"روشنفكران ديني،سياست را تكيهگاهي براي كشاندن مردم به صحنه ميخواهند"
تهران- خبرگزاري كار ايران
سوسن شريعتي گفت: دليل اينكه امروز پروژه اصلاح ديني خانه نشين شده است، اين است كه روشنفكران ما تكيهگاه اصلي خود يعني وجدان اجتماعي را از دست دادهاند و به قدرت سياسي تبديل كردهاند.
به گزارش خبرنگار "ايلنا"، دختر علي شريعتي در مراسم شب احياء كه در حسينيه ارشاد برگزار شد، به ايراد سخناني پيرامون "روشنفكران ديني و پروژه اصلاح ديني"، پرداخت.
وي با اشاره به اينكه وقتي از روشنفكران ديندار صحبت ميكنيم ، فاكتوري به نام انسان را وارد اين امر كردهايم ، افزود : در نتيجه اين امر ميتوانيم اين موضوع را زمانمند و مكانمند كنيم و به اين ترتيب انسانها را در برابر حرفهايشان بنشانيم و در موقعيتهاي تاريخي متحول ، مشخص و متغير قرار دهيم و بحثها را از حالات انتزاعي خارج و به آن رنگ و بوي انساني بخشيم .
شريعتي در مورد نسبت روشنفكران ديني و اصلاح ديني ، گفت : اصلاح ديني هم به مثابه پروژه اجتماعي عملاً و غالباً باپروژه اصلاح سياسي خلط ميشود ، از آن دسته مباحثي است كه بايد تعريف دوباره از آن ارايه كرد .
وي در ادامه به تشريح دريافت و شناخت اصلاح ديني و اصلاح سياسي پرداخت و آن را به دو قسمت قبل از انقلاب وپس از انقلاب تقسيم كرد و گفت: روشنفكران ديني در سه نسبت تقسيم مي شوند ؛ نسبتي كه با قدرت ، سنت و غرب برقرار ميكنند . روشنفكران ديني براي پاسخ گفتن به معضل عقب ماندگي جامعه و راه حلي براي خروج از آن به سراغ يك پروژه سه بعدي رفتند ، يعني ميان من به عنوان رعيت ايراني با قدرت تقابل مسلمان با سنت و تقابل من قرن بيستمي شرقي با غرب .
شريعتي ادامه داد : روشنفكران ديني انديشيدن به سياست و امر اجتماعي خارج از قدرت ، مسلط انديشيدن به مذهب خارج از نهاد رسمي مذهب و انديشيدن به ترقي و پيشرفت متفاوت با تجربه غرب را تجربه ميكنند .
وي پروژه اصلاح ديني را برآورد و حد ميانه سنت قدرت و غرب دانست و گفت : روشنفكران ديني در نقطه اوج حركت خود به اين نتيجه رسيده بودند كه هرگونه رويكرد سياسي چه تكيه بر مناسبات قدرت چه يا برخورد پارلمانتارسيمي دهه 30 و 40 احزاب سياسي ، چه برخورد مسلحانه دهه 50 بدون شكلگيري جامعهاي قدرتمند و آگاه و بدون نهادهاي مستقل مردمي به نتيجه نميرسد ، در نتيجه بايد به سمت اجتماع رفت .
شريعتي در ادامه گفت: روشنفكران ديني به اين نتيجه رسيده بودند كه با تكيه به مذهب اگر همراه با تصويه بازسازي و با تعريف مباني ديني نباشد ، چيزي جز تكرار فاجعهبار عقب ماندگي نخواهد بود . در حوزه غرب نيز به اين نتيجه رسيده بودند كه تقابل با غرب اگر با شناخت گفتوگو همراه نباشد ، عملاً به جز واكنشهاي ترس خورده عكسالعملي به دنبال نخواهد داشت . در نتيجه بايد به دنبال شناخت بيترس و واهمه از خود باختگي رفت .
