شنبه 8 بهمن 1384

نقد فیلم "آفساید"، باربد کیوان، نشريه دانشجويی "بذر"

اين روزها كمتر پيش مي آيد كه مردم بعد از تماشاي فيلمي ايراني سر حال و شادان از سالن سينما بيرون بيايند. كمتر پيش مي آيد كه براي گفت و گوي دستجمعي در مورد آن فيلم، شوق و ذوق داشته باشند. كمتر پيش مي آيد كه پيام فيلم، يكدست و صريح و روشن در ذهن اكثرشان نقش ببندد. ولي در جشنواره فجر امسال، فيلم "آفسايد" ساخته جعفر پناهي، اين كار را كرد. بعد از يك دوران طولاني بايكوت و مانع تراشي براي نمايش فيلمهاي پناهي، چاقو به دستان فرهنگي رژيم به "آفسايد" راه دادند تا ژست آزادمنشي بگيرند و مهر مستبد را بر پيشاني خود بپوشانند. البته حواسشان بود كه اين فيلم را در بخش "خارج از مسابقه" قرار دهند و از همان آغاز امكان گرفتن جايزه را از پناهي سلب كنند. اما بدون شك "آفسايد" جايزه اش را از همين حالا از تماشاگران مشتاق و هشيار گرفته است. و هيچ جايزه اي بالاتر و ارزشمندتر از استقبال و همدلي مردم نيست.
"آفسايد" همان طور كه از نامش بر مي آيد به موضوع فوتبال مربوط مي شود. پناهي بر متن يك واقعه ملي يعني حضور تيم ايران در جام جهاني فوتبال 2006، به يك تضاد فراگير اجتماعي يعني قوانين ستمگرانه و تبعيض آميز عليه زنان در ايران اسلامي پرداخته است. "آفسايد" را مي توان يك مستند داستاني ناميد يا بهتر بگويم يك داستان مستند روزمره. موفقيت "آفسايد" به همان اندازه كه از سوژه ملموس و جذابش ناشي مي شود، مرهون دقت نظر و صراحت جعفر پناهي و قريحه طنز و روحيه جوان شادمهر راستين (نويسندگان فيلمنامه) هم هست. از فيلمبرداري خوب محمود كلاري هم نبايد غافل شد كه هم فضاي مستند را خوب درآورده و هم فضاي داستاني را در متن آن، برجسته كرده است.
روز ديدار ايران و بحرين در ورزشگاه آزادي است. پدري مسن با ته ريش سفيد و شكل و شمايل سنتي، سراسيمه در مسير ورزشگاه دنبال دخترش مي گردد. متوجه شده كه او به بهانه كلاس درس با دختر همسايه شان از خانه بيرون زده تا به تماشاي فوتبال بروند. دوربين در ميني بوس هاي مملو از جوانان پرچم به دست و صورت رنگ كرده مي چرخد و اينجا و آنجا دختراني را شكار مي كند كه خود را شكل پسرها كرده اند تا از سد نيروي انتظامي و حراست بگذرند و وارد ورزشگاه شوند. تقريبا همه پسران متوجه هويت اين دختران هستند و با گوشه و كنايه و متلك اين را به رخ مي كشند. ولي نكته مهم اينجاست كه حتي يك نفرشان به فكر آدم فروشي و لو دادن آنان نيست. اينجا يك نوع همبستگي "جوانانه" در مقابل قدرت سركوبگر شكل گرفته است.
در آستانه دروازه هاي ورودي، پناهي موفق مي شود دلهره دختران جوان كه گام به گام به خطر نزديك مي شوند را به ما منتقل كند. نيروهاي ويژه و حراستي ها صف كشيده اند و همه را بازرسي بدني مي كنند. بعضي از دختران ابتكار مي زنند و از بازرسي مي گريزند. بعضي هاشان طاقت نمي آورند و قبل از بازرسي دست خود را رو مي كنند و گرفتار مي شوند. دوربين به هر طرف مي چرخد، چهره هاي خشن، حركات خشن و صداي خشن ماموران جمهوري اسلامي است كه: "زن ممنوعه!"
بدنه اصلي فيلم در زندان كوچكي مي گذرد كه در راهرو فضاي باز طبقه دوم ورزشگاه با گذاشتن چند نرده دور دختران دستگير شده درست كرده اند. چند سرباز وظيفه را هم به مراقبت آنان گمارده اند. روستائياني از آذربايجان و خراسان. ما شاهد تقابل و گفت و گوي دختران با سربازان هستيم كه بر زمينه تب و تاب مسابقه و سر و صداهاي درون ورزشگاه در چند قدمي آنان جريان دارد. دختران مي خواهند كه دست از سرشان بردارند، آزادشان كنند, حداقل بگذارند از پشت ميله هاي سرك بكشند و تا اينجا هستند بازي را تماشا كنند. در ابتدا رفتار ماموران خشن است. سعي مي كنند با توپ و تشر، بازداشتي ها را ساكت كنند. ولي دختران دست بردار نيستند. تركيب شان ديدني است. خصوصيات مختلف, روحيات مختلف, از خانواده هاي مدرن و سنتي. اما همه جوان. همه متحد و معترض در مقابل ستم. دختراني كه منافع مشتركشان تحت اين نظام مردسالار و قوانين و مقررات سركوبگرانه اش لگدمال مي شود. اينان سربازان را با اعتراضات و سوال هاي پايان ناپذير خود كلافه مي كنند. مردان به پاسخ هاي سنتي چنگ مي اندازند از "فرق زن و مرد" و ناموس و امثالهم مي گويند. ولي اين حرفها در مقابل استدلالات محكم دختران بي معني و شكننده است. "آفسايد" در رويارويي پرسش هاي ساده و صريح دختران و پاسخ هاي غير منطقي و خشك ماموران كه سرانجام به سكوت مي انجامد، نماي درشتي از واقعيت زشت حاكم را در برابر تماشاگران قرار مي دهد: اينكه چقدر قوانين و مقررات جمهوري اسلامي پوچ و مسخره و ستمگرانه است. اينكه چگونه نظام حاكم، نيمي از جامعه را از ابتدايي ترين خواسته ها محروم كرده است. اينكه زنان در جمهوري اسلامي بر طبق نگرش و قوانين مردسالارانه مذهبي، حتي حق يك شادي كردن كوچك و ساده و خشك و خالي را ندارند، چه رسد به حقوق تعيين كننده سياسي و اقتصادي و خواسته هاي اساسي اجتماعي و فرهنگي.
در اينجا "آفسايد" گريزي به موقعيت سرباز هم مي زند. او نيز به اسارت و نارضايتي خود اشاره مي كند. مي گويد کشاورزی است كه الان بايد پيش مادر بيمار و گاو و گوسفند و زمينش باشد. مي گويد كه اين روزها نويت كار او بر زمين است. ولي حالا بايد در اينجا بايستد و وظيفه زندانباني را انجام دهد. حرف هاي ساده و از ته دل سرباز، وضعيت

