پنجشنبه 18 فروردين 1384

رباعى نوروز، شعرى منتشر نشده از فريدون مشيرى، شرق

نوروز، همه باغ و چمن غرق شكوفه ست
دل، هر نفس از بوى گل و لطف هوا مست
برخيز و برقص آى و بنه بر سر غم پاى
بنشين و بخوان شعر و بده جام و بزن دست

اى دوست درين روز دل افروز بهارى
دلتنگ درين خانه ى غمگين به چه كارى؟
صبح است، نخواهى نفسى تازه برآرى
با اهل جهان گفتنى از مهر چه دارى؟

خواهى كه همه روز بوَد بهر تو نوروز؟
خواهى كه شود روز تو و بخت تو پيروز؟
از چهره ى تابنده ى گل خنده بياموز
در چهره ى خود گلشنى از خنده برافروز!

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

دنبالک:
http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/20229

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'رباعى نوروز، شعرى منتشر نشده از فريدون مشيرى، شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016