برگرفته از:
روزنوشت، وبلاگ عزيز معتضدي
در خبرها آمده است که گویا کشتی سینمای ایران در یکی از سواحل جنوبی فرانسه نیاز به تعمیرات اساسی پیدا کرده است.
واکنشهای اولیه مسوولان سینمایی بنیاد فارابی نشان از نوعی سراسیمگی دارد. یکی از مدیران بلند پایه بنیاد، و یکی دیگر از مدیران روابط بین الملل بنیاد فورأ اعلام کردند که مسوول این حادثه جشنواره ای ست به نام کن در نزدیکی همان سواحل که باید محموله سینمایی را تحویل می گرفت و از قرار معلوم از انجام وظایف معمول خود سرباز زده و زیان عمده ای را هم از این بابت متحمل شده است.
بنیاد فارابی نزدیک به سه دهه است که با فیلمسازهای مورد حمایت خود در جشنواره های جهانی شرکت می کند و خوش هم می درخشد. طی سالهای اولیه به نظر می رسید که مثلث فارابی، فیلمسازها و جشنواره ها هر کدام به سهم خود می کوشند تا حد ممکن آن دو دیگر را به کیش خود درآورند. و اگر این طور بود طبیعی بود، اما آن چه که طبیعی نبود این بود که در عمل هر چه بیشتر جلو رفتند معلوم شد نگاه انتقادی این سینما به مسایلی که مطرح می کند بدون اعتماد سازیهای لازم اولیه در میان رده های بالای مدیریتی بنیاد فارابی ممکن نیست. اگر شما هم یک موقع مثل من صرفأ برای این که نسبت به تلاش دست کم دهها فیلمساز با وجهه بین المللی بدبینانه برخورد نکنید، با خودتان این طور استدلال می کردید که باید حرکت این سینما را بر اساس قانون تجربه و خطا ارزیابی کرد، آنگاه طبیعتأ انتظار داشتید این هنرمندان گرامی بعد از کسب بهترین جوایز جهانی سینمایی و امکانات فراون حاصل از آن وجهه بین المللی، که به لطف این جوایز به دست می آید، بند ناف خود را از بنیاد سانسور ولو به تدریج هم که شده ببرند و برای احیای هنر خود- اگر هنری دارند- بروند مثل اکثر فیلمسازهای دنیا ولو با تحمل کمی سختی بیشتر در یک فضای مستقل و یک مقتضای آزادتری هم استعدادآزمایی کنند. اما نشان به آن نشان که اینها از برنده نخل طلا تا جایزه های ذیل آن هر بار برگشتند به همان اتاقها، نزد همان مسوولها، با همان سلام وعلیکها و همان چاق سلامتیها که بنگرید چگونه جهان هنر را انگشت به دهان کردیم و از شاماتشان چه جهاز آورده ایم.
رومئو و دو ژولیت
در این دو دهه اخیر روابط مثلث بنیاد فرهنگی فارابی، فیلمسازها و جشنوارها، خالی از تنش نبود. همین تنش اندک مزه و طعمی به این سینما می داد، تا این که بر اثر تنبلی و غرور کاذب فیلمسازها و دیوانسالاری سهل انگارانه جشنواره ها به تدریج و بخصوص در این دو سه سال اخیر بلاخره بنیاد فارابی دست بالا راگرفت. دور از انتظار البته نبود، چون آنها خود را رومئو می پنداشتند، حالا چه اشکالی دارد که دو ژولیت داشته باشند، وقتی که هر دو راضی هستند؟ غافل از این که چنین رضایتی نمی تواند دوام چندانی داشته باشد. فیلمها از رمق افتاده اند، جشنواره ها تا کی می توانند در رودربایستی این آقایان به غرولندهای منتقدان در رسانه های خود و تماشاگران در سالنهای جشنواره های خود و حتی زمزمه های اعتراض آلودی که گویا در محافل سینمایی داخل ایران هم بالا گرفته بی اعتنا باشند؟
اما بنیاد کاری به این حرفها ندارد. او سهمیه اش را می خواهد. از میان چهل وشش فیلم که برای جشنواره کن ارسال شده حتی یک فیلم هم مورد پذیرش قرار نگرفته، آنها احساس ضرر و زیان نمی کنند، بنیاد هم معتقد است که سینمای ایران هیچ ضرری از این بابت نکرده است، اما با اصرار عجولانه و بی سابقه ای به صف منتقدان فراوان سیاستهای جشنواره ها در مورد سینمای ایران پیوسته با این نعل وارونه که، ضرر و زیان هنگفتی متوجه جشنواره کن و فیلمهای بی ارزش امسال آن شد!
عجب راست قامتان نمک نشناسی هستید!؟ با کدام بضاعت فرهنگی این حرفها را می زنید؟ کدام سابقه فرهنگی را در کارنامه خود دارید جز این که سیاست شما را بر این مسند ها نشانده و روزی که دیوار فروریزد برای رتق و فتق امور تجاری خود به گوشه و کنار دنیا می روید؟ تازه حالا می گویید که جشنواره کن سیاسی عمل می کند؟
به سیاستهای جشنواره ها و بخصوص به بعضی از سیاستهای جشنواره کن( که یکیش همین حمایت بی دریغ از سینمای دولتی شماست) انتقاد جدی وارد است، اما این جشنواره پیش از شما بوده و بعد از شما هم می ماند. سینمای شما را این جشنواره از مرزهای ایران عبور داد، شما هر چه دارید از این جشنواره و از چند جشنواره دیگر دارید.
حالا هم اتفاقی نیفتاده، حمایتها ناگهان متوقف نمی شوند، باز هم از روی موانع می پرید، بازهم چند جایزه دیگر به دست می آورید، اما پراکنده تر از گذشته، اگر با شما مثل خودتان احساسی برخورد نکنند...
شما اگر الفبای کارتان را بلد بودید در این دو سه سال باید متوجه می شدید که ساخته های اخیر فیلمسازهای جایزه آورتان فیلمهای خداحافظی اند. از برنده خرس برلین اخیر تا آنهای دیگری که می روند و بی سروصدا دست خالی بر می گردند، همه دارند خداحافظی می کنند. چیزی نیست که بسازند! بچه های نازپرورده ای شده اند لای دست و پای شما... که نه شما می گذارید دست و پایی بزنند، نه جشنواره ها دیگر خط می دهند...
چند سال طول می کشد تا اینها یواش یواش متوجه شوند شما با سینمای انسانی خود چه گلی به سر انسان زدید. از کدام در وارد شدید، چه گفتید و از کدام در خارج شدید. اما این دیگر تقصیر شما نیست. تقصیر کسانی ست که نمی توانند دل از طمع ضیافتهای درآمدزای شما بکنند. بعد از نزدیک سی سال ستایش از سینمای شما با چهره های خندان در جشنواره ها و ضیافتهایتان شرکت می کنند و موقعی که بر می گردند تقریبأ بدون استثنا فقط یک قلم از مشاهداتشان این است که می گویند از دیدن این همه زنان سیاه پوش در خیابانها شگفت زده شده اند. آنگاه ادعای آگاهی سیاسی و تلاشگری در رتق و فتق امور مربوط به سیاست و فرهنگ دنیا را هم دارند. این موضوعی ست که باید در حوزه های آسیب شناسی جامعه باز مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و از نتایج مثبتش، اگر داشت، همه، از جمله شما، برخوردار شوند.