یکشنبه 19 مهر 1383

ما همه حسنی هستیم(ادامه دارد...)


در کامیونیتی حسنی hassani در اورکات عضو شوید و همه را به عضویت در این کامیونیتی دعوت کنید.

در پی ظهور هخا، آشنایی ایرانیان با حسن عباسی( دیپلمه بیکار معروف به دکتر عباسی) و مقاله جدید حسین شریعتمداری که در آن نبوغی حسنی وار موجود بود، ما در کامیونیتی حسنی hassani در اورکات مسابقه بهترین حسنی ماه را آغاز کردیم، تا امروز هشت پیام در این کامیونیتی گذاشته شده است که در اینجا این هشت پیام را می خوانید، از میان اعضای کامیونیتی حسنی یک هیات داوران انتخاب می شود و بهترین حسنی ماه را انتخاب می کنند.

توضیح: در روزهای آینده این صفحه آپ دیت شده و پیام های جدید در همین جا گذاشته می شود.
توضیح دوم: بهترین پیام ها به صورت فایل صوتی در این صفحه گذاشته می شود.
توضیح سوم: از ماه آینده مسابقه پیام به صورت فایل صوتی نیز انجام می شود.
توضیح چهارم: در کامیونیتی حسنی hassani در اورکات عضو شوید و همه را به عضویت در این کامیونیتی دعوت کنید.

شعار کامیونیتی حسنی: ما همه حسنی هستیم.
شعار سیاست خارجی: ما اخیرا انقلابمان را با پیامهای انگلیسی به دونیا صادر خواهیم می کنیم.

پیام دعوت ستاره شهیر شرق از اون آدام در اینترنت برای پیام:
و من در همین جا به اون آدام که در خامیونیتی بود می گم که باید مسابقه در این جا باشه برای پیام و استراتژیک، چون هرکس باید خودیش یک حسنی باشه که اگر من مردم شوما به من استشهادی بکنی و من می گم اگر آدمی یک پیام در همین جا هرکس بده به اون هخا و به اون بگی که ای هخا! اگر تو لاریجانی هستی و رنگارنگ هستی غلط می کنی.
و زیاد هم حرف نزن. من می شمارم هرکس بیشتر از چهارصد کلمه که می شه چهار ضربدر صد حرف زد و پیام داد اون را می ذاری در یک وبلاق اگر آدام هستی، پس زود پیام بده برای اون و حالا برو....

پیام محمد از اورکات:
و من یک پیغامی مهم دارم برای اون هخا، که ای هخا! از من سبقت می گیری؟ تو ایمام زمان شدی؟ می خوای ظهور بکنی؟ و من شنیدم که یکی به اون گفت هورا، آخه مگه با هورا کار درس می شی؟

پیام شهرام از اورکات:
پیام من به اون هخای کمونیست بود که مانند ضعیفه ها کیراوات داشت... من شنیدم اون گفت من به شوما یک نیرو می دی که اون هخامنشی بود.
ای حیوان! مگه تو کی باشی که به من نیرو بکنی؟... خاک برسرت! خجالت بکش، چه نیرویی؟... تو به من داخل می کنی؟ من خودم نیروی هسته دارم به توچه؟... و اون نیرو خوب بود. و من حتی البته نیروی خودش را از دانشمند بزرگ حضرت عظما ایمام خامنه ای می گیرم که اون ویلایت بود نه مثل تو که اون جا رفتی در اون کلینتون سر مردم را کلاه گذاشتی و من شنیدم که خیلی ها گفت اون من بود یا از من تقلید کرد... ای حیوان! خاک برسرت این همه مجتهد در اون شهر مقدس قم بود و تو چرا من؟... و من به تو می گم آدام باش و حیوان نه! وگرنه من تو را لگد می زنی، چون حیوان خوب نبود.

پیام سرشار از اورکات:
من خودم شنیدم که اون گفت...
من شنیدم که اون گفت می خواد بیاد به مردوم ما آزاد بکنه و من از اون بریم اروپا و لندن. اما ما هیچ وقت نمی ریم و این جا هیچ چیز آزاد نیست و همه چیز کوپنی هست و سیب زمینی هم باید کوپنی بشه.
و به اون هخا بگم که تو چون مثل من استراتژیکی اگر بیایی ارومیه و با لهجه من حرف بزنی من به تو امام جمعه می گذارم که به جای من استراتژیک بکنی. بیا ای حیوان!

