براساس آخرین اطلاعات که راس ساعت یازده و بیست دقیقه شب به وقت تهران از تلویزیون رنگارنگ به دست آمد استاد اهورا پیروز خالقی یزدی معروف به هخا یک ساعت پیش در مقابل دوربین تلویزیون اعلام کرد که برای رفتن به دستشویی آنتراکت داده می شود.برنامه تلویزیون رنگارنگ بعد از این اقدام ایشان و رسیدن جنبش اهورایی ایران به این سرنوشت، فعلا قطع شده است. از کلیه هموطنانی که منتظرند استاد اهورا از دستشویی در بیاید و ظهور کند درخواست می شود منتظر ظهور بمانند، خبرهای جدید در اسرع وقت به اطلاع می رسد.
کمیته نظارت بر خروج استاد اهورا از دستشویی
هخا از غیبت صغری درآمد
در آخرین لحظات( یعنی همین چند دقیقه پیش) مطلع شدیم که استاد اهورا پیروز یزدی از غیبت صغری درآمده و در تلویزیون رنگارنگ حاضر شده است تا مشت محکمی به دهان کوردلان کورباطن و چیزهای بد دیگر بزند. ما مطمئنیم که هخا تا روز جمعه که همانا پس فردا باشد به ایران خواهد رفت. او مردی است شجاع و امکان ندارد حرفش را تغییر دهد، ضمنا با توجه به اینکه ضیاء آتابای و عوامل داخلی اش( یعنی جمهوری اسلامی) ممکن است بعدا در مورد هخا حرفهای بدبد بزنند، ما از هخا می خواهیم هرچه زودتر بیاید و با توجه به اینکه ملایان در حال ناپدید شدن هستند ملت ما را از سرگردانی نجات دهند.
کمیته استقبال از اهورا
هخا به غیبت صغری رفت
در حالی که فقط دو روز به سفر پرشکوه و آسمانی هخا به ایران مانده است ،براساس آخرین اخبار وارده از تلویزیون های مختلف و رسانه های گوناگون دست غیب از آستین عناصر ناباب مزدور بیرون آمده و استاد اهورا پیروز یزدی که باید امروز در پاریس کنفرانس مطبوعاتی برگزار کند و فردا برود لندن و پس فردا بعد از غیب شدن ملایان مزدور روز جمعه به تهران برود، غیب شده است. عوامل پلید استکبار اعلام کرده اند که احتمالا ضیاء آتابای و شهرام همایون و آقای فروزنده و تقی مختار در یک توطئه آدم ربایی با همکاری گاردین ها و عوامل سوریه و جمهوری اسلامی اهورای ما را دزیده اند، و ملت ما را منتظر این موهبت اهورایی سرگردان گذاشته اند، لذا ما ملت هخامنشی ایران که حدود یک روز و چند ساعت است که از منجی بزرگ مان بی خبر هستیم، به اطلاع می رسانیم که به محض ظهور استاد اهورا همگان را در جریان خواهیم گذاشت.
ضمنا ما قرار بود اطلاعیه ای در مورد وسایل ضروری که باید استاد اهورا همراه خود به تهران ببرد بدهیم، که با توجه به غیبت صغری استاد اهورا این اطلاعیه در اولین فرصت در آینده داده خواهد شد.
کمیته استقبال از اهورا پیروز( هخا)
هشتم مهرماه 1383
به کوری چشم ضیاء، هخای ما جمعه بیا
فقط سه روز دیگر تا آمدن استاد اهورا پیروز خالقی یزدی، ابرمرد تاریخ 2563 ساله ایران مانده است، مردم ایران خیابانها را آماده قدوم هخایی اهورا کرده اند، شهیاد منتظر رسیدن قدوم مبارک هخاست. ای هخا! ای جانشین اهورا در قلب ما! ای اهورا پیروز خالقی یزدی( ای فتح الله خالقی سابق)به کوری چشم ضیاء آتابای( ضیاء سابق) و شهرام همایون و فروزنده و فرود فولادوند( فتح الله منوچهری سابق) و تقی مختار و بقیه تی وی های مزدور که بیست و پنج سال است چشم مردم را در آورده اند و از ملاهان پول گرفته اند بیا و پاسداران را به جای ملایان برما حاکم بگردان. بدان که تا فردا ملت ایران اینقدر به تو تلفن می زنند و اینقدر از تو می خواهند بیایی که توی رودرواسی هم شده می آیی و تو را می گیرند و یارانت بعدا می آیند. ما در میدان شهیاد آماده ایم تا بیایی و آنجا اولین دیسکوتک ایران شود، بیا و یک بار دیگر سرود ای ایران را که بلد نبودی بخوانی بخوان و فارسی را هم یاد بگیر.
کمیته استقبال از اهورا پیروز یزدی
آخرین اخبار از جنبش اهورایی مردم ایران
کنفرانس مطبوعاتی برگزار شد
استاد اهورا خالقی یزدی روز ششم مهرماه کنفرانس مطبوعاتی خود را در آمریکا برگزار کرد. وی که به زبان انگلیسی برای ایرانیانی که در سالن به زبان انگلیسی حرف می زدند و حرف هایش را به انگلیسی گوش می کردند، صحبت می کرد، گزارشی از حرکت باشکوه دیروز مردم در تهران ارائه داد، وی گفت: در حرکت دیروز صدها هزار نفر شرکت داشتند در حالی که در رسانه ها گفتند که صدها نفر یا چند هزار نفر بودند.
