سرانجام ابراهيم گلستان پس از سالها سکوت و عدم تمايل به حضور در مجامع عمومی و دانشگاهی، روزهاش را شکست و در جمع دانشگاهيان مرکز مطالعات فيلم دانشگاه شيکاگو آمريکا حاضر شد و به بحث و گفتگو در باره فيلمهايش پرداخت.
در برنامهای که در روزهای چهارم و پنجم می با عنوان مرور بر آثار ابراهيم گلستان از طرف دانشگاه شيکاگو در مرکز فيلم جين سيسکل اين شهر برگزار شد، چهار فيلم مستند گلستان (سه فيلم از مجموعه فيلمهای چشم انداز درباره نفت و فيلم خرمن و بذر) و فيلمهای داستانی خشت و آينه و اسرار گنج دره جنی به نمايش درآمد. گلستان که خود نيز در نمايش اين فيلمها حاضر بود، در پايان نمايش هر فيلم در جلسه پرسش و پاسخ شرکت کرد و به سوالات بينندگان فيلم پاسخ داد.
گلستان در روز ششم می نيز در سمپوزيومی که از سوی دانشگاه نورث وسترن برگزار شد شرکت کرد. در اين سمپوزيوم دکتر تام گونينگ (Tom Gunning) استاد تاريخ سينمای دانشگاه شيکاگو و پروفسور حميد نفيسی استاد مطالعات سينمايی دانشگاه نورث وسترن درباره گلستان و فيلمهای او صحبت کردند.
تام گوتينگ در بخشی از سخنرانی خود با عنوان شب و روز در شهر بزرگ: روايتهای سرگشته که بيشتر مربوط به نقد و تحليل فيلم خشت و آينه گلستان بود، در باره گلستان گفت:
«من اينجا هستم تا نسبت به يک فيلمساز برجسته و يک فيلم برجسته ادای احترام کنم که متاسفانه کمتر شناخته شده است. من در اين مقاله توضيح خواهم داد که چرا اين فيلم برجسته است. گلستان نقش مهم و موثری در تاريخ سينمای ايران ايفا کرده. خشت و آينه نه تنها ايران دهه شصت را تصوير میکند بلکه عميقا وظيفهای را که سينما در قرن بيستم به عهده گرفته، به عهده میگيرد. يعنی به عنوان يکی از قدرتمندترين و تاثيرگذارترين وسيلههای داستان گويی در عصر مدرن که قادر است الگوها و ريتمهای زندگی مدرن را نشان دهد. الگوهای زمانی و فضايی که زندگی انسانی بر اساس آنها حرکت میکند.
اين فيلم قولی را که سينما در دهه شصت به ما داده يادآوری می کند. قولی را که اگرچه ممکن است فراموش شده باشد اما احتمالا محو نشده است. خشت و آينه نه تنها يک داستان مدرن را برای ما روايت می کند بلکه ماهيت داستان و زندگی مدرن را نيز منعکس کرده و در عين حال ماهيت سينما را نيز به ما آموزش میدهد.»
حضور گلستان و نمايش فيلمهای او در آمريکا بازتاب گستردهای در روزنامهها و مطبوعات سينمايی اين کشور داشته است. جاناتان روزنبام منتقد فيلم سرشناس آمريکايی نقدی بر فيلم خشت و آينه در مجله ريدر (Reader) نوشته و عنوان آن را ابراهيم گلستان: شير سينمای ايران گذاشته است (ترجمه آن را به زودی در اين صفحه خواهيد خواند). مايکل ويلمينگتن منتقد نشريه شيکاگو تريبيون (Chicagotribune) نيز خشت و آينه را يک اثر عالی و کمياب دانست که عليرغم اهميت و کيفيت بالای آن از تاريخ سينما حذف شده است. به اعتقاد ويلمينگتن، گلستان استعداد درخشانی بود که متاسفانه در "جاگرنات" سياستمداران ايران گير افتاد.
حرفها و نوشتههای اساتيد دانشگاهی در اين سمپوزيوم و نقدهای منتقدان آمريکايی، برنکتهای صحه میگذارد که نويسنده اين مطلب در رساله دانشگاهی و کتاب نوشتن با دوربين بر آن تاکيد کردهام و آن غفلت بزرگ تاريخنويسی سينما در غرب نسبت به سينمای ايران و تاريخ آن است که بخش مهمی از اين سينما و چهرههای شاخص و تاثير گذاری مثل گلستان، غفاری و رهنما را ناديده گرفته است. هم در سخنرانی گونينگ و هم در نقد روزنبام بر اين ادعای من صحه گذاشته شده است. گونينگ از خشت و آينه به عنوان شاهکاری اسم برده که او از آن غافل مانده است. روزنبام نيز فيلمهای گلستان را به دليل بايگانی شدن و دور ماندن از ديد مردم، علت غفلت مورخان و نويسندگان سينمايی از آن دانسته است. او نيز از خشت و آينه به عنوان يک شاهکار نام برد و نگاه نئورئاليستی و جنبههای قدرتمند بصری و دراماتيک آن را ستود و مونولوگهای آن را به آثار داستايوفسکی تشبيه کرد.
کليف دورکسن (Cliff Doerksen) منتقد ديگر آمريکايی نيز فيلم مستند درخشان آتش (1961) را که درباره مهار آتش سوزی يک چاه نفت در جنوب ايران است اثری تکان دهنده خواند و آن را با فيلم درسهای تاريکی (Lessons of Darkness) ورنرهرتزوگ فيلمساز آلمانی مقايسه کرد که درباره مناطق شعلهور نفتی در کويت پس از پايان جنگ خليج ساخته است.
ابراهيم گلستان روز دهم می نيز در برنامهای که از طرف بخش مطالعات ايرانی دانشگاه استنفورد آمريکا ترتيب داده شد، شرکت کرد و به گفتگو با دکتر عباس ميلانی نويسنده کتاب هويدا ابولهول ايرانی پرداخت. متاسفانه از محتوای اين جلسه و بحثهايی که در آن مطرح شد، تا کنون اطلاعاتی به دست من نرسيده است.
از مهرناز سعيد وفا استاد فيلم دانشگاه شيکاگو که از برگزارکنندگان اين برنامه بوده و در تهيه اين گزارش مرا ياری داده سپاسگزارم.