پیام سینا از اورکات:
من در این یک هفته یک استراتژیک شنیدم به خودش که بسیار ناراحت شدم. و اون هخای بی ناموس بود که می خواد با خانوم های بی ناموس در میدان شهیاد برقصی... می رقصی بی ناموس؟ بی پدر!
تو اگر جرات داری بیا این جا تا من تو را با بیل بزنم ببرمت کشاورزی می بندمت گاوآهن که شخم بزنی به خودش پیاز بدی بیرون! حالا من دیگه به شوما حرفی ندارم... برو

پیام کاوه از اورکات:
من عکسی تو رو به خودم در تلویزیون دیدم در اون کانالی رنگی وارنگ که از سینما و اون محسن مخملدوز هم بدتری که مردهای سوسول و زن های ضعیف را تحریک کردی. و البته من دیش تماشا نمی کنم.
اگر هم فکر کردی برادران ما در فیرودگاه اجازه می دهند به خودت مشروب و کیلاشینکف برای براندازی بیاری پس خاک بر سرت.
ای هخا! تا کی کمونیست؟ تا کی سلمان رشدی؟ تا کی میصدق؟ من خیلی که فکر کردم دیدم تو جوان خوب و مومنی هستی که خودت گول خوردی. پس از مسکو میستقیم به ارومیه بیا تا من و برادران زحمتکش به تو کشاورزی و سرودهای اینگیلابی یاد بدیم.
شاید هم تو رو به خودمون کتک بزنیم تا دیگه در میدان فردوسی با خواهر و مادر مردم نرقصی و بی ناموسی نباشه.

پیام تونی از اورکات:
من نبودم رفته بودم میلاد، آما من اینجا نشسته بودم که یک پیام برای اون آدام که ای هخا! ای بی ناموس، آخه تو لاریجانی هستی و رنگارنگ داری غلط می کنی، تو آدمی؟ ای بی دین! ای نانجیب! تو اگر که آدام بودی ریش داشتی و زحمتکش بودی. تو که حتی فارسی هم بلد نیستی که هیچ زبان بین المللی من که ترکی قشنگ با احساس بود هم بلد نیستی. تو برای من برنامه درست می کنی که جوان ها خیابان بیان شلوغ بشی و هی بوق بزنی و صداش کنی که قر و بی ناموسی بکنی و شادی کنی که به ما انقلاب بکنی؟ تو غلط کردی!
من همین جا می گم ای اهورا! ای بی غیرت! خاک برسرتو که آخه تو رنگارنگ داری، ما لباس ملی داریم که اون خودیش رنگش ساری( یعنی زرد بود) و قیرمیزی و سبز پسته ای که اون هم یک میوه هست که من اون را خیلی دوست دارم چون خیلی خواص داری.
من همین جا باز می گم که هرکی بخواد برای ما انقلاب بکنی من با بیل و کلنگ سرش را داغان می کنم که آدمیت پیدا کنی برای کشاورزی که روغن نباتی درو کنی و عاقل بشی.
و یک پیام هم اینجا برای رهبر دارم که ای رهبر! ای ولایت فقیه! تا آدام دیوانه در خارج تلویزیون داری تو همیشه رهبری و حتی امام هستی که من خودش جشن تولد می گیری که تو مثل آقا امام زمان هزارسال زندگی بکنی که من هم بیام کشاورزی صنعتی درست کنم که تا پیاز و خیار و گوجه فرنگی باشی کسی با ما نمی جنگی و اگر هم خواست کسی با ما بجنگه من خودش کلاشینکف و کلت دارم که همه رو می کشم تا بی غیرت و بی ناموس و نامسلمان دیگه نباشی. حالا دیگه حرفی ندارم. برو.

پیام احسان از اورکات
من خودم یک پیغام داشت به شوما و نه به اهورا! که من اهورا را دوست داشت و شوما هیچ کس با من نفهمید. اما چرا؟ بخاطر دو دلیل استراتژیک: اولا این که شوما خودش به اون خندید همون طور که به من. دوم این که نون بازوی خودیش را خورد و رنگارنگ ساخت که شوما هیچ کدوم نتونستید حتی سیب زمینی بکارید! ای خاک بر سر شوما! و من می گم که دیگه هیچ کس اهورا را مسخره نکرد.