وی به فارسی گفت: من به انگلیسی برای اینها توضیح دادم، چون اینها فارسی نمی فهمند.
وی گفت: کسی سووالی ندارد؟
هیچ کس سووالی نداشت.
استاد اهورا از خبرنگار رادیو ایران( اسم کدام رادیو، رادیو ایران است؟) پرسید: سووالی ندارید؟ آیا همه چیز برای شما کلیر است؟
خبرنگار رادیو ایران گفت: ما در هر حال از مردم ایران حمایت می کنیم.
استاد اهورا گفت: خوشحالم که شما سکوت را برکنار گذاشته اید.... ( وی ادامه داد): اینها اینقدر به مردم ما اجر داده اند.... منظورم این است که زجر داده اند... ( وی توضیح داد): من افتخار این که در ایران به مدارس بروم و فارسی یاد بگیرم نداشتم و قرار است وقتی رفتم ایران فارسی یاد بگیرم... ( استاد اهورا به خبرنگار رادیو ایران که تنها خبرنگارحاضر در سالن بود، گفت): اگر توانستید از صدا و سیمای ایران اخبار ما را پخش کنید...(وی گفت): من یک شورای رهبری درست کردم از کسانی که اطراف من هستند و اسم شان را قصد ندارم اعلام کنم، بخاطر امنیت آنها... البته بزرگترین شورای رهبری ما در ایران است که من هر روز با آنها تماس تلفنی دارم.
یک خانم ایرانی در جلسه ابتدا با زبان نسبتا انگلیسی حرف زد و بعد که دید همه ایرانی هستند به فارسی اظهاراتش را ادامه داد:... مردم ایران نشان دادند که چراغ راه آنها خشونت نیست... هویت اصلی مردم ما کورش کبیر است...( این خانم هیچ سووالی نداشت)
سپس مردی با لهجه کردی و زبان انگلیسی در مورد آینده مجاهدین خلق پرسید. اهورا گفت: مجاهدین ما با مجاهدین افغانی فرق دارند، آنها ایران را دوست دارند و باید برگردند و کشورشان را بسازند. البته در مورد رهبری مجاهدین و همکاری شان با عراق در آینده مردم ایران باید تصمیم بگیرند.( اهورا وسط جواب دادن به برادر مجاهد جوری حرف زد گویا وی از طرف مجله تایم آمده است)
رضا سلامی در مورد سفرش به شیراز مشغول حرف زدن شد و در حال توضیح بود که اهورا حرفش را قطع کرد و گفت: از من می پرسند که چه پیامی دارم. من برای روزهای آینده می گویم که مردم در ایران تظاهرات نکنند. در خیابان به هم نگاه کنید و توی دلتان بگید دوستت دارم، عاشقتم هموطن... در مورد زمان سفر من همانطور که گفتم روز مهرگان روز سفر من است که بعضی ها گفته اند مهرگان روز شانزدهم مهر است، ولی اولین مهرگان دهم مهر است و من ایران می روم. روزی که مهرگان را انتخاب کردم نمی دانستم مهرگان آدینه است. مهرگان 3642 سال است که در تقویم ماست... روز تولد مهدی هم هست( منظور امام زمان است، به نظر می رسد که استاد اهورا می تواند از این به بعد ایشان را مهدی جون هم صدا کند)... ما می ریم میدان شهیاد... در مورد شهیاد هم ما تو ایران توی خون مون هست و کاری اش نمی شه کرد. وی سپس به پرچم سفیدی که کنارش بود اشاره کرد و گفت: اینجا سه جمله است که برایتان می گویم. اندیشه نیک، سخن نیک، کردن نیک...( این اولین بار در تاریخ 2563 ساله ایران است که قرار است کردن نیک جزو تعالیم هخایی قرار بگیرد.)
وی سپس از همه کسانی که به زبان انگلیسی سخنان او را گوش می کردند و با زبان انگلیسی از او سووال می کردند، خواست که با هم سرود ای ایران را بخوانند. همه با هم برخاستند و سرود ای ایران را با هم خواندند و کنفرانس مطبوعاتی بین المللی بدون حضور خبرنگاران خارجی تمام شد.
پس از کنفرانس و آخرین اخبار:
پس از پخش کنفرانس آقای داور تهیه کننده تلویزیون رنگارنگ به سووالات کسانی که تلفن می زدند، پاسخ داد.( در اینجا برای عبرت حضار و آشنایی بیشتر با جنبش جدید ملی ایران بعضی از تلفن ها را به اطلاع می رسانیم):
مرد از هلند: به اهورا بگین هیچ گهی نمی تونه بخوره.
یکی دیگر: به اون که اون تلفن رو زده بود بگین اهورا اون گه رو گذاشته توی بشقاب تو بخوری...
مرد از ایران: به شاهزاده باید بگیم خرزاده، بهش بگین کلاه تو بذار بالاتر...
یک زن: می خواستم بگم مگه اونایی که لفظ قلم حرف می زنن چه گلی به سر ما زدن؟ بذارین یه مدت هم اینجوری پیش بره ببینیم چی می شه. ما این جوری قبول تون داریم.
یک نفر: ما تازه فهمیدیم چه خبره، حالا هرکی می خواد هر چی بگه... ضمنا امیدواریم امشب رفسنجانی سقط بشه...
یک نفر از ایران: آقا از صد نفر فقط پنج نفر خبر داشتن و از پنج نفر هم سه نفرش اومدن برای تظاهرات...
