نگینه می تواند یک سطر، دو سطر یا پاساژی از شعری بلند باشد. نگینه می تواند تنها دارای ایماژی زیبا، یا معنایی گیرا و تازه باشد. نگینه، در هر حال، به طور جداگانه خواندنی است و ساختمانی کامل دارد. برای نمونه این سطر نیما « به کجای این شبِ تیره بیاویزم قبای ژندهی خود را» یک نگینه است؛ همینطور این دو سطر از فروغ «پرواز را به خاطر بسپار! پرنده مردنی است!» البته این دو نمونه از نگینه های بسیار درخشان شعر امروز هستند. این دو نگینه ضمن اینکه هر یک بخشی از یک شعر هستند جداگانه هم معنا و کاربرد دارند.
*
در شعر کلاسیک، ما شاهبیت، بیتالغزل و یا بیتالقصیده را داریم. یعنی بیت هایی که از بیت های دیگر درخشانتر و زیباتر است. و همین بیت های برگزیدهاست که زبان به زیان میان مردم نقل شده است. از آنجاییکه واحد شعر کلاسیک بیت است، آسان می شود بیتی را از شعری کلاسیک در آورده و نقل کرد. ولی شعر امروز ساختمانی پکپارچه دارد و نمی توان به آسانی هر سطر یا پاساژی را از آن را بیرون کشید. با این همه، نگینه های بسیاری در شعر امروز یافت می شود.
*
«نگینه» زود ملکهی ذهن می شود. از این روست که بیرون کشیدن نگینه ها که بیشترشان از ساختمانی فشرده برخوردارند می تواند سبب تیزی سلیقهی شاعران و شعر دوستان شود و به گسترش هرچه بیشتر شعر اصیل امروز یاری رساند.
*
در شعر شاعران فشردهگو، یا گزیدهگو، نگینه فراوان یافت می شود؛ در حالیکه بیشتر شعرهای روایی بنا به سرشتاشان نگینه زیاد ندارند در این گونه شعر ها سراسر اثر، اگر شعر خوب از آب در آمده باشد، چون نگینی خواهد درخشید.
*
این نگینه ها را من به تدریج گردآوردهام. هنگام خواندن هر شعر، بخشی را که به نظرم از جهتی زیبا و تازه و خواندنی است علامت می گذارم و در خوانش دوباره، تنها بخش های برگزیده را می خوانم و نه همه شعر را؛ مگر آنکه همهی شعر را علامت گذاشته باشم.
*
یکی از ویژگی های برجستهی نگینه، روشنی زبان و ژرفای معنای آن است. پیوند با خواننده در لایه های گوناگون برای شعر ارزشی بنیادی دارد. در واقع، قلب هر شعر خوب در خوانندهی آگاه می زند. از راه این پیوند است که خون در اندام شعر جریان پیدا می کند و شعر به زندگیاش ادامه می دهد. اثری که زبانی پیراسته و سخنی ژرف برای گفتن نداشته باشد دیر یا زود از بین می رود. شاعران بزرگ، روشن و ژرف و فشرده نوشتهاند. با یک نگاه به آثار ماندگار شعری ایران و جهان آشکار می شود که آثاری ماندهاند که توانستهاند با خواننده پیوند بر قرار کنند
بزرگان شعر کلاسیک هم به روشنی زبان توجه داشتهاند و در این باره سخن هایی شنیدنی گفتهاند. فردوسی می گوید: «سخن ها سبک گوی و بسته مگوی/ مکن خامگفتار با رنگ و بوی» و در همین معنا ناصر خسرو می گوید: «سخن را تا نداری صاف و بیرنگ/ ز دلها کی زداید زنگ زنگار» پس شعر برای اینکه ژرف و چند بعدی باشد حتمن نباید زبانی دشوار و نا هموار و ناروشن داشته باشد. ژرفترین و کامیابترین نگینه های شعر مدرن امروز زبانی روشن دارند: «دهانات را می بوسند نازنین/ مباد که گفته باشی دوستات دارم». این نگینه با همهی سادگی ظاهریاش، ژرف است؛ چند بعدی است وضعیت «دوستداشتن» را در حکومت دینی و خودکامه بازتاب می دهد و از دهها توپ و تانگ، کوبنده تر است.
از شعر مدرن امروز هم آندسته با پذیرش همگانی روبرو شدهاند که از سلامت زبان و ژرفای معنا برخوردار بودهاند. از نیما شعرهای انگشتشماری که زبانی پیراسته دارند به زبان ها افتاده است: شعرهایی چون « مهتاب»، «آی آدم ها»، «ترا من چشم در راهم»، «داروک»، «ریرا»...، و نه شعرهای دشوار و ناهمواری چون «پادشاه فتح»، «مرغامین» ... شاملو و اخوان هم شعرهای پُرنگینه و خوشساخت و خوشزبان خود را که به زبانها افتاده در نوارها خواندهاند و نه شعرهای دشوار و ناهموارشان را.
