آقای زراعتی عزیز.
بعد از سلام و احوالپرسی متداوله اجازه بدهید برویم سر اصل مطلب!
لب و لباب نامه چند صفحه ای شما در خبرنامه گویا برای کسانی که نامه را نخوانده اند خلاصه می شود به این که شما با اجازه آقای ابراهیم گلستان (آن هم به شکل شفاهی و تلفنی) فیلم «خشت و آینه» اثر ایشان را در شهر گوتنبرگ به نمایش گذاشته اید. بعد من در یک گفتگوی رادیوئی در آن شهر ادعا کرده ام آقای گلستان چنین اجازه ای به کسی نداده اند.
تا این جا خطا کار اصلی منم که به شما تهمت زده ام اما شما در سراسر نامه با بزرگواری مرا مورد مرحمت خود قرار می دهید و خطا و لغزش مرا می بخشید در عوض هر چه ناسزاست حواله اشخاصی می کنید که برای آن لغزش «پوست خربزه» زیر پای من گذاشته اند.
همه فرضیات شما بر این پایه استوار است که من سر خود، بدون گفتگو با آقای گلستان چنان «قضاوت ناصحیح و غیرعادلانه» ای به عمل آورده ام و خطاب به من می گویید «چرا از ایشان نپرسیدید تا به شما بگویند که از ایشان اجازه گرفته شده است یا نه؟».
آقای زراعتی! من پرسیده بودم و پاسخ ایشان متأسفانه در مورد دادن اجازه این کار به شما منفی بود. ممکن است به این ادعای من هم شک کنید و بپرسید کجا و چگونه پاسخ منفی ایشان را شنیده ام اگر مکالمه تلفنی بوده باشد حتما اشتباه شنیده ام یا از پاسخ ایشان تعبیر نادرست به عمل آورده ام. حق با شماست در گفتگوی تلفنی یا شفاهی احتمال «عوضی شنیدن» و «تعبیر نادرست» هست که می تواند شامل گفتگوی تلفنی شما با آقای گلستان هم باشد و «اجازه گرفتن» شما را هم در بر بگیرد. اما تعبیر نادرست از پاسخ های کتبی کمتر به عمل می آید و اگر پاسخ صراحت کافی داشته باشد اصلأ به عمل نمی آید. حال از شما خواهش می کنم به متن یاداشت آقای ابراهیم گلستان که در تاریخ 12 ژوئن 2005 دو روز پس از نمایش «خشت و آینه» به وسیله شما در شهر گوتنبرگ برای من فکس شده است عنایت بفرمائید تا بعد دنباله عرایضم را بگیرم.
متن فکس شده یادداشت آقای ابراهیم گلستان
آقای زراعتی! قبول کنید میان ادعای شما و دست نبشته آقای گلستان اختلاف فاحشی وجود دارد و بپذیرید در سندیت و اعتبار آن جای تردید هم نباشد. منهم به سهم خود می پذیرم در این جا هنوز می تواند نکته ابهامی برای شما یا خواننده یادداشت پیش بیاید که چه لزومی داشت نوشتن یا ارسال فکس از جانب آقای گلستان. یک پاسخ آری یا نه در قبال پرسش تلفنی من از ایشان بسیار منطقی تر و آسان تر می نمود. راستش این کار به در خواست من صورت گرفت نه به این خاطر که آن را در قبال نامه سرگشاده شما ارائه بدهم. می توانید حدس بزنید در زمان این درخواست حتی روحم خبر نداشت روزی شما خطاب به من نامه ای سرگشاده خواهید نوشت و من از یادداشت آقای گلستان به عنوان سندی در برائت خود استفاده خواهم کرد. دلیل در خواست من از آقای گلستان دقیقِا مربوط می شد به جشنواره «دنیا خانه من است» در شهر گوتنبرگ که شما نامی از آن به میان آوردید و هم کسانی که آن ها را«آپاراتچی» یا «صدا سیما دار» شهر خود نامیدید. سابقه امر به اختصار از این قرار است.
