پنجشنبه 13 مهر 1385

عمران، مرگ را هم قلقلک می داد، خاطره ای از صلاحی و برخوردش با مرگ، مزدک علی نظری، jour4peace

«می آید، همین حالا و از آن در، می ایستد، سیگاری لای دو انگشت دراز و باریک، با آن چشم های مهربان و زهرخندی بر لب. آنجاست، بلند و باریک. نگاهمان می کند که: «دیدید که باز...؟»

نگاه کنید؛ آمده است، او زنده است...»

کاش صلاحیتش را داشتم تا درباره صلاحی چیزی بنویسم؛ عمران را می گویم، عمران صلاحی.

کاش می توانستم مثل نثر بالا، که «هوشنگ گلشیری» با آن قلم جادویی نوشت و ناباوری اش را از مرگ «بهرام صادقی» ابراز کرد؛ من هم بنویسم که چقدر از رفتن صلاحی غافلگیر شده ام، بنویسم که باور نمی کنم و به دیگران هم بگویم که: «و هوالحی؛ با کمال شعف به اطلاع دوستان و آشنایان می رساند که عمران صلاحی زنده است...»

صلاحی از آن دسته آدم ها بود که برخورد اتفاقی با او و دیدنش، همیشه امکان داشت؛ آدم پر جنب و جوشی بود و برخلاف خیلی از نویسنده ها و شاعران این روزگار، زیاد اهل خانه نشینی نبود. دائم این طرف و آن طرف می رفت، انگار بی قراری می کرد و دنبال چیزی می گشت.

می شد وقتی برای خودت جلوی کولر کافه لم داده ای و قهوه ات را نوش می کنی، صورت خندانش را ببینی؛ اول فقط کله اش بود که تو می آمد. سرک می کشید تا آشنایی ببیند. بعد هم که تو می آمد، زیاد نمی ماند. عرق پیشانی اش را پاک می کرد و حال و احوال نکرده، یکی از آن تکه ها یا حاضرجوابی هایش را حواله ات می کرد. و بعد، خیلی زود، دوباره به خیابان می زد...

یکی از همین دفعه ها بود که آمد و گفت: «خبر را شنیده اید؟»

من بودم و مرحوم ادیبی، کافه کتاب انتشاراتی ثالث. گفتیم نه.

گفت: «طفلک آتشی تمام کرد.»

توی صورتش حالتی بود که علاوه بر غم، بی تردید خنده همیشگی اش هم حفظ شده بود. و البته آن طنز قشنگ و زهردارش را هم همراهش آورده بود، حاضر و آماده!

اضافه کرد: «رفته بودم عیادتش، گفتم: چته؟ کلیه ته؟ گفت: نه عمران، کلیه [همه جام]مه!»

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


خندیدیم. با طنز عمران چه می شد کرد دیگر؟ آنقدر قدرت داشت که هر لب لرزان و هر آدم غمزده ای را متاثر می کرد.

گذشت... حالا جای مرحوم ادیبی توی عصرهای کافه خالی است. دیگر هم خبری از سرک کشیدن ها، آن خنده ها و جک های آبدار عمران نخواهد بود. خیلی تلخ است ببینی زیبایی های زندگی اینطور از دور و برت پر می کشند...

دنبالک:
http://news.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/31646

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'عمران، مرگ را هم قلقلک می داد، خاطره ای از صلاحی و برخوردش با مرگ، مزدک علی نظری، jour4peace' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016