وي با اشاره به اينكه پروژه اصلاح ديني قبل از هر چيز يك پروژه اجتماعي و فرهنگي به قصد فراهم آوردن فرصتي جهت پاسخ به سه معضل قدرت ، سنت و غرب در برابر سه معضل بيهويتي ، عقبماندگي و جهل بود ، تصريح كرد : چشم اندازهايي كه روشنفكران ديني براي تحقق اين پروژه براي خود ترسيم كرده بودند ، اين موارد بود ؛ در برابر سنت ، معرفي تيپ جديد ديندار ، دينداري گسسته از دنياي كهن و منتقد نسبت به كنار گذاشتن مذهب و تلاش براي ورود به جهان نو و ضرورت چنين ورودي با همدستي و همپيماني مذهب بود ، به گونهاي كه تداوم باشد نه گسست .
وي به چشمانداز روشنفكران ديني در تقابل غرب اشاره كرد و گفت : زمينهسازي براي شكل دادن به انسان و جامعهاي آزاد ، خودآگاه و در جستوجوي مدلهاي جديد رشد از جمله اين چشمانداز بود .
شريعتي در ادامه به چشمانداز روشنفكران ديني در تقابل با قدرت اشاره كرد و گفت : شكل دادن به وجدان اجتماعي وخودآگاهي فرهنگي و تبديل رعيت به شهروند و سهيم كردن شهروند در سرنوشت خوداز ، چشم اندازهاي روشنفكران ديني در تقابل با قدرت بود .
شريعتي در مورد روشهاي روشنفكران ديني براي تحقق پروژه اصلاح ديني ، گفت : روشهاي روشنفكران در برابر سنت ، تسويه و بازبيني منابع ديني ، باز كردن باب اجتهاد بر اساس علم و زمان ؛ نه عقل و اجماع ، گفتوگوي مدام با فرهنگهاي متكثر بشري ، تجديد نظر در نسبت دين و ديندار ، تجديد نظر در نسبت ديندار و اسطورههاي مذهبي ، ديندار و متن مقدس ، تجديد نظر در نسبت ديندار و متوليان مذهبي و قرار دادن سوالات انسان امروز در برابر پاسخ هاي ديروزي بود .
وي به روش روشنفكران ديني در برابر قدرت حاكم اشاره كرد و گفت : پيوند زدن وجدان مذهبي با وجدان اجتماعي از طريق نقد وجدان از جمله روشهاي اين روشنفكران بود.
شريعتي افزود : روشنفكران ديني تلاش ميكردند به مخاطب مذهبي خود كه به دليل حضور فراگير و هميشگي قدرت ، سركوب سياسي هميشگي ، زندگي اجتماعي اش مورد تهديد قرار گرفته بود ، بياموزد كه بار ديگر به دنيا برگردد و نجات خود را در متن دنيا جستوجو كند و رستگاري خود را با وضعيت اجتماعي در نسبت تنگاتنگ ببيند و براي بازيافتن خود در اين ميان اقدام كنند و مرزهاي فراخ قدرت سياسي را به عقب براند .
وي با اشاره به اين مطلب كه روشنفكران ديني به سياست ميانديشيدند و آنرا در پيوند مذهب ميفهميدند ، اما آنرا در برابر قدرت و به قصد تقابل با آن معنا ميكردند ، تصريح كرد : روشنفكران ديني سياست را تكيه گاهي براي كشاندن مردم به صحنه و وارد شدن در سرنوشت خود به قصد شكل دادن به امري به نام افكار عمومي ، وجدان اجتماعي و اهرم فشار براي تنظيم قدرت نه به قصد كسب آن مورد استفاده قرار ميدادند .
