سه شنبه 3 آذر 1383

مذاکره در شرم الشیخ، سيد ابراهيم نبوي


روزنوشت روز چهارم آذر در دوم دام به روز شد. آنرا بخوانید و عبرت بگیرید.
23112004-ff-02.gif
پاول: سلام عرض می کنم آقای محترم ... خرازی: علیکم السلام، ما مذاکره نمی کنیم ... پاول: دیدار با شما برای من خوشبختی بزرگی است ... خرازی: بیخودی منت کشی نکن. چهار سال وزیر بودی می خواستی حرف بزنی، حالا که بدبخت شدی و انداختنت بیرون و اون زنیکه بی ریخت رو گذاشتن جات اومدی مذاکره؟

نمایش در دو صحنه

رويتر: كالين پاول دوشنبه شب با كمال خرازی یك محاوره‌ مودبانه‌ در عالی ترين سطوح روابط كشورها داشت.

صحنه اول: سر میز شام، پاول کنار خرازی نشسته است

پاول: سلام عرض می کنم آقای محترم
خرازی: علیکم السلام، ما مذاکره نمی کنیم.
پاول: دیدار با شما برای من خوشبختی بزرگی است.
خرازی: بیخودی منت کشی نکن. چهار سال وزیر بودی می خواستی حرف بزنی، حالا که بدبخت شدی و انداختنت بیرون و اون زنیکه بی ریخت رو گذاشتن جات اومدی مذاکره؟
پاول: می خواستم مودبانه بگویم برای آن مقام آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم برای حفظ صلح در مرزهای تان با عراق بتوانید موفق باشید.
خرازی: ببین داداش! داری یواش یواش مذاکره می کنی، صدبار بهت گفتم ما مذاکره نمی کنیم.
پاول: از ابراز لطف شما مودبانه تشکر می کنم و خواستار توقف کامل غنی سازی اورانیوم هستم، از سوی خودم و دولتم مودبانه می خواهم ما را مطمئن کنید که آن موشک های هسته ای دراز دوربردتان را که دقت کمی دارد شلیک نمی کنید و در ضمن اگر می خواهید نمکدان را هم به شما بدهم.
خرازی: ببین پاول! جرنزن، به اسم نمک و قاشق و چنگال داری یواش یواش مذاکره می کنی. محض اطلاع بهت بگم که ما با اروپایی ها حرفهامون رو زدیم و به شما هم هیچ ربطی نداره. اصلا اورانیوم رو به تو سنه نه؟
پاول: باید مودبانه اذعان کنید که نمک همان کلرورسدیم است و سدیم هم از نظر شکل ملکولی شبیه اورانیوم است. ما فقط می خواهیم با هم در مورد عناصر شیمیایی مثل سدیم و اورانیوم حرف بزنیم و حالا که مرزهای ما اینقدر نزدیک شده که سر میز شام با هم هستیم از شما می خواهم آن چنگال را اگر زحمت نیست به من بدهید، و از این طریق همکاری مان را در جوار هم ادامه دهیم.
خرازی: لازم نکرده، من چنگال رو می دم به ایاد علاوی، تو از اون بگیر، وسط شام هم با دهن پر مذاکره نکن. تازه اگر راست می گی، حالا که هم مرز هستیم تکلیف منافقین رو روشن کن. البته من دارم بهت اخطار می کنم، فکر نکن دارم مذاکره می کنم.
پاول: من به شکلی مودبانه اعلام می کنم که مجاهدین که مساله ای نیستند، مثل همین ظرف سس که می ذارمش جلوی دستت، اگر کوتاه اومدی سه سوت درازشون می کنم.
خرازی: برو ناقلا. ما خودمون اند جرزنی هستیم. اگر راست می گی پس چرا اون زنیکه نیومده با من حرف بزنه؟ تو رو فرستادن که هرچی حرف زدی بعد بزنن زیرش و بگن وزیر خارجه یکی دیگه است؟ ما خودمون عین همین کار رو بیست ساله تو دنیا داریم می کنیم. اگر قول می دی مذاکره نکنی یه سووال خصوصی دارم. بگو ببینم، چطوری می شه آدم رو از وزارت خارجه برمی دارن؟
پاول: یه چیزی مودبانه می گم بعدش نری همه جا جار بزنی، جون صادق تون قسم بخور!
خرازی: من واسه تو قسم بخورم؟ عمرا! اگه خودت به زبون خوش می گی که بگو وگرنه اصلا دیگه باهات یک کلمه حرف نمی زنم و مجبورت می کنم یه بار دیگه سر کودتای 28 مرداد عذرخواهی کنی.( لحنش عوض می شود) جون بچه ات بگو چی شد رفتی کنار؟ اون زنیکه مارمولک رو واسه چی گذاشتین وزیر خارجه؟
پاول: ببین! دنیا دار مکافاته، همینه دیگه، شما با کلینتون مذاکره نکردین افتادین گیر جرج بوش، حالا هم با من مذاکره نکردین افتادین گیر رایس. جون صادق تون به هیشکی نگی، این زنیکه چشم سفید یک مارمولکی یه که سه متر و نیم دم داره، من که ازش متنفرم، هر وقت می شینم کنارش بومی ده.
خرازی: حالا می خوای چی کار کنی؟ نکنه بری سازمان ملل، من یه مدت اونجا بودم، سرکاری یه. می زنن به دودره بازی. راستی دستت درد نکنه، اگه از اون آب پرتقالت نمی خوری بده به من دهنم خشک شد.
پاول( آب پرتقال را به او می دهد): ببین کمال جون! من نمی خوام باهات مذاکره کنم، فقط یه کوچولو بگو این مرکز تحقیقات اتمی لویزان رو هم تعطیلش کردین؟
خرازی( آب پرتقال را پس می دهد): بگیرش! نمی خوام. مگه نگفتم مذاکره نکن. خدا نکنه آدم از شما آمریکایی ها یه آب پرتقال بخواد، فورا مذاکره می کنین. اصلا من دیگه باهات حرف نمی زنم. قهر قهر تا روز قیامت.