*
شعر مدرن ایران زیر شمشیر داموکلس زیسته است. همیشه یک چشماش به آن شمشیر و یک چشماش به معنا بوده است. هم حرف زده و هم حرف نزده. زبان در این شعر یا در حال فرار است؛ یا مخفی است؛ یا از هراس سراسر سکوت کرده؛ و یا با دهان دوخته با هزار ایما و اشاره می خواهد چیزی بگوید. آدم پس از اینکه مدتی به ایما و اشارهی شعر نگاه کرده و آنها را کدشکافی می کند تازه پی می برد که شاعر می خواسته برای نمونه از خفقان موجود سخن بگوید. همانطوریکه در یک کشور اشغال شده، رفتار مردم دگرگون می شود؛ مبارزان، مخفی می شوند. در یک حکومت خودکامه هم که در واقعه وجدان ملتی را اشغال می کند رفتار زبان شعر دگرگون می شود. زبان تا جامهای از سمبل و استعاره نپوشد و حسابی خودش را مخفی نکند به خیابان نمی رود. با این همه در این گونه شرایط هم به نظرم باید فورم های بیانی ساده تر و روشنتری را برگزید و از مسخ شدن تا جایی که ممک است تن زد؛ و این کار به تلاش های آگاهانه نیاز دارد. آگاهانه، چرا که در شرایط نبودِ آزادی های سیاسی، فرهنگی میدان برای مبهم و ناروشن گویی باز گذاشته می شود. کدام رژیم خودکامه از شعر لال که نمی تواند با خواننده تماس بگیرد می ترسد. پس از انقلاب شعر نتوانست پایش را با شتاب حادثه ها هماهنگ کند. اینست که بسیاری از شعر روی گردان شدند. سبب رویگردان شدن مردم از شعر علت های زیادی دارد که پرداختن به آنها هدف این نوشته نیست؛ ولی یکی از علت های بنیادی آن همان زبان نارسا و ناروشن شعر بوده است.
*
امروزه به سبب گسترش اینترنت، گردش آزادِ آگاهی ها، شتابی بی سابقه یافته است. با چند کلیک می شود دنیا را دور زد. تابوهای گوناگون فرهنگی، دینی، جنسی در گوشه و کنار دنیا پرسش به پرسش شکسته می شود. یعنی جهان، روی هم رفته به سوی روشنی و شفافیت پیش می رود. در چنین جهانی مردم دیگر وقت و حوصله ندارند بیایند و ایما و اشاره یک شعر لال را کُدشکافی کنند؛ و بندهایی را که خود شاعر به دست و پای شعرش بسته در ذهنشان یکی پس از دیگر باز کنند. شعر اگر زبانی رسا داشته باشد و از تکان واژه هایش گرده های طلا بریزد پای حرفش می نشیند مگرنه ورق را بر می گردانند و با یک کلیک، بدون خداحافظی شعر لال را تنها می گذارند. شورمندانه، بیش از ۹۵ درصد فراورده های شعری ما لال است. و در این میان بسیاری از استعداهای درخشان تلف می شوند. شاعران ما به پرندگانی می مانند که وقتی می خواهند پرواز کنند به درون قفس می روند و تکان پرهایشان را با اندازه های دیوارهای قفس هماهنگ می کنند. در این پیوند به بسیاری از شاعران مهاجر یا تبعیدیی می تواند اشاره کرد که شعرشان در ایران بالیده است؛ این شاعران علی رغم چندین سال اقامت در دمکراسی های غربی نتوانستند از آن شمشیر داموکلس ذهنی فاصله بگیرد و همینکه شعر می گویند می روند درون قفسی از کُد ها که از ایران با خود آورده اند؛ ویا آنقدر از خودشان به هنگام سرودن، فاصله می گیرند که با دوربین های قوی هم نمی توانده چهرهشان را شناسایی کرد. البته شایسته است یاد آوری شود که زیستن در غرب با زیستنِ غرب تفاوت بسیاری دارد؛ تازه، زیستنِ غرب هم باید هم در ادبیات روی دهد و هم در خیابان تا بتواند دگرگونیی ماهوی در فرد ایجاد کند و این همه بسیار بسیار دشوار است برای مهاجری که به ناگزیر قاچ زین را دو دستی می چسبد که نیفتد.