پیام علیرضا از اورکات
و من اول یک کلمه حرف با اون نبوی بگم که ای نبوی تو من رو وادار کردی کتاب بخونم که کشاورزی مملکت را از بین ببری؟ آخه تو وطن پرستی؟ فکر کردی من از اهورا بدم می آد؟ و تو ای اهورا تو هم مثل من درک نشدی! مگر اون اورسون ولز ژاپنی مردم را سرکار نگذاشت که آخرش مردم همه گفتند عجب استراتژیکی! دست مریزاد! اگر من و تو نبودیم این نبوی از کجا نون می خورد؟ بشکنی این دست که نمک نداشت، حتی یک کم!

پیام امیر از اورکات
ای بی ناموس ها!
من یک پیام مهم دارم برای اون وزیر اطلاعات بی ناموس! آیا تو آخوندی؟ تو غیرت داری؟ تو اطلاعاتی؟ چرا گفتی می ری ایستقبال اون اهورای بی ناموس کافر؟ مگر پسرخاله ته که با سوغاتی بیاد که بری ایستقبال؟
و یک پیام دیگر هم دارم برای اون اهورا. ای اهورا! تو مسلمانی؟ ای بی ناموس! چرا اسمت را از فتح الله عوض کردی، کردی اهورا؟ نمی گی مردم می گن اه او را ببین چه بی ناموسی یه؟ و این شد اسم؟ ای خاک برسرت! تو دکتری؟ اگر دکتری برو آمپول بزن. اگر این قدر بی کاری می آی پای تلویزیون، پس بشین بیل بزن کشاورزی بکن! رفتی تلویزیون که چی؟

پیام آرمان از اورکات
و من خیلی عصبانی ام، چرا؟
چون اون می خواست به من تجاوز کرد و تمامیت ارضی که مثل اصلاحات ارضی بود از من بگیری. البته اصلاحات اشکالی نداشت، ولی من ارضی را به هیچ کس نمی دم. من می گم حالا که صدام با من تجاوز کرد و دستگیر شد بذار هخا هم تجاوز بکنه تا دستگیر بشی و بعد اعتراف کنه برای لاریجانی. چون اعتراف حتی از سیب زمینی و آلبالو هم بهتر بود.
البته یکی با من گفت که اون فارسی بلد نبود و من می گم استاد حداد عادیل را بفرست به اون فارسی یاد داد و فرهنگ برهنگی که وقتی اعتراف کرد فارسی باشه که زن و بچه هم بتونه بفهمه. و این قدر اسم اون را نیار چون هخا آخر اسمش من را یاد اون دوم خرداد می اندازی و من می گم تا اون دوم خرداد استعفا نداده، این یکی هم بیاد که من اون را بگیری و با هم اعتراف کنی توی لاریجانی بعد از اخبار ساعت نه که آدام بعدش با خیال راحت بخوابه و صبح بری برای کشاورزی.

پیام داوود از اورکات
من اتهام می کنم!
و من به اون هخا که به من گفتند از اون پاریس که تبریز آمریکا هست، گروهک شده و ضد انقلاب می کنه می گم ای هخا! تو انسانی؟ تو هخامنشی؟ و این هخامنش در صدر اسلام به حضرت عباس خیلی بی احترامی کرده بود، حالا تو با اون شدی؟ و من به تو می گویم زود آدام شو وگرنه اون سربازان گمنام ایمام زمان تمام آمریکا و پاریس را شهاب هفت می کنی!

پیام رضا از اورکات
ای ابراهیم، چرا؟
و من یک پیام استراتژیک دارم برای اون ابراهیم. اوی کچل! تو مردی منو مسخره می کنی؟ اگر مردی برو با خودت بکن که از بس از اون پیتزای زهرماری خوردی موی سرش ریخت. و پیام من به اون این بود که اگر مردی بیا دعوا بکنیم!

