ع.ا: خانم تسلیمی، این روزها خبر نامزدی شما بهعنوان وزیر فرهنگ در کشور سوئد، اینجا و آنجا دیده و شنیده میشود...
سوسن تسليمی: من خودم ندیدهام. چند نفری به من زنگ زدند و این مسأله را گفتند، ولی چون من خودم ندیده بودم، نمیدانستم خبر چگونه است، درنتیجه نمیدانستم چگونه و کجا باید آن را تکذیب کنم. ولی اینطور که شنیدهام گفتهاند «نامزدی وزارت فرهنگ» یا «وزیر فرهنگ». من نمیدانم این خبر از کجا آمده و به چه شکلی؟ حتی گویا گفتهاند از طرف سوسیال دموکراتها و البته اشتباهات دیگری هم در این خبر بود که بههرحال به من ربطی ندارد. ولی تا آنجا که مربوط به نامزدی میشود، میتوانم بگویم که: نه! تکذیب میکنم. نامزدی وزرات فرهنگ در سوئد؟ اصلاً چنین چیزی نیست. فکر میکنم شاید این خبر از اینجا برداشت شده که کسی در مطبوعات سوئدی مطلبی خوانده و آنهم اینکه: در زمان انتخابات که به روال معمول، چند روزنامه فرهنگی و هنری کسانی را به تشخیص خود برای پستهایی دولتی پیشنهاد میدهند؛ گویا چند جا، نامی هم از من برده شده بود. احتمال دارد کسی که این خبر را درج کرده، اسم مرا در این مطبوعات دیده و اینطور استنباط کرده که من از طرف دولت نامزد شدهام، در حالیکه اینطور نیست.
ع.ا : در این خبر همچنین آمده بود که خانم تسلیمی در مصاحبههای متعددی با تلویزیون و نشریات سوئدی، با سؤالات آنها درباره برنامههای آینده خود برای این پست مواجه میشود.
س.ت: نه! من یکبار در برنامهای تلویزیونی که Sverige [سوئد] نام دارد و ساعت شش بعدارظهر روزهای یکشبنه پخش میشد، یکی از مهمانان برنامه بودم. در این برنامه، بیشتر به مسائل روز کشور سوئد میپردازند. انتخابات تازه تمام شده بود و گروه موتلفه احزاب راست و میانه روی کار آمده بودند. مجری برنامه ضمن سؤالاتی که میکرد، از من هم پرسید: «خانم تسلیمی، اگر شما وزیر فرهنگ بشوید، چه کار و اقداماتی خواهید کرد؟»
من متعجب ماندم و گفتم: «من که وزیر فرهنگ نخواهم شد.»
مجری برنامه گفت: «حالا فرض کنیم که شدهاید، کارهایی که میکنید چه خواهد بود؟»
من گفتم: «خب البته به گروههای تئاتری و فرهنگی کمک بیشتری خواهم کرد.» این را گفتم و تمام شد. حالا احتمال دارد این برنامه را دیده باشند و این استنباط شده باشد که با من بهعنوان نامزد وزارت فرهنگ مصاحبه میکنند و من دارم برنامههای کاری خود را در آینده توضیح میدهم.
ع.ا: خانم تسلیمی، شما چقدر فرصت میکنید از آنچه درباره شما در دنیای اینترنت میگذرد باخبر شوید؟
س.ت: راستش من اینترنت را بیشتر برای اخبار ایران نگاه میکنم و یا خبرهای هنری و آنچه در این خصوص در ایران اتفاق میافتد. چون کنجکاوم بدانم که در فضای هنری ایران، چه اتفاقاتی میافتد و مثلاً چه فیلمهای تازهای ساخته شده یا میشود. ولی درمورد خودم تا حالا هیچ خبری ندیدهام. یعنی برخورد نمیکنم به خبرهایی که از من بوده باشد. راستش این اولین بار است و آنهم از زبان دوستان و همکاران دیگر به گوشم رسیده.
ع.ا: نه خانم تسلیمی! این اولینبار نیست. چندی پیش هم در روزنامه «حیات نو» خبری درباره «خانه پیشکسوتان هنر» چاپ شده بود و اسم شما هم جزو شرکتکنندگان آمده بود.
س.ت: نه! من نبودم. من متأسفانه اصلاً خبری از این «خانه هنر» ندارم.
ع.ا: تا آنجا که میدانم شما در این سالهای اخیر ایران نبودهاید...
