پنجشنبه 15 ارديبهشت 1384

دايى جانى به نام ناپلئون، ايرج باباحاجى، شرق

ايرج پزشکزاد
ايرج پزشکزاد - عکس از سايت پارس تايمز دات کام

«من يك روز گرم تابستان، دقيقاً يك سيزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع كم بعدازظهر عاشق شدم. تلخى ها و زهر هجرى كه چشيدم بارها مرا به اين فكر انداخت كه اگر يك دوازدهم يا يك چهاردهم مرداد بود شايد اين طور نمى شد.»
فصل آغازين رمان دايى جان ناپلئون
رمان دايى جان ناپلئون نخستين بار در اواخر سال هاى دهه چهل شمسى به صورت پاورقى در مجله فردوسى منتشر شد؛ داستانى كه در زمان خود يكى از پرخواننده ترين ها بود. ايرج پزشك زاد نويسنده اين پاورقى از كارمندان وزارت امور خارجه بود و علاوه بر شغل دولتى در زمينه نگارش و داستان نويسى نيز دستى به قلم داشت. او علاوه بر رمان دايى جان ناپلئون آثار ديگرى به نام هاى - «ادب مرد به ز دولت اوست» و «ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشيد» نيز به چاپ رسانده بود كه اين آثار نيز مانند دايى جان ناپلئون از زبان طنز و ته مايه كميك برخوردار هستند. رمان دايى جان ناپلئون بعد از اينكه به صورت پاورقى در مجله فردوسى چاپ شد تا قبل از نمايش مجموعه تلويزيونى در يك جلد كتاب هفت بار تجديد چاپ شد و در طول نمايش سريال نيز دست كم سه بار ديگر انتشار يافت و پس از آن تا امروز اين رمان بارها تجديد چاپ يا به صورت افست و زيراكسى تكثير شده است. علت اين استقبال را قبل از هر چيز بايد در كيفيت روايت رمان در اصالت و بداهت سبك آن جست وجو كرد؛ كيفيتى كه اين رمان را به يك اثر ممتاز بدل كرده است. اين رمان طنز تعريفى از قيافه و ظاهر آدم ها نيست بلكه ساختار آن بر ديالوگ و گفت وگو متكى است به طورى كه موقعيت هاى كميك و طنز شيرين خود را از اين زبان و لحن گفت وگو وام مى گيرد؛ گفتارهايى كه اوج طنز آن در كلام مش قاسم و اسدالله ميرزا و خود دايى جان نهفته است و خيلى راحت و ساده ساختارها و طبقات اجتماعى از عامى تا اصيل را معرفى مى كند بدون اينكه روى هم خلط شوند. در كل مى شود ادعا كرد ساختار اين داستان تقابل ميان واقعيت و خيال است. قهرمانانى كه در اين رمان مظهر يك كلاس و طبقه اجتماعى معرفى مى شوند. طبقه اى كه به زمان قاجار وابسته است و در زمان ظهور رضاشاه و طبقه قزاق به اوج مى رسد و شخصيت دايى جان كه يك فرد خيالباف است و توهم خيالبافى تا پايان عمر دست از سر او برنمى دارد. شخصيتى كه مثل ناپلئون هشت خواهر و برادر دارد و مثل ناپلئون در سنين جوانى وارد نظام شده و مثل او زنش را بعد از سيزده سال زندگى طلاق داده و دائم در حال جنگ با انگليسى هاست. دايى جان كه به احتمال در ماجراى به توپ بستن مجلس دخالت داشته و سرانجام هم به خاطر اينكه مجبور شد، براى نايب اول (استوار) جوانى احترام بگذارد خودش را بازنشسته كرده و به عنوان قزاق بازنشسته بزرگ خاندان است و هر جا كه نقش او كم مى آورد سايه كوچكتر او يعنى مش قاسم وارد ماجرا مى شود. مش قاسم در اين رمان مظهر يك كلاس و طبقه اجتماعى عاميانه است و به عنوان خادم دايى جان يكى از قهرمانان اين رمان است. با اين تفاوت كه بين خادم و مخدوم يك رابطه خاص برقرار است و از رابطه هاى استثمار كارگر و دهقان و اربابى خبرى نيست چرا كه مش قاسم عضوى از افراد خانواده محسوب مى شود. فردى كه از غياث آباد آمده و نسبت به زادگاه خود تعلق خاطرى دارد و همه جوره مواظب است تا غياث آباد بد نام نشود. غياث آبادى كه تمام اهالى آن به دلاورى و از خودگذشتگى و غيرت مشهور هستند و براى مثال در اين رمان آسپيران غياث آبادى تمام اين خصوصيات را ثابت مى كند و باعث سربلندى مش قاسم مى شود. اگرچه مش قاسم از بابت سربلندى و افتخار خود چيزى كم ندارد و در تمام جنگ هاى كازرون و ممسنى در كنار دايى جان دلاورانه جنگيده و همچنين در همان حال نيز از خدمت به آقاى خود غافل نبوده و مثل مورخى نيز تمام اتفاقات را در مغز خود ثبت كرده تا هر وقت دايى جان در مجالس و مهمانى ها كم آورد او به يارى بشتابد و ادامه وقايع را تعريف كند؛ وقايعى كه صحت آنها را با فاصله چهار انگشت تا قبر به خاطر دروغ ثابت مى كرد. البته در اين ميان در گذر از رمان نبايد از مجموعه تلويزيونى ناصر تقوايى غافل شويم. تقوايى در سال ۱۳۵۳ شروع به نوشتن فيلمنامه دايى جان ناپلئون براساس رمان ايرج پزشك زاد و در سال ۱۳۵۴ شروع به ساختن و فيلمبردارى اين سريال كرد. طورى كه يك سال بعد در سال ۱۳۵۵ در ۱۶ قسمت به مدت زمان ۸۰۰ دقيقه از تلويزيون ملى ايران جمعه شب ها پخش مى شد. در زمان پخش آن تمام كوچه و خيابان ها خلوت مى شد و به قول معروف پرنده پر نمى زد. در اين سريال هنرمندانى چون زنده ياد غلامحسين نقشينه (دايى جان ناپلئون)، مرحوم فنى زاده (مش قاسم)، پرويز صياد (اسدالله ميرزا)، نصرت كريمى (آقاجان) و محمدعلى كشاورز (دايى جان سرهنگ) و خيلى از هنرپيشه هاى تراز اول در آن زمان نقش آفرينى مى كردند. نمايش را سعيد كنگرانى (سعيد) روايت مى كند و از گفتار او شاهد نقش آفرينى ها و ماجراهاى رمان هستيم؛ ماجراهايى كه بيننده و خواننده را به خود جذب مى كند طورى كه از نكات ظريف آن مى شود پيام هاى بزرگى را حس كرد. اگرچه خيلى عاميانه و ساده طرح مى شود طورى كه نويسنده كتاب بعد از نمايش اين سريال در گفت وگو با مطبوعات آن زمان درباره شخصيت ها و قهرمانان اينگونه مى گويد: «من همه قهرمانان رمانم را دوست دارم مثل پدرى كه بين بچه هايش نمى تواند تفاوت بگذارد ولى با وجود اين بعد از پخش اين سريال به يكى از آنها گوشه چشم و تعلق خاطر خاصى دارم و آن هم مش قاسم است چرا كه مش قاسم عضوى از خانواده بود و پرويز فنى زاده توانست اين شخصيت را به خوبى نمايش دهد.» پرويز فنى زاده استاد اجراى اينگونه شخصيت ها بود: از آقاى حكمتى (رگبار) گرفته تا مش قاسم (دايى جان).