*
نگینه باید حرفی تازه داشته باشد. اگر در بارهی موضوعی سخن می گوید، بُعدی تازه از آن موضوع را بازگو کند یا آنرا ژرفتر بیان کند. پارهای از شاعران در جانشان کندو کاو می کنند؛ عرق می ریزند و چون هنگام آفرینش شعری نهایت تلاششان را می کنند گمان می برند که شاهکار آفریدهاند. در صورتی که چیزی تازه به آنچه هست نیفزودهاند. برای آفریدن اثری تازه، شاعر افزون بر داشتن «آنِ شاعرانه» باید شعر گذشته و امروز را خوب خوانده باشد؛ در برابر تک تک بیت ها و واژه ها درنگ کرده باشد؛ با ادبیات جهانی کم و بیش آشنا باشد و پنجرههای ذهنش را هم یکسره باز گذاشته باشد. شاعر اگر از آنچه هست اشباء نشود میل آفریدن اثری تازه را نخواهد کرد.
*
نگینه، چنانکه گفته شد، برجستهترین بخش شعر آزاد است؛ واژه های طلا شدهی یک شعر است. با گرد آوری نگینه های شاعران می توان به مقدار طلایی که آنان به گنجینهی شعر امروز افزودهاند پی برد. البته روشن است که با دقت ریاضی نمی توان در این خصوص سخن گفت؛ ولی گردآوری نگینه ها، به هر سان، عیاری برای سنجش میزان نوآوری های شاعران به دست می دهد.
*
هدف من از این نگینهگزینی ها:
- برجسته کردن و ستایش رگه هایی درخشان از شعر امروز بوده است
- بیرون کشیدن رگه هایی درخشان که، گاه، در لابه لای انبوه سطر های دیگر شعر پنهان است.
- با آوردن نمونه های بسیار نشان دادن این امر که با زبان ساده و پیراسته می توان شعر خوب و ژرف و کامیاب نوشت.
*
در گزینش شعرها به جز مواردی ويژه (آنجا که شاعر صمیمتی خاص نشان داده و به سراغ موضوعی تازه رفته) از چهارپاره ها استفاده نکردهام. به سراغ قصیده وغزل و رباعی هم نرفتهام. یکی به علت اینکه سلیقهی کنونی من حوصله نمی کند تا این گونه شعرها را تا به آخر بخوانم و دیگر اینکه این قالب ها در نظرم به قطعات کوچک و بزرگی از قرون وسطی می ماند و به هیچ روی با آهنگ های جان کنونی من سازگار نیست.
*
اگر از شعری بلند چند نگینه برگزیدهام قصدم کوتاه کردن شعر نبوده است.
*
به هنگام نوشتن شعرها، تلاش کردهام که شیوهی نگارش (رسم الخط) هر شاعر را تا جایی که شدنی است رعایت کنم. در شیوهی نگارش شعر امروز آشفتگی های فراوانی دیده می شود. حتی کلاسیک های شعر مدرن، قاعدهای ویژه برای نگارش شعرشان نداشتهاند. گاه، مصرعی را هم افقی نوشتهاند و هم پلکانی. تایپ و خواندن شعرهای پلکانی دشوارتر از شعرهایی است که افقی نوشته می شود. گاه، هنگام تایپ، مصرعی پلکانی را بدون آنکه متوجه بشوم افقی نوشتهام. یعنی همانطوریکه به نظرم طبیعی می آمده. برای نمونه کسره، علامتی است که واژه ها را به هم پیوند می زند: پنجرهی بزرگِ خانهی ما. چرا باید این چهار واژه، پلکانی در چهار سطر نوشته شود؟
*
گفتن ندارد که این «نگینه» ها را من بنا به سلیقهی خود برگزیدهام. و هر شاعری بیگمان « نگینه» های خودش را از شعر امروز دارد.
*
این نگینه ها را من بر اساس کتاب ها و نشریاتی که در اختیار داشتم برگزیدهام. شایسته است که باز یادآوری کنم که به سبب عدم دسترسی به همهی آثار شعری منتشر شده، به بسیاری از نگینه های خوب شعر درونمرزی و برونمرزی دسترسی نداشتهام. امیدوارم که این کاستی ها به تدریج برطرف شود.
*
هر نگینه با ستارهای از نگینهی دیگر جدا شدهاست. در پایان هر نگینه، در پرانتز، نخست نام شعر و سپس منبع( کتاب، نشریه، سایت) آورده شده است.
برای خواند نمونه هایی از نگینه های شعر درونمرزی و برون مرزی روی نشانی های زیر کلید کنید:
http://www.rezafarmand.com/negineh.Borun.htm