خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و هنر - تئاتر
«عباس نعلبنديان» در سال 1326 در تهران متولد شد. دوران كودكي و نوجوانياش را در روزنامه فروشي پدرش گذراند و از 18 سالگي شروع به نوشتن كرد.
به گزارش خبرنگار هنري ايسنا ،بهترين سالهاي عمرش را در “كارگاه نمايش“ كه در سال 48 تشكيل شده بود، به عنوان مدير داخلي ونويسنده گذراند.سال 47 نقطه عطفي در زندگي حرفهاي ”نعلبنديان“ و عرصه نمايشنامه نويسي ايران است. زيراكه با نگارش نمايشنامه «پژوهشي ژرف وسترگ در سنگوارههاي قرن بيست و پنجم زمين شناسي يا چهاردهم، بيستم فرقي نميكند» و گرفتن جايزه اول مسابقه نمايشنامه نويسي نسل جوان كه تا آن روز تحت تاثير تئاتر رسمي و بدون خلاقيت بود، آموخت كه ميتوان قيد و بندههاي از پيش تعيين شده را كنار زد و دست به تجربه هاي نو زد. اين نمايش همان سال در جشن ”هنر شيراز“ نيز جوايز متعددي رانصيب خود كرد و نويسنده را به شهرت رساند، “پژوهشي ژرف وسترگ“ بعد از آن در سال 48 در تالار سينماي كانون و به كارگرداني “آربي آوانسيان“ به اجراي عمومي در آمد.
به گفته نزديكان نعلبنديان،وي اساسا كاراكتري شاد و اميدوار نبود، بلكه نويسندهاي بود كه بدون تظاهر، ايراني و مذهبي بود و در نمايشنامههايش زيباييشناسي مذهبي، كاملا رعايت ميشد.
علاوه بر اين نمايشنامه او حدود 15 اثر ديگرچون نمايشنامه، رمان و ترجمه نيز دارد.و با وجود اينكه كارهاي مطرحي نيز در اين عرصهها دارد، باز او را بيشتر به عنوان نمايشنامهنويس ميشناسند.
به گزارش ايسنا خود“ نعلبنديان“ در گفت و گويي كه ارديبهشت سال 50 در مجله “تماشا“ چاپ شد ،در اين خصوص ميگويد:«من در مورد قصه نويسي كنجكاوي به آن صورت نكردهام، تا ازاين طريق وارد عمق اين كار شدم »
در همان گفت و گو وي، ورود خود را به عرصه تئاتر كاملا تصادفي ميداند و ميگويد:« اصولا من تئاتر را به آن صورت نميشناسم و آمدنم به اين حوزه كاملا تصادفي بود. يعني وقتي نمايشنامه “پژوهشي ژرف وسترگ“ را مينوشتم به اين فكر نميكردم كه چيزي است ،كه كسي بخواهد بخواند يا اينكه اجرا شود. تا وقتيكه اين نمايش برنده جايزه شد . حتي دو سه نفري هم كه بيشتر از آن اين كار را خوانده بودند، نظر چندان موافقي نسبت به آن نداشتند.»
نعلبنديان در ادامه درباره اين نمايشنامه ميگويد: «اين نمايش يك مسئله ذهني بود، يعني متني كه فقط از جوشش آمده بود ،نه از كوشش.در واقع من ننشسته بودم كه نمايش بنويسم ،بلكه احساسي در من بود كه فكر كردم بهتر ميتوانم نمايشش كنم و اين همان شكلي بود كه من اولين نمايشم را نوشتم و به اين صورتي كه ميبيند ادامه دادم ،يعني قصه را رها كردم، زيرا ديدم كه نوشتن نمايشنامه را خيلي دوست دارم و آن را راحتتر مينويسم از طرفي اين نثري را كه براي نوشتن نمايش انتخاب ميكنم، هرگز بدرد قصه نميخورد».
وي در ادامه ميگويد:«در نوشتن نمايش، آزادي بيشتري را براي خودم ميبينم و تنها چيزي كه من را به طرف تئاتر ميكشانديد، نيز اين آزادي بيشتر و فضاي بازتر است ، يعني فضايي كه مستقيما در مقابل مردم قرار ميگيرد».
در سال 48 نمايشنامه “اگر فاوست يك كم معرفت خرج داده بود“، در سال 49 يك نمايشنامه “، در سال 51 نمايشنامه “ هذا حبيب الله مات في حبيب الله هذا قتيل الله، مات به سيف الله“،و در همان سال نمايشنامه
” قصه غريب سفر مرشاد سين شنگول به ديار آدمكشان ” و در سال 56 نمايشنامه “ هراماسا705ـ709 “ و باز همان سال نمايشنامه «داستانهايي از پارس مهد و مرگ» را كه يك اثر پنجگانه است را نوشت.
نعلبنديان همچنين پنج كتاب رمان نوشته و چندين اثر را ترجمه كرده است .
او هشتم خرداد سال 68 بعد از 42 سال خودكشي ميكند و هرگز هم كسي علت مرگ او را نميفهمد.