آقای داور: این جمهوری اسلامی آدمهاش رو فرستاده توی تلویزیون گوسفندش...
یک نفر: می گن آقای هخا چیزش رو تمدید کرده( داور: من همچی چیزی نشنیدم) معلوم نیست اون شریفی و مهشید کماندو( ظاهرا یکی از کسانی است که به همه شبکه های ایرانی تلفن می زند) فهمیدند قبل از اینکه ما بفهمیم...
یک زن از ایران: ما دیروز رفتیم خیابون توی ماشین بودیم به یک سرهنگ گفتم جناب سرهنگ آزادی و خندیدم، اون هم چشمک زد...
یک نفر از تهران: ما دیروز رفتیم جلوی دانشگاه تهران، اولش با ده نفر شروع شد، ولی بعدش خوب بود. البته رهبری نداشت و باید سازماندهی بشه...
داور: مساله ای نیست، این اولش هست، درست می شه( یادش می افتد که حکومت باید تا چهار روز دیگر سقوط کند) البته وقت زیادی هم نداریم...
یک نفر از تهران: آقا از امروز همه ماهواره ها قطع شده، برنامه های هیچ کانالی پخش نمی شه، اینترنتی ها هم قطع شده... آقا هر کس که مخالف باشه بیاد حتی از مریخ هم باشه من دنبالش می رم...( توضیح: یکی از چیزهایی که نشان می دهد مردم ایران آگاه شده اند همین است که هرکس بیاید، حتی از مریخ هم باشد دنبالش می روند.)
یک نفر با لهجه جواد غلیظ از تهران: به اون تقی مختار که به ما می گه لات بگین لات غیرت داره، لات شرف داره، لات وطن فروش نیست، ما افتخار می کنیم که لات هستیم...
یک زن از تهران: من شنیدم این رفسنجانی زشت بی سواد افتاده بیمارستان سکته کرده، امیدوارم امشب جزجیگر بزنه بمیره.( تفاوت گفتمان هخایی با گفتمان اپوزیسیون این است که در گفتمان اپوزیسیون به مخالف می گویند مزدور، جلاد، خائن، جاسوس، وابسته و در گفتمان هخایی به مخالف می گویند کچل، بی ریخت، زشت، کوتوله و غیره)
یک نفر از تهران: به اهورا بگین هیچ کدوم از کارهایی که تا حالا گفت نشده...
یک نفر: آقای داور! شما و آقای اهورا دارین تاریخ رو می سازین... از 1300 سال پیش( منظور احتمالا 1400 سال است) تا حالا چنین جنبشی سابقه نداشته...
آخرین نظرات استاد اهورا پیروز فتح الله خالقی یزدی:
( این نظرات توسط استاد اهورا به صورت تلفنی از شبکه رنگارنگ یک ساعت پس از کنفرانس بین المللی بیان شده است)
خبرهای حرکت دیروز توسط رسانه های جهانی مثل AFP و رویترز پخش شده، و آنها سکوت شان را شکاندند، شکوندند، شکستند... آنها گفتند که رقص و پایکوبی برگزار شد... عده ای از کشورهای همسایه به من گفتند که سفرم را دوماه عقب بیندازم، اما من گفتم نه، بعد گفتند دو هفته عقب بیندازم، من گفتم نه... البته ممکن است بگویند که اگر من بروم تهران ممکن است خطری برای من داشته باشد، مهم نیست، آقای داور! من نمی گویم هفتاد میلیون مثل من و شما هستند، ولی شصت و نه ممیز نه میلیون نفر مثل ما هستند... البته احتمال اینکه یارانم را با خودم نبرم وجود دارد... البته خبرهای جدیدی دارم... امشب، البته امشب که گذشت، ولی فردا زندانیان ایران آزاد خواهند شد... سپس صدا و سیما را می گیرند و برنامه رنگارنگ مستقیما از آن پخش می شود... من باید بگویم که من شخصا به ایران خواهم رفت... و زندانیان ایران هم توسط خود زندانی بان های خودشان آزاد می شوند... از اینجا به همه مردم می گویم تا روز پنجشنبه از هرگونه راهپیمایی خودداری کنند... چون به ما خبر رسیده که مامورین دارند اعلامیه ای می دهند که یک حرکت ایجاد کنند که خودشونی ها بیان و خودشون اون ها رو کتک بزنن و شما رو بترسونن.
مروری بر گفتارهای پیشین اهورا
جهت اطلاع از مسائلی که در بیست روز گذشته اتفاق افتاد، و با توجه به اهمیت توجه به این برهه زمانی، خلاصه آنچه توسط استاد اهورا پیروز در روزهای 14 شهریور و شانزده شهریور توسط ایشان گفته شده است، به اطلاع می رسد:
خانم ناهید و گروه شان پانزدهم سپتامبر می روند تهران.( فعلا از خانم ناهید خبری نیست)
یک هیات را می خواهم انتخاب یا انتصاب کنم تا دولت موقت تشکیل دهیم که اگر خارجی ها بتوانند با آن تماس بگیرند.( این هیات انتخاب نشده است و خارجی های بدبخت نمی دانند باید با کی تماس بگیرند)
تمام این خسارت ها 300 میلیون هم نمی شود که این پول از نفت در می آید، چیزی نیست.( استاد اهورا اینقدر در معنویات غرق است که فرق هزار را با میلیون و میلیارد نمی فهمد، مثلا نمی داند دادن خسارات کسانی که اموالشان در یک سال در ایران توقیف شده بیش از یک میلیارد دلار است...)
