جمعه 25 دي 1383

از چه چيزها شعر مي‌توان گفت؟ متن سخنراني ايرادنشده ”جواد مجابي“ در مراسم تجليل از سيمين بهبهاني، ايسنا

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و ادب - ادبيات
روز گذشته در سومين دوره جايزه بيژن جلالي، از سيمين بهبهاني، به خاطر يك عمر فعاليت در زمينه شعر و شناساندن شعر معاصر تقدير شد. در اين برنامه قرار بود جواد مجابي يكي از سخنرانان باشد كه به‌دليل كمي وقت، تنها به خواندن بيانيه هيات داوران بسنده كرد.
متن سخنراني مجابي كه در اختيار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) قرار گرفته، به شرح زير است:
«معماري شعر، نتيجه ايجاد هارموني در تركيب، سرنوشت فردي، و سرگذشت جمعي است. نوآوري در اين كمپوزيسيون و تركيب، در گرو سهم بيشتر براي درونكاوي فردي است، چراكه از جهان كلي بسيار گفته‌اند؛ اما هنوز تجارب انساني قاره‌يي نامكشوف است. چگونه از انسان فرد بگوييم به گونه‌اي كه روايت تنهايي و ناهمگني او، حكايتگر تاريخ و اسطوره و هستي بشر باشد، و چگونه از جهان و فضاي پيرامون تصويرهاي تازه بدهيم و در معنا حسب حال ما جزء به جزء در آن متبلور باشد؟ اين چگونگي را يك شاعر فطري خيلي راحت بر كاغذ مي‌آورد؛ چون شاعر است. شعر دشوارترين هنر است و محال‌ترين توليد ذهني مگر براي يك شاعر واقعي.
در شعر قديم ايران به دليل نوع زندگي آييني و مشخصات عشيره‌يي، طرح مسائل سرنوشت جمعي قوم بيشتر مطرح بوده است؛ تا احوال شخصي شاعر، كه گفتن از زيست طبيعي شاعر و جزئيات زندگي خودش نوعي خودبيني محسوب مي‌شد.
قصيده به مدح اختصاص داشت؛ به مدح خدا، مدح طبيعت، مدح امير و وزير، مدح صفات و فضايل اخلاقي. غزل و رباعي بيشتر طرح كلياتي در باب مفاهيم و موضوعات عام از وصال و فراق بگير تا اندوه و شادي و مرگ و زندگي يا مفاهيم عرفاني از سرگشتگي روح تا عروج آن به ملكوت الهي عشق. اگرچه گاهي همين كليات اشارات زميني و شرح ماجراهاي شخصي شاعر را نيز در خود داشت كه باز هم مي‌شد تاويلي كلي نه فردي از آن كرد. شعر بيوگرافيك كه به طرح مسائل شخصي شاعر اختصاص دارد، جز در شكل قطعه مجال بروز نمي‌يافت. قطعات معمولا واقع‌گراترين بخش ديوان شعر بود كه از طريق آن خبر دار مي‌شديم شاعر مريض شده، قرض‌دار بوده، هديه‌اي گرفته، تمناي كمكي داشته، فرزندش مرده يا با كسي سرموضوعي خاص سرشاخ شده است.
البته در غزل ما نوع شعر سنايي و حافظ و مولوي را داريم كه در عين پرداختن به جهان هستي و جذبه‌هاي جهان خاص عرفاني اندكي از حسب حال زندگي مادي او را نيز در خود دارد و در شعر سعدي شاعر از آسمان به زمين آمده و تجربه‌ها بيشتر از آن كه ملكوتي و افلاكي باشد، خاكي است و بعدها دوباره غزل شده است؛ مجموعه‌اي از لفاظي شاعرانه و صنايع ادبي.
در شعر امروز ايران نيز توازن بين من فردي با من جمعي هنوز برقرار نشده است و بر اثر نفوذ ديدگاه سياسي - فرهنگي جمع‌گرا، تا دهه پنجاه هنوز سخن گفتن از فرديت مستقل پسنديده نبود؛ اگرچه شاعران را هيچ قاعده‌اي مقيد نمي‌دارد؛ اما فروغ به گونه‌اي از خويش سخن مي‌گويد كه به سهولت مي‌تواند زبان حال زن معاصر باشد و تاويل‌ها و تفسيرهاي منتقدان نيز گرايش به اين نظر داشته است كه او خود را چون مثل اعلاي يك جريان آزادي طلب، از جمع زنان اسير تصوير مي‌كند ومساله‌اش لزوما فردي نيست.
شاملو بيشتر و اخوان كمتر، از خويش سخن گفته‌اند و شعر بيوگرافيك‌شان در متن پيام گزاري اجتماعي - فلسفي به ظرافت پيچيده شدن است؛ اما شعرهاي شخصي نيز بسيار دارند شعرهاي زندان اخوان و شعرهاي عاشقانه شاملو.
شعر امروز نوعي بيوگرافي فردي در متن زندگينامه جمعي است. شاعر از خود مي‌گويد و از حيات مادي و معنوي انسان‌هاي دور و نزديك، اين برخورد زندگي ساز و زيست‌پرداز شاعر را فعال مي‌كند كه ازهر حادثه روزانه به طرف كليت سرنوشت انساني برود و از هر تاملي كلي و ذهني به تصويرهاي ملموسي كه خود و ديگران درگير آن هستند دست يابد. در تركيب خلاق اين دو فضاي ناهمگن است كه فرد پرقريحه فرزانه به آفرينش طبيعي شعر مي‌رسد.
توبه‌گونه‌اي از خود و باريكترين نكته‌هاي ذهن ناهشيارت گفته‌اي كه انگار از هستي امروزيان و تبارت گزارش مو به مو مي دهي. تاريخ را نمي‌نويسي با صداقت بي‌واسطه گفتارت، عين تاريخ مي‌شوي، با توصيف سياهچاله‌هاي نامكشوف ذهنت، آفاق جغرافيايي هستي را آشكار مي‌كني كه نامدگان و رفتگان در آن چنان در حركتند كه اكنونيان.
وقتي ديدم هنرمنداني چون پيكاسو و براك مي‌نشينند توي كافه و چيزهايي كه روي ميزشان هست مثل بطري‌ها و جام‌ها و دسته گل و روزنامه و پيپ را به عنوان مضمون تابلو انتخاب مي‌كنند و تنها با بينش ابداعي خود، آن تابلوها را از نظر ارزش هنري و حد خلاقيت، همتراز آثاري مي‌كنند كه روبنس و رافائل از تكچهره رسيدم كه موضوع يگانه و مضمون عالي تنها عنصراصلي هنر نيست، اصل، نگاه خلاق هنرمندانه توست به هر چيز اين جهان، چنان كه سنگ وعلفي كنار جاده بتواند در نگاه فراگير آفرينشكارت وجودي نادر يابد و يك هنر شود.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