پیام یکی که اسمش خارجی بود و هی پیام می داد از اورکات که اسمش این بود و خیلی خنده دار بود.Anonymous و یک نفر گفت که یعنی نمی خواد اسمش را بگه.
هخای زاپاس نمی خواهیم
من خیلی به تفکرم فشار دادم که به این هخا جواب بدم. ولی به یک استراتژیک مهم رسیدم که گفت جواب ابلهان خاموشی بود. همون خاموشی که یک موقعی رئیس اون راهروی بازرگانی بود که سیب زمینی وارد می کرد. و من فکر کردم که الآن ما در نظام خودمان هخا داریم و دیگه زاپاس برای اون نمی خواهیم، چون تراکتور من هم یک جفت لاستیک زاپاس داره. مثل آیت الله مشکینی که توی نمازجمعه گفت ای فلسطین! باسنگ بزن به تانک ایسرائیل که نابود بشه و اون به قوه الهی که از قوه یک و نیم ولت پارس هم قوی تر بود حتما می شه. و من از همین جا اعلام می کنم که اون هخا به قول اون نبوی کمونیست که این دفعه باهاش قبول دارم، حتی از پیتزا پپه رونی هم بدتره.

پیام رضا از اورکات( که این رضا با اون فرق داشت، چون دوتا بود)
داور! تو همون نبوی هستی؟
و اون باعث شد که من بیام و یک استراتژی بدم به شوما که بکنید توی مغزتان و اون این که داور همون نبوی بود که ادای منو در می آره.
و من همون اهورا هستم که تلویزیون داماد من نشون می ده. و من خیلی ناراحتم چرا تلویزیون من نشون نمی ده که قبلا لاریجانی بود و الآن نیست. و من اسمش را بلد نیستم. و من به رهبری می گم ای رهبری! ای مقام عظمی! تو که لاریجانی را برداشتی یکی را می ذاشتی که اسمش آسون باشه تا من در نماز جمعه بتونم بگم و باز هم می گم ای اهورا! من مثل تو هستم. داور ادای من رو در می آره و چند تا بی ناموس به من می خنده. نخند! مگه خودت خانواده نداری؟ خوبه من هم به خواهرت بخندم؟ خوبه؟ و ای نبوی! ادای منو در می آری رفتی کشور بی ناموس که نتونم با کلاشینکف بکشمت. من با ده نفر اسلحه دادم که بیاد تو رو بکشه که حرف بی ناموس به اهورا نزنی. و یونسی کمونیست که وزیر اون خاتمی بود گفت خوشحال می شیم که اهورا بیاد. تو غلط کردی خوشحال می شی.
ای حیوان! تو خوشحال می شی که اهورا بیاد به دختر من برقصه؟ بعد هم شب با اون از اون کار بی ناموس بکنه. و من الآن موبایلم زنگ می زنه، برو.

پیام کامران از اورکات
و من امروز که برابر با نیمه شعبان هست دوتا استراتژیک و دوتا پیام مهم دارم.
استراتژیک اول من درباره اون داور بود که برای من رفته توی اینترنت خامیونیتی درست کرده. ای ابراهیم! خاک برسرت! آخه تو سید هستی؟ تو نبوی هستی؟ آخه این کار شد تو برای من کردی؟ و من به خاطر اسمت که نبوی هست هیچی به تو نمی گم، وگرنه ای بی غیرت! تو اگر آدام بودی می رفتی اون اینترنت بی ناموس را با بلدوزر صاف می کردی که توش سیب زمینی و کلم و پیاز بکاری که مردم فاسد نشه و من از تو که نبوی هستی راضی باشم که از همه مهمه.
استراتژیک دوم من درباره اون فتح الله کمونیست بود که برای من رفته تلویزیون رنگارنگ درست کرده و اسمش را گذاشته مزدا. ای ابله! ای کمونیست! تو فکر کردی که لاریجانی هستی که رفتی برای من تلویزیون مزدا درست کردی؟ تو فکر کردی فقط مزدا رنگارنگ داره؟ تو فکر می کنی که اون لاریجانی که این همه برنامه های کشاورزی و اسلامی مفید درست کرده که استشهادی به مردم یاد می ده نمی تونست مزدا بخره که رفته بنز خریده؟
تو می خوای برای من طیاره برداری بیایی تهران؟ تو فکر کردی جرج بوش دبلیو هستی که می خوای با اون زهر ماری بیایی ایران؟ اون دبلیو بی ناموس هم جرات نکرد بیاد چون می دونست اگه پاشو از ژاپن اون ور بذاره ملت با بیل و کلاشینکف هواپیماش را روی سرش خراب می کنه و اگر نشد من خودم می رم استشهادی می کنم که نتونه دیگه از خانقین اونورتر بره.
حتی فیدل کاسترو هم با اون ریش بلندش جرات نکرد! بعد تو می خوای کراوات بزنی بیایی ریش ملاها و سپاه رو بزنی؟ تو مگه سلمونی هستی؟ حتی اون اهورای بی دین هم که عکسش را به من نشون دادن ریشش بلند بود! من خودم سلمونی مخصوص دارم که هفتاد تومن می دم و خیلی هم خوب اصلاح می کنه! پس تو برو به جای این کارها در اون خارج که هم زمین داره و هم آب داره کشاورزی کن و سیب زمینی و کلم و پیاز بکار و این که اگر می خوای لاریجانی بشی برو مزداتو بفروش یه چیزی هم بذار روش یه بنز بخر و به مردم استشهادی یاد بده که زودتر از شر این اینترنت و فیدل کاسترو و جرج بوش دبلیو کمونیست خلاص بشیم و دیگر پیامی ندارم، چون که از چهارصد کلمه زیاد می شه.
همه تون بمیرین، خداحافظ.

