با مشاهده اطلاعیه توضیحی شش تن از امضا کنندگان فراخوان رفراندوم آرام گرفتم و احساس کردم که با آنان هم درد و هم راه هستم. برخی از این انسانهای میهن پرست و پاکباخته که سربه داران راه آزادی و رهائی ایران از بند استبداد حاکم اند را به اسم و برخی را به رسم می شناسم و مثل بسیاری از میهن دوستان و آزادیخواهان دیگر میهنم به دیده تحسین و سپاس به آنان می نگرم و همین طور به بزرگ بانوی فرهیخته کشورم خانم مهرانگیز کار و آقای محسن سازگارا. به گمانم نقد فراخوان برای من که بارها چه در نوشتار و چه در گفتار از شعار رفراندوم استقبال کرده بودم نه کژفهمی در این مساله که به خاطر اهمیت فوق العاده آن بود. بر آن بوده و هستم که هرکس در ایران به دنبال بنای نظامی دموکراتیک برمبنای اعلامیه جهانی حقوق بشرباشد و باورکند که این راه را تنها می توان از مسیر عدم خشونت پیمود، چاره ای جز پذیرش رفراندوم که از طریق آن ملت با رای خود قانون دلخواه و نظام مطلوب خود را تعیین می کند، ندارد. و به یاد می آورم که در همین باره با محسن سازگارا هم حدود دو ماه پیش بحثی طولانی داشته ام.
ایراد من به آن فراخوان در درجه اول از آنجا ناشی می شد که امر بزرگی مثل پروژه همه پرسی و تلاش و فعالیت برای فراگیر کردن شعار رفراندوم چنان کار خطیر و بزرگی است که باید پیش از انتشار چنان فراخوانی و اعلام موجودیت " کمیته اقدام برای همه پرسی" حداکثر حمایت و همراهی طیف وسیع اپوزیسیون را به آن جلب می کردند. امرمهمی در حد اعلام " کمیته اقدام برای همه پرسی" از چنان وزن و اهمیتی برخوردار است که پیش از اعلام آن، مبتکران قاعدتا می بایست دست کم نظرات خود را در یکی دو مقاله به اطلاع دیگران می رساندند و با گروهها و فعالان سیاسی در داخل و خارج کشوردرباره مراحل مختلف اجرای چنین پروژه ای حتی زمان اعلام آن به اندازه کافی و به شکل علنی و شفاف مشورت می کردند. بویژه آن که اجرائی کردن پروژه همه پرسی یک مساله فوری نبود و می شد بسیار سنجیده تر و جمعی تر به آن پرداخت. طرح چنین مساله مهمی اگربا حداکثر ظرفیت سیاسی در اپوزیسیون همراه نشود خطر آن را داشته و دارد که نخست داغ شود و بعد با همان سرعت به سردی گراید و چنان مایه سرخوردگی شود که طرح مجدد آن به آسانی ممکن نباشد. و این یعنی سوزاندن یک فرصت در اثر شتابزدگی. از قدیم گفته اند که دفاع بد از یک امر خوب بهترین راه خراب کردن آن است. اما حالا که امضا کنندگان نیز پروژه خود را تعدیل کرده و پیشنهاد تبدیل همه پرسی به گفتمان ملی را مطرح کرده اند جای آن دارد که دست آنان را به گرمی بفشاریم و برای پیشبرد آن ارائه پیشنهاد کنیم. ( کاری که به سهم خود در روزهای آینده خواهم کرد.)
نکته دیگری را هم باید توضیح دهم و آن اشاره من درنقد پیشین به هواداران پادشاهی بود که دست کم برای برخی از هم میهنان هوادار نظام پادشاهی باعت سوء تفاهم شده بود. می دانیم که آزادیخواهی یعنی دفاع از آزادی و حقوق شهروندی مخالف خود و گرنه هر فرومایه خودکامه ای هم از عقیده همفکران خود دفاع می کند. همه ما چه جمهوریخواه، چه مشروطه طلب، چه چپ و چه راست چه دیندار و چه بی دین باید از حق شهروندی برابر برخوردار باشیم و بپذیریم که بعنوان ایرانی هریک برای تعیین سرنوشت کشورمان یک رای داریم. در همه پرسی، همه فکرها و همه آدم ها با هر عقیده و مرامی شرکت می کنند. و هرکس به هر بهانه ای اگر بخواهد گوشه ای از این همه و یا همگان را به هر صورت ممکن نادیده بگیرد تابع رای همگانی نیست. دموکرات نیست و نهایت فکر و نهایت عملش خودکامگی است. پس من همانقدر برای خودم که یک جمهوریخواهم حق قائل هستم که برای آن هم وطنی که طرفدار نظام پادشاهی است. ایراد من در آن بود که امضا کنندگان اصلی که می دانم جمهوریخواهند اگر برای اجرائی کردن همه پرسی معتقد به ائتلاف با طرفداران مشروطه سلطنتی بودند باید آن را شفاف اعلام می کردند. ضمن آن که انتظار بیهوده ای نیست اگر توقع داشته باشیم که آنان باید نخست با طیف وسیع جمهوریخواهان در داخل و خارج کشور مساله را در میان می گذاشتند. اینها خلاصه ایرادات من بود به فراخوانی که باید بخاطر اهمیت موضوع با گام های سنجیده تر آغاز می شد تا نتیجه کار منفی نشود. در گفتگو با رادیو فردا و صدای آلمان نیز، همین حرفها را تکرار کردم. و حالا اعلام می کنم که به عنوان یک ایرانی هوادار آزادی و دموکراسی به سهم خود و در حد توان خود از این پس برای گفتمان همه پرسی و تبدیل آن به یک گفتمان ملی می کوشم و دست همه کسانی که در این راه تلاش می ورزند را می فشارم.
دوستان گرامی ام آقایان ف م سخن، کورش گلنام و چند تنی از هم میهنان دیگر به کژفهمی های من ایراد گرفته بودند، امید که این نوشته تا اندازه ای مایه تفاهم میان من و آنها شده باشد.
10 آذر 83
علی کشتگر