جمعه گذشته در شهر رشت یک نمایشگاه جالب برگزار شد. کوروش رنجبر، عکاس، شاعر، و نویسنده، مجموعهای از عکسهایی را که از عباس کیارستمی گرفته بود، در گالری پروین به نمایش گذاشت. از کوروش رنجبر تا به حال مجموعه شعر «مغز مادرم» در سال ۱۳۸۰ منتشر شده و او در نمایشگاه 30 عکاس هم شرکت کرده. او عکاس فیلم «مزاحم» اثر کامبیز نوروزی هم بوده و مجموعه شعر «پنهان» و مجموعه داستان کوتاه «سفارش» را آمادهی انتشار دارد. این نمایشگاه حاصل تلاش عکاس در ورک شاپ چای لاهیجان با حضور عباس کیارستمی، کارگردان مشهور گیلانی بود. او این عکسها را در تاریخ ۲۹ و ۳۰ دی ماه ۸۵ در شهر لاهیجان و بدون قرار قبلی گرفته، نوع عکسها خودش گویای فضای ورک شاپ هست. با این حال عکاس خودش میداند که تأکید دوربین روی شخص کیارستمی است. کوروش رنجبر را در نمایشگاه دیدم و از او راجع به آثارش پرسیدم.
کوروش، ابتدا خودش قضیه عکس گرفتن از عباس کیارستمی را توضیح داد: «سال گذشته ۲۹ و ۳۰ دی ماه کیارستمی در لاهیجان راجع به چای برنامهی ورک شاپ داشتند و قرار شد که یکسری از هنرجویان فیلمسازی در مورد چای فیلم بسازند. برنامه دوروزه بود؛ روز اول به نمایش فیلم و سخنرانی اختصاص داشت و روز دوم به بازدید از کارخانه و باغ چای اختصاص داشت. این دو روز برای من فضای خوبی بود چون با کیارستمی آشنایی داشتم و فیلمها و سینمایش را دوست دارم و این انگیزه برای من به وجود آمد تا از کیارستمی و فضای ورک شاپ عکس بگیرم. در آن لحظهای که عکس میگرفتم به هیچ وجه به گذاشتن نمایشگاه فکر نمیکردم و در وهله اول فقط خود آقای کیارستمی برای من مهم بود و عکس گرفتن از او برایم لذتبخش بود. این بود که بعد از پایان مراسم که داشتم عکسها را نگاه میکردم دیدم که فضای خوبی است و برای خود من هم لذتبخش است و فکر کردم که این لذت را با دیگران هم تقسیم کنم، این بود که تصمیم به برگزاری این نمایشگاه گرفتم.
اما آیا کیارستمی خودش در جریان برگزاری نمایشگاه بوده؟
متأسفانه خیر. ایشان در خارج از کشور حضور دارند و ما نتوانستیم به ایشان اطلاع بدهیم.
چرا در پوستر نمایشگاه اشارهای نکردید که این نمایشگاه مجموعهای از عکسهای کیارستمی است؟
به خاطر اینکه سه مسأله پیش میآید: اول اینکه نمیخواستم از اسم آقای کیارستمی استفاده کنم تا مردم به دیدن نمایشگاه بیایند. دوم اینکه وقتی مینویسم نمایشگاه عکسهای کیارستمی این اشتباه پیش میآید که عکسهایی که آقای کیارستمی گرفتهاند در اینجا به نمایش گذاشته شده و سوم اینکه میخواستم ببینم که بازدیدکنندگان به خاطر اسم من به اینجا میآیند که کارهای من را ببینند. به همین خاطر اسمی از آقای کیارستمی در پوستر عنوان نشد.
عکاس این مجموعه معتقد است که هر آدمی که برایش جالب باشد ونگاه و اندیشهاش را دوست داشته باشد میخواهد او را بیشتر بشناسد و این شناخت برای او تنها از راه عکس گرفتن میسر است. از آنجایی که عباس کیارستمی آدم راحتی است و هرکسی میتواند بدون واسطه به سراغش برود، عکاس سعی نکرده او را از وضعیتش خارج کند و این عکسها در واقع گزینشی است از بین همه عکسهایی که گرفته شده. در نمایشگاه یک چهره مشهور را دیدم؛ کریم ملکمدنی از عکاسان مشهور و با سابقهی ایران. او آمده بود تا عکسهای کوروش رنجبر را ببیند. ملکمدنی عضو انجمن عکاسان انگلیس است. او مدرس عکاسی معماری در دانشکده فنی و مهندسی دانشگاه گیلان است و جوایز متعددی را دریافت کرده. مدال طلای انجمن عکاسان انگلیس در سال ۱۹۹۱ و مدال طلای آسای شیمبون ژاپن در سال ۱۹۹۲ از جمله جوایزی است که به کریم ملکمدنی تعلق گرفته. ملکمدنی هشت سال مدرس عکاسی سینمای جوان ایران بود. از ملکمدنی خواستم تا نظرش را درباره عکسهای کوروش رنجبر از کیارستمی بگوید.