قرار است رنگارنگ مستقیما برنامه سفر را پخش کند.
من می خواهم شخصا هیات نظارت تشکیل بدهم.
هیات نظار با هم می نشینند و با هم بحث می کنند و هیات دولت موقت را تشکیل می دهند.
پنجاه درصد از ما و پنجاه درصد از مردم ایران دولت تشکیل می دهیم و روسای جدید را انتخاب می کنیم، تنها کسانی که لازم نیست عوض شوند سپاه پاسداران است.
جملات قصار:
از هر چهار ایرانی یکی اش درجه دکترا دارد.( آقای اهورا ده روز بعد اعلام کرد که از هر چهار ایرانی دو نفر دکترا دارد، احتمالا برای نجات ایران دو نفر دکترا لازم بود)
همه ما ایرانی ها هخامنش هستیم.( البته ایشان قصد دارد در ایران دانشگاه هخامنشی را درست کند تا ایرانی هایی که هخامنشی هستند دوباره هخامنشی کند.)
ما ایرانی ها بیش از هر ملیتی اصالت داریم.
ایرانی ها بیش از هشتصد بیلیون سرمایه دارند.
من خیلی کانسرن هستم برای چیز.
باعث یک اقتصاد جدید در ایران انجام خواهد شد.
این انرژی مثبت ماوراء طبیعی از خداوند به ما رسیده است.
غلط نامه:
شادورزی کنیم غلط است، شادمانی کنیم درست است.
مصون باشد(mosoon) غلط است ، مصون(masoon) درست است.
من از کسی خط و مشق نمی گیرم غلط است ، من از کسی خط مشی نمی گیرم درست است.
امور کارهای مردم ایران غلط است، کارهای مردم ایران درست است.
بنیان های قرض الحسنه غلط است، بنیادهای قرض الحسنه درست است.
خانواده ها پاچیده شدند غلط است، خانواده ها پاشیده شدند درست است.
گذاشت دولت موقت غلط است ، تعیین دولت موقت درست است.
ایده(eydea) غلط است ، ایده درست است.
بنیاد قرض الحسینه غلط است، بنیاد قرض احسنه درست است( البته قرض الحسنه هم برادر قرض الحسینه است.)
اتفاقی به ما نخواهد بود غلط است، اتفاقی برای ما نخواهد افتاد درست است.
سر تعظیم به ملت ایران دارم غلط است، سر تعظیم به ملت ایران فرود می آورم درست است.
اذهان(ezhan) عمومی غلط است، اذهان(azhan) عمومی درست است.
آدمان غلط است، آدم ها درست است.
تلفن های هموطنان به استاد اهورا در روزهای چهاردهم و شانزدهم شهریور
چارانی از لندن مردی با لهجه غلیظ روستایی تلفن می زند و شرح مبسوطی علیه رهبران اپوزیسیون و خائن بودن آنها می دهد.( وی هر روز به اهورا زنگ می زند)
خانم ندا از آمریکا: ( ایشان هم هر روز به اهورا زنگ می زند)من واقعا به شما افتخار می کنم... شما الآن هم پیروز شدید. شما مردم ایران را به جنبش در آوردید... اگر فردا شما هم نباشید شیرمردی از تبار شما خواهد آمد. من خیلی خوشحالم که شما را دوباره می بینم. من مدتها بود که افسرده شده بودم، اما بعد از اینکه شما آمدید من خوب شدم. دیگر احساس غربت نمی کنم...
و یک پیام هم دارم به مردم ایران و بخصوص پاسدارها و بسیجی ها در مورد خانم ناهید که دارند برای آزادی ایران می روند، ای مردم اگر غیرت دارید از این خانم که امانت ما پیش شماست حمایت کنید، حتی اگر او را قبول هم ندارید بخاطر شهامتش از او حمایت کنید...
یک نفر از تهران: می خواستم در مورد این مختار بی مخ و فروزنده حرف بزنم. لازم نیست اینها بیایند تهران، ما مفتخور لس آنجلسی نمی خواهیم، بهشون می گیم بیلاخ... و خدا با شماست... به رضا پهلوی هم می گیم بشینه همونجا پیتزاشو بخوره... من قول می دم ده مهر که روز میلاد امام زمان هم هست شما در تهران هستید...
اهورا: شما صبر کنید وقتی آمدیم ایران اینها را محاکمه می کنیم... همین الآن هم برید از خونه بیرون یک پاسدار هم نمی بینید...( تا امروز تنها کسانی که با آقای اهورا مخالفت کرده اند همین چهارنفر مجریان تلویزیونی لس آنجلسی هستند، ایشان هم تصمیم دارد به محض اینکه حکومت آزادی را تشکیل داد آنها را محاکمه کند.)
یک نفر از ایران: می خواستم در مورد این خانم که دارند می روند به ایران بگم اول شما دولت موقت تشکیل بدید بعد ایشون برن ایران... ضمنا پیشنهاد می کنم برنامه را چند روز عقب بیندازید چون روز تولد امام زمان است، یکی دو روز عقب بندازید که اینها هم بهانه نداشته باشند...( بعضی از مردم متوجه نیستند وقتی قرار است حکومت تغییر کند لازم نیست به دست حکومت بهانه داده نشود، فکر می کنند در حین تغییر حکومت باید احترام آن را هم حفظ کنند.)