پیام حامد از اورکات
ای خرم! مردم را جیزغولی نکن!
در این چند هفته زیاد که من ساکت بودم، فهمیدم که استفضاح چقدر خوب بود. چرا؟ اول اینکه اون عادل حداد گفت که این تعامل بود با دوم خرداد که ما بازهم می کنیم. دوم این که باعث شد اون خرم از جاده و اتوبان بره بیرون که اصلا نیازی به آبادی و خرم نداشت بلکه آسفالت می خواد که اون را من چند بار دیدم که در تنور سنگکی درست می کنن. یک فایده دیگر اون هم این بود که کشاورزی خرم می شه. چون اون باید بره بیل بزنه از این به بعد و چون اسم اون خرم بود، همه جا رو آباد می کنی. البته من شنیدم که اون خرم چند نفر رو جیزغولی کرد در نیشابور و بم. که بم را من ندیدم که بکنه ولی اون را دیدم که یک چاله گردالی اندازه هزار برابر درست کرد در اون قطر. اما من قطر را ندیدم چون حتما برادران ما در اون فرودگاه نیشابور اون را برد.
اما من می گم ای خرم! ای کمونیست! چرا فرودگاه را باز کردی؟ مگه تو غیرت نداری؟ چون من شنیدم که اون را داد به ایبراهوم و امراه و محزون که بیاد اونجا ترکی بخونه برای رقص. تو آدمی؟ نه. اگر آدام بودی می رفتی اون حاج منصور را می آوردی که اسلامی بخونه و البته من دیدم که اون برادران حزب اللهی من خودشون مثل هلی کوپتر هی بال بال می زدن برای باد. البته با من هم بگو بیام برای قیچی و باز کردن اون. و دیگه تو هم اینقدر از اون برادران سپاه ناراحت نباش که اومد و اون رابست. چون هرکی بخواد تو این مملکت باز کنه، سپاه باید بیاد و ببینه که شاید خودش بخواد بیاد اون را بکنه. و من دیگه باید برم. چون اون داور یک چیز نوشت برای اون هخورا که باید برم بخونم. خداحافظ.

جواب به اون حامد که ای حامد! تو که بلدی مسابقه بدی پس چرا خرم؟ مگر هخا نبود؟ برو ولی چون خوب بود من تو را گذاشتم به اون.

پیام امیرحسین از اورکات
و چون ایمروز....
و چون ایمروز یه روز غیر از نمازجمعه است و من نمی تونم پیام بدم به اون بی ناموس تا جمعه صبر کن که من بیام و پیام بدم و فحش ناموسی نمی دهم. خدانگه دار.