ملک مدنی میگوید: «عکاسی پرتره عکاسی بسیار دشواری است. هر کسی نمیتواند دست به عکاسی پرتره بزند حتی در حد عکاسهای بزرگ کشور ما، اصلاً منظور من آقای رنجبر نیست. هر کسی نمیتواند این کار را انجام بدهد. چون عکاسی پرتره شاخصهایی دارد که کار را بسیار دشوار میکند. ایشان در واقع با یک ترفند و با یک دلیلی که از نظر خودش فکر کرد منطقی جلوه میکند؛ میرود در یک ورک شاپ که همه چیز به هم ریخته است و در یک جلسهی خودمانی عکاسی میکند. این عکسها به این صورت حاصل شده و در واقع عکاس از خودش سلب مسؤولیت میکند. در صورت اینکه اصلاً اینگونه نیست. چند تا دوربین پشت صحنه هست. دوربینهایی که دیجیتال هستند یعنی از آقای کیارستمی هرکسی که دوربینی در دست داشت و در آن محفل حاضر بود با جرأت میتوانم بگویم که با این دوربینهای دیجیتال و آن وسوسههایی که آنها ایجاد میکنند—و من با عکاسی با این دوربینها اصلاً موافق نیستم—به راحتی هزار تا عکس میتوانست بگیرد. عکاسی که حتی آن توانایی و قابلیت احراز را نداشته باشد میتوانست 20 تا عکس بگیرد. میشود از هزار تا عکساش ۲۰ تا عکس انتخاب کرد، در حدی که بیننده بتواند تحملش کند و قابلیت دیدن داشته باشد. بر مبنای اتفاق میگویم، نوع کار را از پرتره خارج میکنم. پرتره یک قابلیتهایی دارد که هر عکاسی آن را دارا نیست. حتی میتوان فهمید که چه کسی این قابلیت را دارد و چه کسی ندارد. ممکن است ۷۰ درصد عکاسان ما قابلیت پرترهگیری نداشته باشند. ولی چون فضای کار یک فضای کاملاً مستند و گزارشگونه است و در واقع باید این فرض را بپذیریم، آن وقت هرکسی که پشت صحنه بوده میتوانست عکسهای اتفاقی خوبی گرفته باشد و هر کدام از آن بچههایی که پشت صحنه حضور داشتند اگر یک دوربین قابل دستشان بود میتوانستند نمایشگاهی به همین ترتیب برگزار کنند. منتها یکی ممکن است جرأتش بیشتر باشد و یکی نیز مثل آقای رنجبر ممکن است پشتوانهای فرهنگی یا رسانهای داشته باشد که به ایشان این جرأت را داده که این نمایشگاه را بگذارد. ولی یک بچه لاهیجانی و یا یک بچه رشتی که اصلاً چنین پشتوانهای ندارد اگر در همین حد عکاسی میکرد و حتی در حدی بیشتر، نمیتوانست عکسهایش را ارائه کند. آقای رنجبر به دلیل پشتوانهای از لحاظ مطبوعاتی داشتند یا از لحاظ ادبی، این جرأت را پیدا کردند تا عکسها را ارائه کنند. در صورتی که همهی کسانی که در آنجا بودند و عکس گرفتند ممکن بود میتوانستند این نمایشگاه را برگزار کنند.»
اما شنیدن نظر چند تا از بازدیدکنندگان از نمایشگاه هم خالی از لطف نیست .آنا، ۲۱ ساله، از عکسها خیلی خوشش آمده. او میگوید: «به نظر من که نمایشگاه خوبی بود و عکسهای فوقالعادهای داشت با اینکه از یک شخصیت خاصی گرفته شده ولی خیلی پویا و پرمحتوا است. من کتابهای آقای رنجبر را خوانده و کارهای ایشان را دیده بودم. چون میدانستم که این کارها مال آقای رنجبر است آمدم اینجا که کارهایشان را ببینم.»
آقای عزتی که خودش عکاس است از عکسهای کوروش استقبال کرده، نظر او را هم بد نیست که بدانیم: «کوروش خیلی زحمت کشید. این نمایشگاه نسبت نمایشگاههای دیگر خیلی متفاوت بود و حالت گزارشی و خبری داشت. همانجور که آنجا نوشتند ما را در نگاهشان و چیزهایی که دیده بودند شریک کردند. کیفیت عکسها هم خوب است ولی در مورد کاغذی که رویش عکسها را چاپ کردند، البته ایشان دوست داشتند اینگونه چاپ بشود ولی من خودم معتقدم که اگر در شیمیایی چاپ میشد بهتر بود.»
آنچه در عکسهای نمایشگاه دیده میشود صداقت و صمیمیتی است که در رابطه بین عکاس و سوژه برقرار است. کیارستمی در تمام عکسها سوژه است، بدون اینکه خودش اطلاع داشته باشد. در یکی از عکسها عدهی زیادی ازاعضای ورک شاپ را میبینیم که با دوربینهای دیجیتال و حتی موبایلهایشان میخواستند از کیارستمی عکس بگیرند و کوروش رنجبر این صحنه را همراه با کیارستمی شکار کرده. کوروش لذت عکس گرفتن را تنها از آن خودش نمیداند. او از پل لستر عکاس آمریکایی یاد میکند که گفته کار عکاس تنها با گرفتن عکس پایان نمییابد. او وظیفه دارد تجربهی بصری خود را با هر بیان ممکن با دیگران در میان بگذارد.