اهورا: من نمی تونم تصمیم خانم ناهید رو عوض کنم، ایشون می خوان برن ایران و مستقیما هم برن بهشت زهرا، تصمیم شون رو گرفتن و نمی شه تصمیم شون رو هم عوض کرد...( خانم ناهید بر اساس گفته آقای داور معلوم نیست کجاست، ظاهرا باید سیزده روز قبل با همراهانش به تهران رفته باشد.)
یک زن مسن از خارج با خوشحالی: یکی از فامیل های ما که در بازار در ایران کار می کنه تماس گرفت و گفت وضع بازار ایران نرمال نیست و این باعث خوشحالی من شد... امیدوارم همه پیروز باشند... پیروزی نزدیکه...
یک ایرانی از دبی از رضا پهلوی طرفداری می کند و از اهورا می خواهد که رضا پهلوی را هم مورد توجه قرار دهد، بعد به خطرات دولت در تبعید اشاره کرده و می گوید: وکل ها و وزرهای( منظورش وکلا و وزرا ست) سابق در انگلستان تحت تعقیب قرار می گیرند... شما جون تون رو در معرض خطر گذاشتید و من خجالت می کشم... مردم! بپاخیزید و یک مرد را صادقانه بشناسید... این مرد داره بخاطر ما تکون می خوره...
یک نفر از خارج: من یک فعال سیاسی هستم که هر روز همه تلویزیون ها را چک می کنم و تک تک شان را بررسی می کنم... از همه کسانی که به بقیه تلویزیون ها آگهی شان را می دهند پیشنهاد می کنم آگهی های شان را به شما بدهند...( مهم ترین فعالیت فعالین سیاسی خارج چک کردن کانال های تلویزیونی است، اصولا به نظر می رسد عده ای از مردم فکر می کنند جنگ اصلی در سیاست ایران جنگ بین چند شبکه تلویزیونی لس آنجلسی است.)
اهورا: این پیشنهاد خیلی خوبی است. این آقای داور از صبح تا شب همه کارهای تلویزیون ما را می کند، از فنی تا حسابداری....( اقای داور به تلفن هم جواب می دهد)
مرد از ایران: من از ایران زنگ می زنم.
اهورا: امروز اعتصابات را دیدید؟
مرد: یک خبرهایی شنیدم، می خواستم بگم اگر می خواهید کاری برای مردم ایران بکنید برای هر ایرانی در آنجا یک حساب باز کنید و هزار دلار به حسابش بریزید...( این مردم پلید این اهورای بیچاره را سرکار می گذارند و او متوجه این موضوع نمی شود.)
اهورا: بله، دولت جدید به محض اینکه تشکیل شد باید به سرعت از نظر فقر و بهداشت و غذا به مردم ایران رسیدگی کند... باید دولتی تشکیل شود که دولت حکومت بر مردمی باشد... مغازه ها کارشون راحت می افته و راحت می شه...
خانم مهدین از دی سی: من و همسرم در اون هواپیما قرار شد کنار دست شما باشیم. همه مردم عاشق شما هستند. من می گم اولین کسانی که باید به اونها خسارت داده بشه شهدا و معلولین هستند و بعد می رود به درجات دیگر... من پیشنهاد می کنم از طرف من و شوهرم آقای رضا فاضلی در هیات نظارت باشند...
اهورا: ما باید به مسائل بچه هایی رسیدگی کنیم که اونها رو از مدارس گرفتند و روی بام ها گذاشتند که به خانواده شان فشار بیاورند...( این جمله باید در تاریخ ثبت شود)
یک زن: الو، من دیشب زنگ زدم در مورد تلویزیون آپادانا... می خواستم بگم لطفا رویاپردازی و خیالبافی نکنید...
اهورا تلفن را قطع می کند: شما مخالف اصول ده گانه هستید... شما دیشب صحبت تان را کردید و ما نمی گذاریم هیچکس چه از طرف ملایان باشد و چه از مزدوران، چه کشورهای خارجی به هیچ وجه اجازه نمی دهیم وقت ما را بگیرند. وقتی که ایران آزاد شد و کشور را آباد کردیم، اگر کسی خواست به این حرف ها بپردازد آن موقع ولی حالا وقتش نیست...
یک مرد با لهجه کرمانشاهی: در کرمانشاه، همدان، کهکیلویه و بویر احمد کسی کار نمی کند و قرار است کارگران تجمع کنند... شور و حالی بوجود آمده... حرکت عمومی مردم در هفده شهریور خواهد بود که امیدوارم پیروزی هایی به ارمغان بیاورد. مواظب باشید اینها پولها را از ایران نبرند...
اهورا: نگران پولها نباشید. الآن دفاتری دارد پولها را بررسی می کند، دفاتر متعددی است. فقط سی نفر دارن روی هاشمی رفسنجانی کار می کنند...
مرد از خارج: خارجی ها می خواهند به ما حمله کنند، اما ما چون ملت باهوشی هستیم، خودمان این حکومت را عوض می کنیم... ما دیگر ملت قبلی نیستیم... همه با شما هستند...