سیاوش از اورکات
هخا
و من اون هخا را ندیده بودم تا این که امروز آقای لاریجانی آن را گذاشت که رفته و من دیدم که خیلی بی غیرت بود، چون ریش و سبیل نداشت و کراوات داشت و من به اون می گویم ای هخا! اگر تو کراوات داری من هم عمامه، فکر می کنی من کم هستم و من حتی بیشتر و من به اون آقای لاریجانی می گویم آقای لاریجانی! شما پول بیت المال را می گیری که بی ناموس نشون بدی؟ و تو حتی یک بار هم من را نشان ندادی، در حالی که من هستم.

رضا( شماره سه) از اورکات
از دوم خرداد پول می گیری؟
و من امروز خیلی ناراحتم، چرا؟ بخاطر اون اهورا که به من گفت و اون گفت که تو برو که من به ایران آزادی بکنم. من اون را توی لاریجانی آمریکا دیدم که اسمش هم یادم رفت یه چیزی مثل رنگ بود که من با اون تراکتورم را زدم. و من به اون یک پیام دادم که مگر تو نقاشی که هی رنگ می زنی به اون؟ یک نفر با موبایل به من خبر داد که اون می خواد با هواپیما بزنه به اون برج زهرماری که من شرم می کنم اسم اون را بگم که بعد ما بریم حمله کنیم به آمریکا که من با اون موافقم. اهورا! تو می خوایی بیایی به من رفراندوم بکنی؟ برو به خودت بکن بدبخت! تو اگر آدام بودی خودت را مثل زن های ضعیف درست نمی کردی. برو خودت را به خودت اصلاحات بکن. و من در اون لس آنجلسی شنیدم که اون گفت که می خواد بیاد در اون جا با زن های ضعیف برقصه و معلوم شد که اون دوم خردادیان هست و از دوم خرداد هم پول گرفته برای تحت الشعار. تو خجالت نمی کشی می ری از دوم خرداد پول می گیری؟ تو مگه خودت پول نداری؟ به قول حافظ کمونیست برو کار می کن نگو کار چیه... که پول دربیاری. و حالا که دیدی اون وزیر استیضاح کرده می خوای بری فرودگاه رو خراب کنی که اون نباشه؟ و من به اون می گم که اگر بیاد ایران من با این تفنگ که توی دست من هست گلنگدن را می کشم و شلیک می کنم. به اون وزیر هم یک پیام دارم که ای معین! تو که قبلا خواننده بودی الآن وزیر شدی اون دکتر آزادی را جمع کن وگرنه تو را هم برادران حزب الله در مجلس استیضاح می کنه که بری. و به اون شهردار هم می گم که اون برج را خراب کنه که ما بریم به آمریکا با هواپیما و اون پنشتاگون را خراب کنیم. و دیگه هیچ حرفی ندارم. برو.

سروش از اورکات
به جای هخا بگی هخا که نمی شه حسنی
و من امروز اومدم توی کامیون که به اون منافق استراتژیک بکنم که ای بی ناموس! ای کمونیست! ای بی غیرت! تو مگر خواهر مادر نداری که می آی توی کامیون ادای من رو می کنی؟ فکر کردی که به جای هخا بگی هخا می شی حسنی؟ و من اعلام می کنم که داور منافق و دشمن خداست و قتلش از قتل نبوی هم واجب تره.
و یک استراتژیک هم برای جوان دارم. ای جوان! نذار این داور به تو نفوذ کنه و به تو فاسد کنه که داور همون شیطان بود که امروز داور شد، فردا فدراسیون. و یک پیام هم برای اورکات بی ناموس دارم و اون این بود که آخه تو آدمی؟ تو ناموس داری؟ می ری کامیون می ذاری مردم بی ناموسی کنن که چی بشه؟ ای اورکات توبه کن. یک کامیون بذار مردم بسیجی بیاد ادای اون هخای بوش بی ناموس رو در بیاره. و من اعلام می کنم که اگه یک کمونیست دیگه بگه که اسمش حسنی بود، من که اصل حسنی هستم و شکی به اون نیست، اعلام جهاد می کنم و با کلاشینکف و برادران غیور و شهاب 3 که خیلی هم قوی بود و ما توی ارومیه به اون صفر 3 می گیم که بد نباشه می آم به تو جنگ می کنم که هم تو هدایت بشی و هم برادر بسیجی بره سرکار که از همه مهمه. و من هم برم توبه کنم. چرا؟ چون من اومدم توی این کامیون که دختر هم توش بود و روسری هم نداشت. شما هم برید به خودتون توبه کنید. خداحافظ.