پيكاسو به ما در سراسرجهان ياد داد كه هنر از زندگي روزانه و اشيا و حركات عادي نيز زاده تواند شد؛ اگر تو آفرينشگر باشي. اين كه چگونه مي‌تواني از يك برخورد خياباني، از يك كافه، از يك ديدار، از جنگ، از بم، از تسونامي شعري ساخت كه ناگهان وصف جزئي و تصويري از جهان حكايتگر كل آن شود و يك امر عادي، دنيايي فراتر از خود را بنمايند يا كه روياي شخصي يك‌ آرمان جمعي را نمايندگي كند، اين سازو كار دشوار نيز به يك نگاه كاشف دارد و هنر نگرنده. براي رسيدن به نگاه كاشف آفرينشگر به جز قريحه‌اي خلاق، عمري دانش و تجربه و تامل نيز مي‌يابد و تازه اين اول عشق است كه بعدش روي خواهد داد مشكل‌ها.
غزل‌هاي سيمين بهبهاني تا پيش از دفتر شعر دشت ارژن، بيشتر با نمونه پذيري از غزل كلاسيك كه نوعي روايت كلان را مد نظر دارد رنگ مي‌گيرد. با تصويرهاي فردي شاعر هم روبه‌رو مي‌ شويم؛ اما بلافاصله مي‌توان آن را به زني عام، عاشقي يا معشوقي غيرمادي و زيسته درمتن كلام نه در عرصه زندگي روزانه، نسبت داد، تجربه زيستي مشخص كه بر اثر نوعي تربيت فرهنگي ـ اجتماعي عيني بودنش را به خاطر سانسور اخلاقي انكار مي‌كند.
با گرايش تدريجي غزل‌هاي سيمين به طرف بيان قطعه‌وار كه در آن سرگذشت فردي پررنگتر مي‌شود، ما شاهد نوعي تركيب متوازن بين حسب حال فردي شاعر و زبان حال جمعي جامعه و هستي پيرامون او مي‌شويم. اين تركيب شعر او را حالتي امروزي مي‌بخشد. براي اين وقايع روزانه و حوادث مادي زندگي شاعر در بافت كلي زندگي مردم پيرامون و انسان تاريخي - اسطوره‌يي كه شاعر در ذهن دارد، مي‌تواند و فضاي مركب چندبعدي از روايت من شاعر و من فردي در جغرافياي حوادث جاري مي‌آفريند كه هر چه اين تركيب جنبه فردي و در عين حال تعميم پذير داشته باشد، براي خواننده پذيرفتني‌تر مي‌نمايد.

دنبالک:
http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/16920

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'از چه چيزها شعر مي‌توان گفت؟ متن سخنراني ايرادنشده ”جواد مجابي“ در مراسم تجليل از سيمين بهبهاني، ايسنا' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016