خانم عسگری از سوئد: من جزو حزب سوسیال دموکرات سوئد هستم و الآن در لندن هستم. من با وجود اینکه سوسیالیست هستم اما به شما ایمان دارم و از شما حمایت می کنم... شما از ملت ما خیلی تعریف می کنید ولی این ملت لایق این همه تعریف نیست... در این 25 سال می خواهم ببینم چه کسی مرد عمل بوده؟ شما... من متخصص دانشگاه هستم، همه من رو می شناسند... استاد دانشگاه در یوتبوری، دکتر عسگری... من از مردم خارج از کشور ناامید شدم، باید به مردم ایران پناه ببریم... من مطمئنم که سرنوشت ایران تا دوماه دیگر مشخص می شود، چون این کار و تخصص من است.
اهورا: من با سوشالیست ها خیلی موافقم، مثلا نخست وزیر سوئد که در سال 1986 توسط مخالفانش کشته شد، روز سوم مارس( نخست وزیر سوئد روز یازدهم سپتامبر ترور شد)
پاسدار از هلند: من یکی از بچه های سپاه هستم، البته از هلند زنگ می زنم. برادرم هم روحانی هست، خانوم بچه های من تازه از ایران اومدن و می گن همه ملت آماده شدن برای اومدن شما. من پنج سال جبهه بودم و زخمی شدم و موج انفجار منو گرفت. من یک خوابی دیدم که نشون می ده حرف هایی که شما می زنین درسته.... واقعا خیلی مردی، کارت درسته... آی لاو یو
یک نفر از ایران: شامگاه شما نیک. من پیشنهاد می کنم که در هیات نظار برای وزارت نفت از همون نعمت نفتی یا آغاسی استفاده کنید.( اهورا: از شما سپاسگزارم، البته من نیستم که این افراد را انتخاب می کنم.)
زن از ایران: من می خوام به ملت بگم حالا که قراره یه مشت آدم درست و حسابی و باسواد و با اصل و نسب بیان ایران، از چی می ترسین؟.... ما همه مون آماده ایم که تا 24 روز دیگه شما بیایین فرودگاه مهرآباد و رقص شادی کنیم.
مرد از تهران: ... هر جا می ریم حرف شماست... مردم ایران از آپادانا و شهرام همایون بیزار هستند... قسم بخدا که تا 24 روز دیگه آقای رضا فاضلی و صوراسرافیل هم می آن تهران...در شبکه ان آی تی وی هم قراره مدل کلاه گیس ضیاء عوض بشه... آقای هخا! مردم به شما ایمان دارن.... من می خوام بگم یکی از اون هایی که علیه شما حرف می زنه دخترش که اول اسمش پ هست الآن داره توی کیش ولگردی می کنه. اون ستار دلدار هم مثل عقب مونده ها می مونه، فروزنده هم مثل فرانکشتین هست. من به اونا پیام می دم که نمی خواد شما بیایین ایران، بتمرگین توی لس آنجلس و همونجا بمونین. اونا سراپاشون کثافته. ما به دکتر اهورا خالقی یزدی معروف به هخا ایمان داریم... کانال یک، ان آی تی وی، شبکه دلقک های آپادانا، بازهم حمید شب خیز شرفش از اینا بیشتره، چون دلقک بازیش مال خودشه( اهورا:... در مورد اون آقا که قبلا آرتیست بوده و حالا روزنامه نگار شده.. و بقیه این افراد وقتی ما رفتیم ایران این ها اونجا جایی ندارن... من نمی خواستم در مورد مزدوران حاکم... مزدورانی که برای جمهوری اسلامی کار می کنند حرف بزنم... این همه حرف های نادرست رو درباره من نزنید... مزاحم بچه کوچک ده ساله و هجده ساله و بیست و پنج ساله من نشید...)
زن از کرج: می خواستم تولد شما رو تبریک بگم... دخترم می گفت دیروز توی دانشگاه غوغایی بود... اشک همه بچه ها رو درآورده بودن.. نمی گذاشتن بچه ها برن دانشکده.. وقتی اومد خیلی عصبی بود بهش گفتم دعا کن و از خدا بخواه دکتر یزدی زودتر بیاد
اهورا: اولا یک پیامی از طرف من به دخترتون بگین. اون خودش می فهمه، بگین وقتی اومدم می خوام برم سرخاک عصمت الشربه... اینو بگید خودش می فهمه( اهورا در حین گفتن این رمز چشمک می زند)... پاسدارها دارن از شما مواظبت می کنن... پاسدارها و زنان و بچه هاشون اولین کسانی هستن که در دمونستریشن به ما می فهمونن که مواظب شما هستن... ضمنا شما که در کرج هستین به تهرانی ها بگین راه برن، بیشتر راه برن، بخصوص فردا از ساعت 1.5 مردم راه برن( تا قبل از کنفرانس ما) خیلی ملایم راه برن، حرفی نزنن، کاری هم نکنن، هرکی هرجا خواست راه بره...شما شش میلیون نفر هستید، فردا دو میلیون نفرتون راه برید، دو میلیون نفر هم که آدم های مسن یا بچه هستند... الآن هوای کرج چطوره؟
زن از کرج ادامه می دهد: من شما رو خیلی دوست دارم، نمی دونم چرا. به من می گن اینقدر دل نبند، یه وقت نمی آد و حالت بد می شه، اما من می گم خود دکتر برای من مهمه...
اهورا:... من از هر کاری که دوست داشتم به خاطر آزادی ایران دست کشیدم...
زن( از روی نوشته می خواند): راهی که شما در پیش گرفتید راه عشق و محبت و اتحاد و عظمت تاریخ ایران است......( اهورا: خانم! شما واقعا صدای هخامنشی دارید.)