در سومین دوره جشنواره «دنیا خانه من است» (اکتبر 1997) من با فیلم - نمایش
«محاکمه سینما رکس» شرکت کرده بودم. حسین مهینی بانی این فستیوال که دو سال پیش از طرف مقامات سوئد سومین رویداد سالیانه فرهنگی در آن کشور نامیده شد، (اما به نظر می رسد شما با آن میانه ای ندارید) به من گفت بسیار مایل است در دوره بعد به عنوان برنامه ای ویژه مروری بر آثار سینمائی ابراهیم گلستان فیلمساز صاحب نام و راه گشای سینمای ایران برگزار کند. و از من خواست در این باره با ایشان گفتگو و کسب اجازه کنم. می دانست دیدار گلستان و برخورداری از مصاحبت او در هر سفر اروپائی برای من یک فریضه اصلی به حساب می آید. با این حال در خواست از ابراهیم گلستان مثل هر بزرگ دیگری آمد نیامد دارد. من هم در این زمینه کمتر خطر می کنم! اما وقتی پیشنهاد مهینی را مطرح کردم گویا آمد داشت و گلستان هر چه از فیلم های کوتاه و بلند در اختیارش بود برای مهینی به سوئد فرستاد اما بر خلاف انتظار (و بر خلاف اشاره ایشان در یادداشت موجود) فیلم «خشت و آینه» در میان نوارهای ارسالی نبود. مهینی مطلب را با گلستان در میان می گذارد. جواب می شنود که: پس دست نگه دارید تا نسخه ای از «خشت و آینه» را که قرار است برای من برسد، برایتان بفرستم. و این کار تا امروز سر نمی گیرد. از آن تاریخ پیش از برگزاری هر جشنواره «دنیا خانه من است» که هر دو سال یک بار برگزار می شود این پرس و جو و درخواست از آقای گلستان تکرار می شد اما نسخه جدید «خشت و آینه» که قرار بود از جائی برای ایشان فرستاده شود، به مقصد نمی رسید. و طرح «مرور بر آثار ...» هم از فیلمسازی که دو فیلم بلند بیشتر در کارنامه سینمائی اش ندارد، با یک فیلم همچنان نامعقول به نطر می آمد.
تا این که امسال، چند ماه پیش از برگزاری هفتمین جشنواره ناگهان اعلام می شود فیلم «خشت و آینه» در همان شهر گوتنبرگ به نمایش در خواهد آمد آن هم با قید عبارت «با اجازه آقای ابراهیم گلستان» در همه اعلامیه ها و آگهی های مربوط به نمایش فیلم. طبیعی بود حسین مهینی به من تلفن کند و بپرسد: ماجرا چیست؟ آیا آقای گلستان قولی را که به ما داده بودند فراموش کرده اند؟ از یاد برده اند که ما هشت سال در انتظار ماندیم تا ایشان به نسخه ای از «خشت و آینه» دسترسی پیدا کنند؟ و طبیعی بود من هم به همین شکل مطلب را با آقای گلستان در میان بگذارم، وقتی به ایشان تلفن کردم معلوم شد اولین نفری نیستم که در این باره سئوال می کنم. اولین عبارت یادداشت ایشان هم که می گوید:
« این مسئله نمایش فیلم (خشت و آینه) در سوئد هم مسئله ای شد!» نشان می دهد دوستان دیگری هم آگهی «با اجازه آقای گلستان» را این جا و آن جا دیده و با ایشان در میان گذاشته اند.
به هر حال آقای گلستان از ماجرا ابراز بی اطلاعی کردند. گفتند هنوز به نسخه «خشت و آینه» دسترسی نیافته اند و نمی دانند نسخه موجود از کجا پیدا شده و مطلقا اجازه نمایش هم به کسی نداده اند. حرف من به آقای گلستان این بود که به هر حال دوستانی که در سوئد مدت ها در اندیشه برگزاری مرور بر آثار شما بوده اند به کلی از این اتفاق پکر شده اند، اگر برایتان دشوار نیست همین مطالبی که می فرمائید در یادداشتی برای من بفرستید تا در سفری که در پیش است برای دلجوئی هم شده نشانشان بدهم تا دست کم خود را مشمول بی مهری یا کم لطفی از جانب شما نبینند. چند روز بعد فکس آقای گلستان رسید. من هم به محض دریافت کپی آن را برای مهینی به سوئد فرستادم.