هوشتلم از اورکات
و من خیلی فکر کردم به این اهورا که گفت می آد ایران و به اون می گم تو غلط می کنی. اولا چه جوری می آیی ایران؟ چون ماشین تو را برادران ما می بینن و بعد بهت می گن تو اهورایی؟ و تو هم می گی آره و بعد می گیرنت. دوما اومدی ایران چه غلطی می خواهی بکنی؟ هرجا نگه داری پلیس می آد جریمه ات می کنه و اون مزدای بی ناموس تو که مثل مرفه بی درد می مونه می گیره و می ده به برادران ما. پس دیدی دروغ می گی؟ حالا که دروغ حرف زدی خاک برسرت که مثل زنهای ضعیف حرف می زنی و الکی یه چیزی می گی واسه خودت. رفراندوم یعنی چی ؟ و حالا که همه می گن رفراندوم من هم می گم رفراندوم باید باشه و من و اهورا و آقای عباسی باید یک انتخابات برگزار کنیم و یک شورای نگهبان باید باشه که صلاحیت ها را رد کنه و هرکی موافقه که باید به اون بگم به تو چه مربوطه که موافقت می کنی و من خودم تصمیم می گیرم و هرکی مخالفه اصلا آدام نیست. حالا برو تا بعد.

علیرضا از اورکات
ای جوان خاک بر سر
و من امروز به خودم خیلی ناراحت شدم و دیدم که اون جوان خاک برسر رفت به اون مزدا چند پیام داد که خیلی عجیب بود.
و من می گویم چرا؟ اون حسن را که اسمش هم شکل آدام بود پیام نداد و به اهورا داد. و من خودم همین جا چند استراتژیک به اون حسن دارم و اون این که، اون به اون گفت که علی در اون نهج البلاغه گفت که هر کس به خودش استشهادی نکرد لباسش پاره شد.
ای حسن! ای یدالله! ای قزوینی! اون به لباسش چی ربطی داشت که حتی من هم که خودم نیت استشهاد رو کردم ولی هنوز اون را نرفتم اون عبا و اون عمامه روش هست و حتی حمام هم که رفتم اون را درنیاوردم که خجالت نکشی. دوم این که ای حسن! حالا که تو این همه حرف قشنگ خوب زد چرا گفت دکتر؟ مگه دیپلم چه عیبی داشت که گفت دکتر؟ ای خاک بر سرت! مصدق دکتر! بنی صدر دکتر! تو هم دکتر؟ و یک تاکتیک هم دارم برای اون دوم خرداد و اون ریش سفید که رفت در اردبیل، اون را با اون صلح داد.
ای حیوان! ای نفهم! تو رفتی اون را صلح داد که اون با اون برای زمین نجنگید پس حالا اون بیل و اون زمین بدون استفاده شد و حتی من کشاورزی هم در اون قبول ندارم. چون جنگ حتی از کشاورزی هم مهم بود.
و من دیگر هیچ پیامی ندارم، تا هفته بعد هیچ کس با هیچ کس صلح نکنه وگرنه من خودم این بیل را به اونجای اونها آشنا کردم. خداحافظ.

محسن از اورکات
من نبودم هخا بود
تو این چند وقت که من نبودم اون خودش اومد و گفت که من می خوام می رم و اون ایران رو از دستش اون ملا نجات می دم و من از این حرف خیلی جا خورم. چرا؟ چون من خودم اون اهورا را دیدم که به خودش یک عکس گذاشته بود و من نمی دونم اون کی بود. اما من باید یک استراتژیک بگم برای اون کسی که می خواد بره اون تهران و خودش رو آزاد کنه. ای هخا! ای بدبخت! تو اگر آدمی برو سیب زمینی بکار که برای اون مملکت مفید باشی. نه این که بیایی اینجا و من رو آزاد کنی. و من امروز خیلی ناراحتم و دیگه حرفی نمی زنم.

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/12690

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'ما همه حسنی هستیم(ادامه دارد...)' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2008