زن از خارج: این آرزوی من بود که یک روز موفق بشم با شما حرف بزنم... من خیلی آنست(honest) و شجاع طرفدار شما هستم... من در تمام عمرم مردهای صادق را می پرستیدم... شما علاوه بر اینکه دارای پندار نیک و کردار نیک و گفتار نیک هستید، دارای سخاوت، شجاعت و صداقت هم هستید... شما اولین مردی هستید که اقدام کردید که به اونجا برید.( توضیح: فکر می کنید اگر مردم از یک چوب خشک این همه تعریف کنند او خودش را به کشتن نمی دهد؟ اهورا! دروغ می گه، به حرفش گوش نکن، وضعش خرابه)
زن از لندن: آقای فولادوند می گفت وقتی آقای اهورا اومد بریزید سرش و دست و پاش رو بشکنید... گفتن این حرف روی ایر(air) خلاف است. من نمی دونم به فارسی چی بگم، از خدا می خوام شما پیروز بشید. ما افراد پادشاهی ایران دعامون پشت سر شماست.
مرد از تهران: شما کی تشریف می آرید؟
اهورا: روز ده مهر که مصادف است با مهرگان
مرد از تهران ادامه می دهد: چرا ما را به خاطر یک پیک مشروب شلاق می زنند؟...
اهورا:... علاوه بر این ما دیدیم که اینها چشم در می آرن... دست می برن... شما در آزادی ایران شک نداشته باشید و من می آم ایران و روز ده مهر با شما می رقصیم.
آرش مهدوی از نروژ: از هموطنان بخواهید به این تلویزیون های دیگری که مخالف شما هستند نگاه نکنند... هم میهنان داخل کشور باید بلند بشوند و ایران را آزاد کنند... به امید آزادی ایران بعد از بیست و چهار روز...
زن از آمریکا: ندا هستم،(ایشان همان ندای فوق هستند) شاد باشید... می خواستم در مورد تلویزیون های دیگه حرف بزنم... چرا آقای فولادوند که انجمن پادشاهی داره رضا شاه رو قبول نداره؟ این آقای فولادوند یک بیمار روانی هست که مالیخولیا داره... ما ایرانی ها آگاه هستیم و معتقدیم فولادوند بیمار روانی هست و از حسادت و عقده قابل ترحم است. شما باید اینها را کلیر کنید...
اهورا: به نظر من یک کسی داره از اون بالا تلویزیون های لس آنجلسی رو منیج می کنه که وقت ما رو بگیره... بهتره حرف اونا رو نزنیم... من پدرم چهل ساله بود که اومد ایران و اسمش آفریدگار یزدی بود. آفریدگار رو قبول نکردن و گذاشتن خالقی... اسم ما در گذشته پارسی بود و در آن زمان هم مثل امروز اسم پارسی رو قبول نمی کردن. اسم من فتح الله هست The Victory of God، قراره من اسم خالقی رو بعدا عوض کنم.
مرد از خارج: شرم بر این آخوندهای بی همه کس که دخترهای ما رو به کشورهای عربی می فرستند... همون عربهایی که اون دوتا جزیره ما، اون ابوموسی و اون یکی دیگه رو به ما پس نمی دن...( فرض کنید در یک دادگاه بین المللی بخواهند این سه جزیره ایرانی را به این هموطن پس بدهند، اولا او نمی داند که جزایر ایرانی سه تاست نه دوتا و بعد نمی داند که اسم جزیره ای که از او گرفته اند چیست. طبیعی است که جزیره را به او پس نمی دهند.)
اهورا: ما که ایران آزاد شد باید تمام کشورهای خلیج فارس بیان زیر پرچم ایران، شما خودتون باید اون کشورها رو اداره کنید... شما مردم ایران خیلی قدرت دارید، هر کدوم از شما می تونید ده تا ملا رو مثل فوت عقب ببرید.
یک زن از خارج:... طلا که پاکه چه به خاکه... در شما هیچ چیزی اثر نخواهد کرد. شما راه تون رو می رید، ما هم همراه شما هستیم... کسانی که طرفدار شما هستند خیلی هستند، هفتاد میلیون هستند... من در چشم های شما عشق به همنوعان تون می باره... شما راه تون رو برید ما پشت سرتون هستیم... شما یک انسان درستکار هستید، هرچی خوبی هست در شماست. ما دیگه هیچ تلویزیونی رو نمی بینیم فقط روی شما فوکوس کردیم.
مرد از آلمان با لهجه غلیظ روستایی کرمانی: من چند وقت پیش شبکه تلویزیونی آپادانا رو می دیدم... از اینجا می گم. ای آقای فروزنده! آیا این بی شرافتی نیست که شما پشت سر کسی نقد کنی. این بی شرفی نیست؟... این مردونگی نیست که پشت سر کسی حرف بزنی...
هوشنگ، با لهجه روستایی: من در مورد شما در تلویزیون های دیگه هم حرف زدم( اهورا احساس می کند که او مخالف است و به او می گوید: شما دو دقیقه وقت دارید) می خواستم بگم همیشه در کنار اقیانوس چیزهایی هستند که پس می زنند، اقیانوس ملت ایران اینها را پس خواهد زد و از اقیانوس می اندازد بیرون... این ها مرده های ایرانی هستند... شما نفس تون، نداتون، آوازتون، صداتون در جهت آزادی ایران است.
من شما را در خون شهیدان خفته ایران دیدمت
من شما را در باتلاق های هویزه و شلمچه دیدمت...
