميشود كه امروز اين موضوع ديگر اصلا قابل تشخيص نيست.
شمس لنگرودي در ادامه متذكر شد: ايدئولوژي محدود و بسته است، اما هنر قصدش شكستن است؛ مثلا ممكن است در شعر از طبقات و در دفاع از زحمتكشان صحبت شود، اما الزاما هر كسي كه در اين زمينه شعر ميگويد، ماركسيست و كمونيست نيست. درواقع هنر از جايي شروع ميشود كه احساس شود دستاوردها راه به جايي نميبرند و اگر ايدئولوژي هم در كار باشد، آن قدر در هنر محو ميشود كه ديگر به چشم نميآيد؛ چنان كه دهها شاعر مشهور دنيا فاشيست، كمونيست، مسيحي ارتدوكس و... هستند؛ اما تا خودشان نگويند، ما چيزي از گرايششان نميفهميم.
وي در ادامه يادآور شد: البته در آثار ريز پايه اين موضوع ميتواند مشخص باشد، اما در آثار برجسته چنين مسائلي به چشم نميآيد؛ چنان كه در شعر كساني چون سهراب سپهري، احمد شاملو يا شاعري مثل قيصر امينپور اين مساله ديده نميشود.
نگارنده كتاب ”تاريخ تحليلي شعر نو” در بررسي جريانهاي ادبي در شعر امروز ايران گفت: شعر امروز به دو قالب سنتي و نو قابل تقسيم است. در طيف شاعران پايبند به قالبهاي سنتي، يك عده هيچ تغييري در كارشان ديده نميشود و گرچه موضوع گاهي در شعرشان عوض ميشود، اما اين تغيير كيفي نيست و در قالب كهنه همان مضامين و تعابير قديمي ديده ميشود. در عين حال، دستهي ديگري از شاعران سنتي كه بيشتر شاعران جوان هستند، از همان قالبهاي سنتي استفاده ميكنند؛ اما تحت تاثير دستاوردهاي درست و غلط شعر نوي بعد از انقلاب، الفاظ و كنايات بهكار گرفته شده در شعرشان عوض شده و كارشان به لحاظ سنتي تغيير كرده است.
وي در ادامه متذكر شد: در شعر نو هم چند جريان وجود دارد؛ يك جريان ادامهي طبيعي شعرهاي نيمايي و سپيد پيش از انقلاب است، تعدادي هم تحت تاثير شعر حجم، موج نو و شعر ناب شعر گفتهاند كه ادامهي جريان سابق است. اما شعر نويي كه بعد از انقلاب، به ويژه در دههي 70، سروصدا كرد و ادعاهايي داشت، تحت تاثير ترجمههايي از متون تئوريك غربي شكل گرفت و با نامهاي مختلفي چون پست مدرن، پسانيمايي و بيمعنا عرضه شد.
او افزود: اين عده طيف وسيعي را تشكيل دادند كه به رغم اختلافات جديشان با شعر نوي پيش از انقلاب و حتي پيش از دهه 70، با يكديگر هم اختلافات زيادي دارند و مدعي تحول شعر ايران هستند.
شمس لنگرودي ميزان تاثير و نفوذ هر يك از جريانها را بسته به شخصيت و نوع پسند مخاطبان عنوان كرد و گفت: جامعهي ما از آن جا كه به بحران دچار است، شعرهايي را كه نمايانگر نوعي بحران بود، بيشتر پذيرفت و اين شعر به طور مقطعي افراد بحران زده را زودتر جذب كرد كه اين گذراست.
اين شاعر همچنين متذكر شد: دههي 70 دهه شعرهايي بود كه بيشتر در جوانان معترضي كه نميدانستند چه ميخواهند، تاثير گذاشت؛ اما امروز آرام آرام شعر ما به طرف شعرهاي ساده، اما عميقتر پيش ميرود.