سربازان در همه نظام هاي ضد مردمي در كشورهاي جهان سوم را بازگو مي كند. و البته حرفهاي سرباز وظيفه تهراني هم شنيدني است و حساب شده در فيلم آمده است. او خبر از ورود 150 زن با روسري سفيد به ورزشگاه مي دهد كه مسولان به خاطر پوشش خبري رسانه هاي خارجي و همزماني مسابقه با انتخابات رياست جمهوري مجبور شده اند به آن گردن بگذارند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

پايان بندي "آفسايد"، درست همان طوري است كه بايد باشد. نيم ساعت قبل از پايان مسابقه، "حاجي" مي آيد و به ماموران دستور مي دهد كه زندانيان را سوار ميني بوس كنند و به دايره منكرات منتقل كنند تا تكليفشان روشن شود. در مسير مي بينيم كه همبستگي و همسرنوشتي دختران چگونه آنان را سر حال نگه مي دارد و ترسشان را مي ريزد. ميني بوس هنوز به مقصد نرسيده كه سوت پايان مسابقه به صدا در مي آيد. مردم به خيابانها ريخته اند و جشن آغاز شده است. دوربين محمود كلاري آنقدر انعطاف از خود نشان مي دهد تا تماشاگر بتواند رقص دختري نوجوان با موهاي بلند افشان و بدون روسري را در گوشه كادر و در بين جمعيت ببيند. راه دايره منكرات سد شده است. مردم شادمان اين راه را بسته اند. در ميني بوس باز مي شود و جيغ و فرياد و رقص و فشفشه هاي روشن، قانون را مي شكنند و به جشن مردم مي پيوندند و آزاد مي شوند. در اينجا پناهي، سرود "اي ايران" را با صداي بلند به گوش تماشاگران مي رساند. احساس مي كنم كه "همبستگي ملي" مورد نظر پناهي دارد بر همبستگي عليه ستم كه از آغاز تا پايان فيلم بافته شده، سنگيني مي كند. به چهره مردم نگاه مي كنم. همه سر حال و خوشند. بعضي ها سرود را زير لب زمزمه مي كنند. نمي شود فهميد در ذهن تك تك شان چه مي گذرد. ولي يك چيز مسلم است: زنان و دختران جوان حتما احساسي متفاوت دارند و تاثير ديگري از "آفسايد" گرفته اند كه در چارچوب "اي ايران" محدود نمي شود.
صداي دختري را مي شنوم كه از دوستش مي پرسد چرا اسمش "آفسايد" بود؟ سعي مي كنم جوابي پيدا كنم. شايد منظور، تدبير دختران مردانه پوش براي ورود به ورزشگاه است كه يك "حركت خلاف و خارج از قاعده بازي" در مسابقه با جمهوري اسلامي به حساب مي آيد. اما نه! به نظرم اين قوانين و مقررات ارتجاعي و زن ستيز رژيم است كه در مسابقه با مردم در آفسايد قرار گرفته است. قوانيني خلاف و خارج از حركت پيشرو و مترقي در بطن جامعه و ناگزير محكوم به شكست. پرسش اصلي اينست كه با كدام هدف، كدام تاكتيك ها و چگونه مي توان اين شكست ناگزير را عملي كرد.

دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/28580

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'نقد فیلم "آفساید"، باربد کیوان، نشريه دانشجويی "بذر"' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016