س.ت: خانه پیشکسوتان در ایران است!؟ ای بابا... من به ایران اصلاً پا نگذاشتهام. من فکر کردم منظور شما «خانه پیشکسوتان» در خارح از ایران است. نه! من اصلاً پایم را در ایران نگذاشتهام. تکذیب کامل میکنم.
میدانید، راستش گاهی خبرهایی درباره آدم میدهند که اگر بخواهد وقت روی آن بگذارد، باید تمام زندگیش را برای تأیید یا تکذیب آن هدر بدهد.
شما میدانید که چه شکلی است. شایعه میشود. خبر میرود. آدم کارهایی را که نکرده است، میگویند کرده. حرفهایی را که واقعاً نزده، میگویند زده. اظهاراتی که من واقعاً در جایی نکردهام، از قول من نقل قول میشود. و متأسفانه بعضی از آن اظهارات که به اسم من قلمداد شده، اظهارات خوب و درستی نیست و من خیلی از شنیدن آنها متأسف میشوم. و گاهگاهی هم اگر جایی مصاحبهای شده، تکذیب کردهام و گفتهام که این چیزها را من جایی نگفتهام و اگر هم از قول من جایی منتشر شده، به من هم نشان بدهید. و این باعث تأسف است. ولی خب، گاهی هم شایعات به این شکل است که «وزیر فرهنگ» شده و حداقل این یکی دیگر به آدم لطمه نمیزند.
ع.ا: این خبر که جای خوشحالی داشت و چندتایی از سایتهای پُربیننده به آن لینک دادند و بسیاری از ایرانیان بههم تبریک گفتند و حتی یکی دو سایت باهم سر این قضیه درگیر شدند که: چرا تحریف؟ و چرا با خانم تسلیمی اینطور برخورد میکنید؟ آیا یکی از این اظهاراتی که گفتید زیاد هم خوشایند نیست و از قول شما اینجا و آنجا بهصورت شایعه پراکنده شده را میتوانید بازگو کنید؟
س.ت: بله، ببینید یکی مثلاً اینکه، من واقعاَ نمیدانم این خبر از کجا در آمد که گفتند: «خانم تسلیمی گفته که من ایرانی نیستم. من اصلاً خوشم نمیآید که با ایرانیها تماس داشته باشم.» من بسیار متأسف شدم و خُب، آدم بسیار عصبانی هم میشود. ببینید، یک وقتی آدم یک حرفی میزند و پای آن هم میایستد و دلایل خودش را هم میگوید. ولی مسأله اینجاست که این حرف اصلاً از طرف من گفته نشده. چون من هر کاری میکنم، حتی کارهای سوئدی من، نقشی از گذشته کار من در ایران را با خود دارد. چون تمام پیشینه کاری من از آنجاست. من آنجا بزرگ شدهام، کار را آنجا یاد گرفتم، مدرسه و دانشگاه را آنجا رفتم، با اساتید آنجا کار کردم... یعنی نمیشود جدا از آنجا بود. غیر از این، مگر میشود آدم ملیت خودش را انکار کند!؟ مگر میشود گفت که من ایرانی نیستم!؟ اصلاً چنین چیزی امکان ندارد. حتی اینجا در سوئد هم وقتی من کارهای سوئدی میکنم، مینویسند: بازیگر یا کارگردان ایرانی ـ سوئدی. هرجا که بوده، به این اشاره شده و من هم خیلی خوشحال میشوم، چون آرزوی قلبی من است. یعنی هر ایرانی ـ چه من باشم، چه هرکس دیگر ـ که با کار مثبت خود بتواند اثر مثبتی در سوئدیها بگذارد، برای همۀ ما خوب و خوشایند و باعث افتخار است. آنوقت من چطور میتوانم بگویم: من ایرانی نیستم!؟
من نمیدانم کسانی که این خبرها را پخش میکنند چرا و با چه نیتی این کار را میکنند. خیلی باعث تأسف است. و دیگر اینکه چرا روبرو و در روی خودم نمیگویند و میروند پشت سر میگویند. بههرحال، خیلی خیلی باعث تأسف من بود و سالها وقت مرا گرفت. هرجا که بود از من این سؤال را میکردند که: شما این حرف را زدهاید یا نه؟ آدم مقداری از انرژی و نیرویش را از دست میدهد تا برای همه توضیح دهد که: نه! من چنین چیزی نگفتهام...