شريعتي به روشهاي روشنفكران ديني در برابر غرب اشاره كرد و گفت : روشهاي روشنفكران ديني در برابر غرب ، تفكيك قوا ميان دو وجه فرهنگي و وجه استعماري غرب بود . روشنفكران ديني در برابر هويتگرايي كور از تهاجم فرهنگي و گرايش اخذ تمدن فرهنگي بيتصور ايراني ، راه سومي را مي خواستند پيش بگيرند كه آن تحقيق و تفحص در مباني معرفت غرب و اتخاذ رويكرد انتقادي بود تا بتواند فرهنگ خود را در تقابل و تعامل فرهنگ غيرخودي ممكن سازد .
وي افزود : از همين رو روشنفكر ديني به شناخت آسيبهاي مدرنيته موجود و مطالعات گرايشات انتقادي مكاتب ميپردازد تا بتواند در طرحاندازي ايدهال خود ، اين نقاط ضعف را لحاظ و پوشش دهد .
دختر علي شريعتي ادامه داد : روشنفكر ديني ، كارش تزريق آگاهي پراتيك و قراردادن وضعيتها در برابر مصداقها بود ، يعني مولفههاي ثابت مانند ؛ خدا ، مذهب ، شرع و غيره در وضعيتهاي مختلف نشاندند ، تا بتواند به پاسخ هاي جديد دست يابند .
وي اظهار داشت : به همين خاطر شريعتي وظيفه خود را نقد واقعيتهاي مذهبي ، اجتماعي و سياسي ميدانست تا بتواند به وضعيت بهتر برسد .
وي به تفاوتهاي پروژه اسلام ديني با اسلام سياسي اشاره كرد و گفت : اسلام سياسي كه از شهريور سال 1320 به موازات جريان روشنفكري ديني شكل گرفت و در بسياري اوقات در رقابت با روشنفكري ديني بود و در رابطه با سه نسبت قدرت ، سنت و غرب تفسيرهاي متفاوتي داشت .
شريعتي افزود : پروژه اسلام سياسي در برابر نسبت قدرت قصدش كسب قدرت بود ، در برابر نسبت سنت ، احياي بيچون و چراي سنت و درباب غرب نيز رويكردش نقد كامل تجربه غرب ، بيهيچ امكان گفتوگويي بود .
وي به شباهتهاي ميان پروژه اصلاح ديني و پروژه اسلام اشاره كرد و گفت : هر دوي اينها به وجدان مذهبي تكيه ميكردند .
شريعتي با اشاره به اين كه علاوه بر اين كه رويكرد سياسي و غير سياسي درجامعه وجود دارد ، رويكرد سومي به نام رويكرد سياسي وجود دارد ، گفت : اين رويكرد ؛ انديشيدن به سياست و امر اجتماعي به قصد عقب نشاندن قدرت است . بنابراين رويكرد روشنفكري ديني سياست رويكرد ضد سياسي بود ، يعني انديشيدن به حوزه اجتماعي و عرصه عمومي خارج از مناسبات قدرت به قصد محدود كردن حوزه اقتدار دولت است .
وي به تشريح سرنوشت روشنفكران ديني پس از انقلاب اسلامي پرداخت و گفت : پس از انقلاب همه نسبتها و موقعيتها و جايگاهها عوض شد ، يعني همه مرزهاي پيدا و پنهان ميان سه حوزه تعريف نشده دولت يا قدرت ، دين وجامعه به هم ريخت . بر همين اساس روشنفكران ديني هم دچار يك آشفتگي نظري و بحران موقعيت شدند .
شريعتي ادامه داد : روشنفكران ديني پس از اين آشفتگي سه واكنش از خود نشان دادند ؛ يا حذف شدند و به حاشيه رانده شدند يا نادم شدند و يا جذب پروژه ديگري شدند و اميدوار بودند كه پروژه اصلاح ديني را از درون قدرت به پيش ببرند .
وي تصريح كرد : عليرغم اين واكنش پروژه اصلاح ديني نيز خانه نشين شد كه عمدهترين دليل اين خانهنشيني اين بود كه تكيهگاه اصلي آنها يعني وجدان اجتماعي از دست رفت و به قدرت سياسي تبديل شد و در نتيجه دچار سرگيجه شد .