آقای زراعتی عزیز! اگر قصد آزردن یا بی اعتبار کردن ادعای شما در میان بود حسین مهینی می توانست در همان ماه ژوئن از رادیوهای محلی بخواهد تا یادداشت آقای گلستان را بخوانند یا می داد جائی چاپ کنند. اما چنین نکرد، چون قصد آزردن شما در میان نبود و نیست. من هم در گفتگوی رادیوئی چنان که می دانید نامی از شما نبردم چون هدف تنها نکوهیدن عملی قابل نکوهش بود نه لطمه زدن به نام یا اعتبار کسی. باور کنید اگر نامه سرگشاده خود را در اختیار خبرنامه گویا و رسانه های دیگر قرار نمی دادید کسی از محتوای یادداشت آقای گلستان هم مطلع نمی شد.
من باور دارم در نمایش «خشت و آینه» قصد سود جوئی یا نیت سوئی نداشته اید. می دانم چون خود من ارادت بسیار به آقای ابراهیم گلستان دارید و مایلید آثار با ارزش ایشان هرچه بیشتر دیده و خوانده شود. شک ندارم که بطور کلی دغدغه فرهنگ سرزمین خود را دارید. ولی دغدغه فرهنگ و به طور کلی هر تلاشی در هنر و ادبیات اگر به معرفت و فضیلتی در من و شما نیانجامد به چه کار می آید جز اطفای شهوات شهرت طلبی یا ارضاء خودخواهی های فردی؟
آقای زراعتی، ملاحظه می کنید که دارم سعی می کنم تا کمی از بار سنگینی که یادداشت آقای گلستان بر دوشتان گذاشته بکاهم. کاری که البته خودتان به مراتب بهتر از عهده اش بر می آئید قبل از هر چیز با پذیرش آن که «کسب اجازه» شاید فقط در استنباط شما صورت گرفته باشد نه در بیان یا نیت آقای گلستان.
و بعد —(این یکی فقط توصیه دوستانه است) برداشتن گوشی تلفن و پوزش خواستن از حسین مهینی و دیگرانی که من و خوانندگان نامه سرگشاده شما آن ها را نمی شناسیم اما قاعدتا چون فحش و فضیحت بسیار از شما دریافت داشته اند برای شما باید شناخته شده باشند، به نظر من پذیرفتن اشتباه و پوزش از کسانی که بیهوده مورد ناسزاگوئی و هتاکی قرار گرفته اند از منزلت هیچ کس نمی کاهد فقط از شخص خاطی انسان بهتری می سازد.
با احترام – پرویز صیاد
متن نامه آقای ابراهیم گلستان در صورت ناخوانا بودن فکس.
عزیزم پرویز.
این مسئله نمایش فیلم «خشت و آینه» در سوئد هم مسئله ای شد! اولا که فیلم برای نمایش داده شدن است اما برای دزدی و دزدیده شدن نیست. ما بد جوری به این گوشه از توانائی های هم میهنان ارجمند گیر کرده شده ایم. چیزی که واقعا بدتر از بد است این که نمایش فیلم را به اجازه من نسبت داده اند. من اصلا از وقتی که به خواهش تو نوارهای اصلی و مستر «گنج» و «خشت و آینه» را به آقائی که گفته بودی که گویا اسمش مهینی یا سلیمانی بود، دادم هرگز به هیچ کس هیچ جور اجازه نداده بودم و نداده ام.
چرا اسم من و چه لزومی داشته است این وصله کردن «اجازه آقای گلستان» به این کار؟ در مورد فیلم «خانه سیاه است» هم که در آمریکا نه فقط این کار را کرده اند بلکه اصلا Copy right آن را هم به اسم خودشان ثبت کرده اند.
بهر حال این آقا، یا هر آقای دیگری که هر اسم دیگری هم داشته باشد کار مطلقا به همان که حساب ایرانی بازی کرده است. سابقه هم فراوان دارد این جور کارها، مثل کتاب گیلگمش را دزدیدند گفتند چون بد ترجمه شده بود ما «باز نویسی» کرده ایم.
دزدی تصنیف هم که فراوان بود. گویا در نقاشی هم همین کارها شده است.
به هر حال به این آقا بگو که چرا اسم اجازه مخصوص ما را آورده است.
با ... و حرمت زیاد. *
امضا گلستان.
در متن فکس کلمه ای که به جای نقطه چین آمده نا خواناست.*
--------------------------
در همين زمينه:
[نامهی سرگُشاده به آقای پرویز صیّاد، ناصر زراعتی]