خدايا مرا ياری کن تا با اين کامپيوتر کهنه سالخورده و اين نرم افزار کاغذی بتوانم حرف دلم را بزنم «اگر نيت يک ساله داريد گندم بکاريد / اگر نيت ده ساله داريد، درخت غرس کنيد /اگر نيت صد ساله داريد، آدم تربيت کنيد؛ انسان / سينماتوگراف آدم تربيت می کند.»
توی کوچه های سنگلج جلو می روم، توی محله های قديمی ... نصف شب است. سرم را انداختهام پائين، اما چيزی نمی بينم. سر هر کوچه يک تير چراغ برق هست. اغلب لامپ ندارند، اگر هم دارند روشنايی ندارند. چيزی ديده نمی شود ... دلم نمی خواهد چيزی را ببينم.
توی يک دنيای ديگر سير می کنم. سر شب روی صحنه «تماشاخانه کشور» بودم؛ کوچه برلن، اول لاله زار، ۱۳۲۰، جنگ دوم جهانی. اولين شبی که پيش پرده خواندم، نوجوان بودم. سالن تابستانی پر از جمعيت بود. از ترس می لرزيدم. جلوی سن که رفتم نمی توانستم راه بروم. تلو تلو می خوردم ... اما خواندم ... به خدا خواندم ... پيش پرده خواندم. خوب هم خواندم.
حالا آخر شب است. دارم می دوم ... تاريک است ... نمی دانم به کجا می روم. توی کوچه پس کوچه ها می دوم. فرش قرمز زير پايم است. تا چشم کار می کند فرش قرمز است. آرام آرام راه می روم. اينجا غرق نور است. دو طرف پر از فيلمبردار و عکاس و دوربين های تلويزيونی ايت. عکاس ها اشاره می کنند بايستيم تا عکس بگيرند، فيلم بگيرند و به تمام دنيا مخابره کنند.
«سمفونی چنين گفت زرتشت » ... آره، آره دارند راجع به ما توی بلندگوها حرف می زنند. نمی فهمم چه می گويند، اما اسم ها را می گويند ... سرم دارد گيج می رود. نمی توانم راه بروم ... توی کوچه های تنگ و گلی، طرفهای درخوتگاه، طرف های دباغ خانه، بازار، سبزه ميدان، سيد نصرالدين، دارم می دوم، زمين می خورم بلند می شود...
روی صحنه سينمايی در شهر «وزول» فرانسه هستم برای دريافت جايزه افتخاری جشنواره برای يک عمر فعاليت های سينمايی ... دارم می دوم ... توی خيابان سپه، چهارراه حسن آباد، خيابان شاهپپور. می دوم ... و حالا در پاريس، خانه فرهنگ های جهان، و در بزرگترين معبد فرهنگی دنيا، يونسکو ... تشويق و تجليل به خاطر يک عمر تلاش، با همه ناملايمات، شکست ها و پيروزی ها ...
من از سنگلج آمده ام ... از تئاترهای لاله زار شروع کردم. از مردم کشورم نيرو گرفتم و پرورش پيدا کردم. دست شان را می بوسم. اين بزرگداشت، تجليل از فرهنگ و هنر و هويت سرزمين من است، نثار همه جوان های کشورم.
من عزتم ... عزت الله انتظامی. ۸۲ سالم است و تقريبا ۶۵ سال است که نمايش می دهم. نمايش های تلويزيونی .. آه چه قدر تئاتر بازی کردم. بيش از چهل فيلم بازی کرده ام . انتخاب کرده ام ، هر کاری راقبول نکرده ام ... و حالا اينجا هستم ...
بچه سنگلج ... توی يونسکو ...