من شما را در جوانان که هشت سال از ایران دفاع کردند دیدمت
دیدمت، چه زیبا دیدمت....( مرد خودش از شعر خودش گریه اش می گیرد و تلفن را قطع می کند.)
اهورا هم گریه اش می گیرد: ای هموطن! بیایید تا 24 روز دیگر مملکت را آزاد کنید. این 24 روز هم زیاده، برپاخیزید و ما رو آزاد کنید... ما یک برک چند دقیقه ای می گیریم و برمی گردیم...
توضیح اضافی: چند نفر از خوانندگان نوشته های من انتقاد کردند که چرا من جریانی که اصلا جدی نیست و اهمیتی در سیاست ایران ندارد این همه اهمیت می دهم و برای آن وقت می گذارم، جهت اطلاع به عرض می رسد که چنین شانسی برای یک طنزنویس هر 2563 سال یک بار پیش می آید و من حاضرم به شهادت برسم، اما این شانس را تا آخرین قطره خون( تا روز دوازده مهر) از دست نمی دهم.
http://www.baba.eparizi.com/biderang/002002.html
حالا هي بگوئيد فقط نوشته هاي سکسي و...
بي درنگ | شادي شاعرانه
September 28, 2004 10:09 AM
گوگل هخا باران شد !!
آهاي ملت ، در طول چند روز اخير و بخاطر هنرنمائي شادمانه شما جستجوگر گوگل هخا باران شده است . بنابراين اگر دنبال مخاطب تصادفي هستين به هر بها�...
Kalagh Siah
September 28, 2004 08:45 PM
کیش و هخا
وقتی نوشته های نبوی اینجور از شدت خنده اشک به چشم آدم میاره آیا خود برنامه مستقیمش چقدر اسباب تفریحه!
Dokhmar.Com = 2khmar.Com
September 29, 2004 12:03 AM
امداد غيبي
ايران شده کربُبلا، هخا بيا هخا بيا برون شده از کف ما، هخا بيا هخا بيا ما همگي منتظريم، هخا بيا هخا بيا بسوي مرگ محتضريم، هخا بيا هخا بيا به ل...
غربت نوشته ها
September 29, 2004 08:16 AM
امداد غيبي
ايران شده کربُبلا، هخا بيا هخا بيا برون شده از کف ما، هخا بيا هخا بيا ما همگي منتظريم، هخا بيا هخا بيا بسوي مرگ محتضريم، هخا بيا هخا بيا به ل...
غربت نوشته ها
September 29, 2004 08:20 AM
آخ کشته منو اين هخای گرامی
اهورا حرفش را قطع کرد و گفت: از من می پرسند که ...
Koozeh in Persian
September 29, 2004 08:35 AM
آخ کشته منو اين هخای گرامی
اندیشه نیک، سخن نیک، کردن نیک
koozeh
September 29, 2004 08:48 AM
اهورا
هر جا بلند میشیم و پا میشیم حرف از اهورا شده. مردکی که فکر میکنه با یک کار روانی میتونه رژیم عوض کنه.کدوم رژیم کدوم انقلاب کردن و حکومت عوض کر...
weblog
September 29, 2004 11:53 AM
اهورا
هر جا بلند میشیم و پا میشیم حرف از اهورا شده. مردکی که فکر میکنه با یک کار روانی میتونه رژیم عوض کنه.کدوم رژیم کدوم انقلاب کردن و حکومت عوض کر...
weblog
September 29, 2004 11:57 AM
هخا's official site: www.ahura.info
تیغ تیز و تیغ کند هر دو میبُرند. از سور بودنش خوشم میآد. برای خودش کلی «منجی عالم بشریت»ـه. این هم از اون طرف قضیه است. «علیاللهی» ها....
Fallen : Alee's blog
September 29, 2004 01:07 PM
هخا's official site: www.ahura.info
تیغ تیز و تیغ کند هر دو میبُرند. از سور بودنش خوشم میآد. برای خودش کلی «منجی عالم بشریت»ـه. این هم از اون طرف قضیه است. «علیاللهی» ها....
Fallen : Alee's blog
September 29, 2004 03:32 PM
هخا's official site: www.ahura.info
تیغ تیز و تیغ کند هر دو میبُرند. از سور بودنش خوشم میآد. برای خودش کلی «منجی عالم بشریت»ـه. این هم از اون طرف قضیه است. «علیاللهی» ها....
Fallen : Alee's blog
September 29, 2004 05:32 PM
بچه ها غم نخورین ... زندگی می گذرد!
زندگی کردن در مملکتی که منجی اش مردک ابلهی مثل هخا خالقی یزدی باشد و وزیر آموزش و پرورشش از یک دانشگاه قلابی یک مدرک قلابی تر گرفته باشد و کا...
بالی برای پرواز
October 1, 2004 12:33 AM
هخا's official site: www.ahura.info
تیغ تیز و تیغ کند هر دو میبُرند. از سور بودنش خوشم میآد. برای خودش کلی «منجی عالم بشریت»ـه. این هم از اون طرف قضیه است. «علیاللهی» ها....
Fallen : Alee's blog
October 1, 2004 04:14 AM
اهورا
هر جا بلند میشیم و پا میشیم حرف از اهورا شده. مردکی که فکر میکنه با یک کار روانی میتونه رژیم عوض کنه.کدوم رژیم کدوم انقلاب کردن و حکومت عوض کر...
weblog
October 5, 2004 09:03 PM