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

آدمى ساده و بى تكلف و در بعضى جاها عاصى است. فنى زاده در اين سريال نقش مش قاسم را به خوبى اجرا كرد و به قول معروف در قالب نقش فرو رفت همان طور كه نقش مليجك را در سلطان صاحبقران با توانايى اجرا كرد. او مثل سايه اى دنبال دايى جان مى آيد و از بى ناموسى و دروغگويى بيزار است. اگرچه نبايد از بازى نصرت كريمى (آقاجان) هم غافل شويم چرا كه داستان براساس سير كشمكش ميان دايى جان و آقاجان _ پدر سعيد _ شكل مى گيرد طورى كه آقاجان از اشغال ايران سوءاستفاده مى كند و به توهم دايى جان دامن مى زند و دايى جان هم با توجه به اين توهمات مى ماند تا بيايند او را اسير كنند و به تبعيد بفرستند و در اين ميانه اسدالله ميرزا (پرويز صياد) نيز خواسته و ناخواسته به كمك آقاجان مى رود و تمام عقده هاى طبقاتى خود را به توهمات دايى جان اضافه مى كند و به قول معروف او را دستمايه شوخى هاى خود مى كند تا تماشاگر از ديدن اين ماجراها لذت ببرد و تا آخر قصه را دنبال كند. داستان دايى جان ناپلئون در سه سال اتفاق مى افتد و طورى پيش مى رود كه از فراز تا فرود دايى جان را به نمايش مى كشد. اين رمان هنوز هم تازگى دارد و فضاى آن حاكم است؛ فضايى كه ناشى از توهم است؛ توهمى كه به زبان طنز بيان و به بازى گرفته مى شود. «آقاجان سرى تكان داد و گفت:
- من خيال نمى كنم حتى اگر خود چرچيل هم بيايد و سند محضرى بدهد به كله آقا فرو برود كه انگليسا دست از دشمنى با او برداشته اند، يعنى در واقع نمى خواهد كه باور كند.»
(بخشى ديگر از كتاب)
*با نگاهى به مصاحبه پزشك زاد و كيهان در سال ۱۳۵۶ و كتاب معرفى و شناخت تقوايى به قلم عباس بهارلو

دنبالک:
http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/22074

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'دايى جانى به نام ناپلئون، ايرج باباحاجى، شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016