آصفي تاكيد كرد: ما در اجلاس شرم الشيخ با قوت شركت مي‌كنيم كه اعتراض خودمان را به شيوه كار آمريكا اعلام كنيم و بر ضرورت خروج نيروهای بيگانه و برگزاری انتخابات به موقع در عراق تاكيد كنيم.

صحنه دوم: سر میز شام، پاول و خرازی به هم پشت کرده اند. خرازی مطابق معمول اخم کرده است، پاول آرام آرام با گوشه کت خرازی بازی می کند و گاه گاه با مهربانی به او نگاه می کند.

پاول: کمال!
خرازی: کمال و زهر مار! باز هم می خوای مذاکره کنی؟
پاول: نه کمال جونم! مذاکره نمی کنم. بیا یه کرم کارامل بخور دهنت رو شیرین کن.
خرازی: که بعدش دوباره راجع به اورانیوم حرف بزنی؟
پاول: اصلا اورانیوم رو ولش کن، گور بابای البرادعی هم کردن. اورانیوم رو چی کار دارم، دو کلمه حرف زدن با تو یه دنیا می ارزه.
خرازی: ببین! حرف می زنیم، بیخودی وسطش مذاکره نکنی ها! مذاکره کنی عصبانی می شم اخم می کنم ها!
پاول: اخم تو بخورم کمال! قول می دم مذاکره نکنم. ببین این کرم کارامل داره می لرزه، دقیقا مثل شرایط عراقه، اگر به جای این کرم کارامل بستنی بود چی می شد؟
خرازی: خوب معلومه، شما آمریکایی ها می خوردینش.
پاول: نه عزیزم، اگر بستنی بود اینجوری نمی لرزید، منظورم اینه که بستنی چون یخه سفته، مثل کرم کارامل نمی لرزه که احتیاج به حضور نظامی داشته باشه و لازم باشه ما در مورد امنیت مرزهای اون با هم مذاکره کنیم....
خرازی: اوی اوی اوی.... صبر کن بینم، دوباره زدی به مذاکره؟
پاول: نه اصلا بحث مذاکره نیست، من می گم شما باید در امنیت عراق مشارکت کنید.
خرازی: ببین داداش! من اسیری که نیومدم. اومدم اینجا، یه شام دادین به من، به همون اندازه مشارکت می کنم. ما به ادامه حضور شما در عراق جدا اعتراض داریم و من به اینجا اومدم که اعتراض کنم.
پاول: عالی یه! در همین مورد مذاکره می کنیم.
خرازی: مذاکره بی مذاکره، ما فقط اعتراض داریم. تازه باهات دست هم دادم، کوفتت بشه.
پاول: ما مودبانه آماده ایم هم در مورد دست دادن، هم در مورد حضور در عراق و هم در مورد اعتراض مذاکره کنیم.
خرازی: ما به شیوه کار شما اعتراض داریم. نیروهای خارجی باید هرچه زودتر عراق را ترک کنند.
پاول: قهوه می خوری؟ جون کالین یه چیزی بخور مزه دهنت عوض بشه.
خرازی: راستی گفتی قهوه، یادم افتاد مجلس ما با حضور شما در عراق قویا مخالفه.
پاول: موافقم، پس ما در مورد حضورمان در عراق و اورانیوم مذاکره می کنیم. ما می خواهیم انتخابات در عراق هر چه سریعتر برگزار بشه.
خرازی: نخیر آقا! این خواسته ماست.
پاول: کمال! جرزنی نکن. ما اول گفتیم. تازه! ما که هر جا می ریم زرت و زرت انتخابات راه می اندازیم. این شمائین که همه اش انتخاباتتون رو عقب می اندازین. اگه راست می گی یه رفراندوم تو کشور خودتون راه بندازین.
خرازی: پاتو بکش اون ور، تو مسائل داخلی ما دخالت نکن. ما هم در مسائل داخلی عراق دخالت می کنیم. منم قهوه نمی خورم و چای می خورم.
پاول: پس در مورد قهوه و چای مذاکره می کنیم.
خرازی: ما در هیچ موردی مذاکره نمی کنیم، فقط اعتراض می کنیم.
پاول: پس ما امروز در مورد عراق و اورانیوم مذاکره کردیم، ضمنا اون موشک های دوربرد شما به درد عمه تون می خوره چون دقتش کمه.
خرازی: به درد عمه خودت می خوره، بی تربیت، الهی شام کوفتت بشه. خداحافظ.
پاول: کمال، نروووووووو.....

روزنوشت مهم ترین مطالب هفته را در موارد زیر در دوم دام بخوانید.
اعتراض به قتل های زنجیره ای در کمال سکوت
ای شرم الشیخ!
درها و پنجره های کالین پاول
زمانی برای تعلیق غنی کردن اورانیوم
مرگ بر انتخابات، درود بر رفراندوم
این زنهای فاحشه اعدام باید گردند
پیروزی ایران در سوانح هوایی
کنفرانس بین المللی روابط عمومی در تهران
انتخابات در افغانستان، عراق و فلسطین
آنچه بهتر است بخوانید...

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/14780

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'مذاکره در شرم الشیخ، سيد ابراهيم نبوي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2008