تصويرهايی که در اين نمايشگاه می بينيد حاصل نيم قرن تجربه و ممارست در هنر نفاشی ست. صاحب اين آثار بی ترديد يکی از برگهای برنده اين هنری ست که طی قرون متمادی برای موجوديت خودش در سرزمين مادری او دردسرهای غيرقابل تصوری را تحمل کرده است. او خودش از اين جايگاهی که دارد به خوبی آگاه است و در موردش تعارف هم نمی کند. کلماتی مثل "مهم"، "عمده" و"قطب فرهنگی" به آسانی بر زبانش جاری می شوند، و برای آن که حمل بر خودستايی نباشد به مخاطبی که در يک بعدازظهر شنبه پاييزی بارانی به ديدن او و نمايشگاهش رفته می گويد، تو هم اگر در ايران می ماندی حالا يک قطب بودی.
ايران از ديدگاه او تا جايی که مخاطبش می داند به نوعی مرکز جهان است. مگر اين کشور چه ويژگی منحصر به فردی دارد که آفرينش هنری در آن را بايد به هر قيمتی و به هر جای ديگری از دنيا ترجيح داد؟ سالها پيش می گفت پا به پای پدر و مادرش در سالهای کودکی طعم مهاجرت را چشيده و ديگر تمايلی برای تکرار آن تجربه ندارد. اما وسوسه ها و زمزمه هايی هستند که گوششان بدهکار تجربه های شخصی نيست، و يکی از اين وسوسه ها هم وسوسه مهاجرت است که وقتی به در خانه او رسيد و نقش فراگيرش را در اين چند دهه اخير با ورود به آن خانه هم بازی کرد، تا حصول پاره ای نتايج موفقيت آميز از پا ننشست.
اين نتايج، صرفنظر از جنبه های مختلفش، اگر فقط به همين نمايشگاه اخيرآيدين آغداشلو که به همت خانواده اش در قلب فرهنگی تورنتو برپا شده نگاه کنيم، انصافأ بد هم نبوده است. هر چه باشد اين هم يک فرصت "عمده" و "مهم" است که بعد از سی سال تحمل مشگلات کوچک و بزرگ برای برپايی يک نمايشگاه جامع و مستقل دست داده است. تماشای مجموعه متنوعی از آثار سالهای دور و نزديک آيدين آغداشلو در قلب تورنتوی بزرگ از همين روست که به مفهوم واقعی کلمه هيجان انگيز است. استقبال بی سابقه ای که از اين نمايشگاه شده است، نشان دهنده استثنايی بودن يک رويداد از همه جهاتی ست که می توان به آن نگاه کرد. در ميان جامعه ايرانی مقيم تورنتو و در ميان جامعه ميزبان هيچ کس ترديدی در اهميت اين رويداد ندارد. آيدين نقاشی ست که تاريخ هنر شرق و غرب را از همان سالهای جوانی و نوآموزی به خوبی جذب کرده و با مهارت يک نقاش درجه يک در هر ذره از آثارش به خوبی به آنها جان دوباره بخشيده است. اين ويژگی را بايد به حساب قريحه ای سرشار گداشت. قريحه ای که گمان نمی کنم بيش از چند نفاش انگشت شمار ايرانی در صد ساله اخير در آن با آيدين شريک باشند، و در اين ميان نام آيدين مثل يک امضای درشت از هر فاصله ای ديده می شود، چه دور، چه نزديک...
با اين همه برای آن مخاطب بعدازظهر بارانی پاييزی تا حدودی عجيب است که آيدين همچنان بر موفقيت ايرانی و ارجحيت آن بر موفقيت جهانی پا می فشرد. او می گويد، هنرمند مهاجر ايرانی در صورت موفقيت جهانی ديگر ايرانی نيست، در صورت عدم موفقيت هم در اين دنيای بی در و پيکر گم می شود. اين حرفی ست که به اشکال مختلف من طی سالها از او شنيده ام و درباره اش اختلاف نظر داريم. آيدين درباره موفقيت جهانی دوست دوران شباب اش عباس کيارستمی می گويد که رمز موفقيت او در ايرانی بودن و ايرانی ماندن است، در حالی که من تصادفأ در همين سفر اخير داشتم کتابی می خواندم به نام "سفر از سرزمين نه" نوشته رويا حکاکيان نويسنده ايرانی امريکايی که داستان سفر يک خانواده ايرانی يهودی در دهه هشتاد ميلادی از کشور خود به امريکاست، و نويسنده با نوشتن همين يک اثر يک شبه ره صدساله رفته و به شهرت و موفقيت جهانی رسيده است. در باره اين گونه شهرتها مسلمأ بايد با احتياط برخورد کرد، اما تا جايی که صحبت از کتاب رويا حکاکيان و بضاعت من در ادبيات است، گمان می کنم که اين نويسنده استحقاق شهرت خودش را دارد، و از آن بالاتر ، نويسنده ای عميقأ ايرانی ست، ولو آن که به زبان انگليسی می نويسد و در امريکا زندگی می کند و از نطر مذهب اجدادی هم جزو اقليهای ايرانی محسوب می شود( حالا اگر خود من هم که جزو اقليتهای مذهبی نبوده ام و به زبان فارسی می نويسم و به همين زبان حرف می زنم ، به صرف زندگی در بيرون از مرزهای ايران، از نظر يک ايرانی با سخاوت ايرانی محسوب نشوم بحث ديگری ست).
آيدين آغداشلو در اين سی سال گذشته حدود پنج هزار شاگرد تربيت کرده، بعضی از اين شاگردان که به شهرت کافی رسيده اند در مواردی خاص آثارشان به قيمتی گران تر از استادشان به فروش می رسد، بعضی از شاگردهای برجسته ديگرش مثل مصطفی دشتی و فريد جهانگير که من از نزديک می شناسمشان خود نقاشهای جوان و با استعداد تربيت می کنند و به اين ترتيب جريان فرهنگی ادامه دارد. اين همان چيزهايی ست که آيدين دوست دارد درباره ا ش با نگاهی منصفانه و دور از پاره ای تنگ نظريهای مخرب قضاوت شود و من گمان می کنم که از اين نظر بايد حق را به او داد. در نمايشگاه اخير از قيمتهای گزافی که بعضی از نقاشها بر روی آثار خود می گذارند خبری نيست، ميدان کارزار اين نقاش در عرصه های فرهنگی ست، در عرصه های پر تنش و پر تلاش نسلی که در ميانشان رشد کرده و به کار و هنر شماری از آنها عميقأ اعتقاد دارد، نبرد قيمتها مسأله او نيست.