- : نوشته اند که " فرض كنيد همين امروز ۶۰ ميليون شهروند ايرانى وارد شبكه جهانى اينترنت شوند و به نشانى www.60000000.com مراجعه كنند و با ذكر نام و نام خانوادگى و اى ميل خويش در محل مقرر «كليك» كنند و به امضاكنندگان «فراخوان ملى برگزارى رفراندوم» بپيوندند.
چه كسى يا چه نهادى برگزارى اين رفراندوم را برعهده خواهد گرفت؟ اولين و ساده ترين (بلكه ساده انگارانه) پاسخ ارجاع پيشنهاددهندگان به نهادهاى حكومتى مانند وزارت كشور و شوراى نگهبان خواهد بود. ...
دوست عزیز! امضاء کنندگان "فراخوان..." به خوبی آگاهند که در شرایط حاضر نمی توان بیش از چند هزاری امضاء دریافت کرد. اگر شما در روزمامهء شرق توانستید یک صفحه (حتی با دریافت هزینه آگهی) متن فراخوان را چاپ کنید و ما امضا کنندگان بتوانیم در رادیو و تلویزیون ایران با مردم پیرامون رفراندم سخن بگوییم و سر چهارراه بایستیم و متن فراخوان را پخش کنیم، آنگاه می توانیم سر اعداد و ارقام چانه بزنیم! اما دوست عزیز، مهم نیست شمار امضا کنندگان یا کلیک کنندگان چند میلیون یا چند نفر باشند. در زمان گالیله کلیسای وقت از مردم رای گیری کرد که آیا گالیله راست می گوید که زمین می گردد (بر خلاف دین و آئین کاتولیک ...) یا زمین همواره ساکن است. البته در آن ایام همه قریب به اتفاق مردم علیه گالیله رای دادند و گالیله محکوم شد. اما دوست عزیز، با آن که گالیله در محکمه اش زیر فشار شکنجه، گردش زمین را انکار کرد، زمین همچنان می گردد! گالیله یک تن بود و هواخواهان پاپ و کلیسا میلیون ها تن. اما زمین همچنان می گردد دوست عزیز!
- متاسفم برای شما دوست عزیز که در "عنفوان جوانی" از نویسندگان فراخوان برگ "صلاحیت" می طلبید! (یا همان برگ عدم سوء پیشینه)
- نوشته اید که: اين تحليل كه «امكان اصلاح كشور در هيچ جهتى متصور نيست» مورد قبول بسيارى از سياستمداران اصلاح طلب ايران (حتى در جمع نيروهاى دور از حاكميت مانند روشنفكران دينى و ائتلاف ملى مذهبى) نيست.
مگر هست؟ اگر بود آن مقالهء " دوشنبه..." را نمی نوشتید. ماجرای آن دوشنبه تیر خلاصی بود به اصلاح طلبان دینی و در راس آن آقای خاتمی. نشد دیگر!
اگر مانند آن "گروه" هنوز بر این گمانید که در انتخابات آینده یک خاتمی دیگر انتخاب شود و پس از چهار سال یا هشت سال به نقطه ای برسد که الآن آقای خاتمی رسیده است، باید بگویم که دوست جوان من خیلی پیر شده اید! خاتمی بهترین امکان داخلی و خارجی را دارا بود. با بیست و دو میلیون رای و محبوبیتی فوق العاده. در یک قدمی جایزه صلح نوبل (پس از طرح گفت و گوی تمدن ها و نشان دادن چهره ای انسانی از اسلام) ... و اکنون ایستاده در صف رهبرانی که متاسفانه به زباله دانی تاریخ انداخته می شوند.
تاریخ خیلی بی رحم است دوست جوان من! ایشان نه در ولایت ذوب شد و نه اصلاحات اساسی را توانست رهبری کند. در خلوت به خود دروغ گفت و در جلوت به دیگران. آنی نبود که می نمود و آنی نداشت که بنمایاند. یازیق خاتمی!
- شما جهان را از دیدگاه خود می بینید. چرا می گویید که "بخش عمده اى از اپوزيسيون ايران به ويژه در داخل كشور هنوز به لحاظ فلسفى ليبرال دموكراسى را نپذيرفته اند. روشنفكران دينى ايران كه بيش از همه گرايش هاى ليبرال را در فضاى كنونى نمايندگى مى كنند در مباحثه پيرامون حقوق بشر، حقوق زن، حقوق اقليت ها و فرقه ها، نسبت اخلاق و دولت و... سرگرم مجادلات جدى هستند. روشنفكران لائيك ايران هنوز سمپاتى هاى تاريخى خود را به ايدئولوژى چپ فراموش نكرده اند.؟"
شاید برای برخی از اپوزیسیون چنین باشد. اما برای قاطبهء مردم و به ويژه جوانان (دختر و پسر) آزادی های فردی و همان لیبرالیسم یا لیبرال دموکراسی مهم ترین مساله است. نه، بروید در "شرق" خود از مردم نظرخواهی کنید.
- پرسیده اید که: آيا مى توان تصور كرد يك سنى رئيس جمهور يا يك مسيحى مديركل شود؟
چرا نه؟ باید تصور شود. باید هر شهروند ایرانی بتواند حقوق مساوی با دیگر شهروندان داشته باشد. این دیگر رویا و خواب و خیال نیست. اگر انتخابات آزاد باشد و مردم برای انتخاب کردن و انتخاب شدن آزاد باشند، ممکن است و باید ممکن باشد. من و شما هم باید برای چنین امکانی مبارزه کنیم.
نوشته اید که: بدنه اصلى قوانين مدنى ايران را فقه و احكام شرعى تشكيل مى دهد.آيا طراحى يك نظم سياسى جديد مى تواند بدون توجه به احكامى مانند حجاب،قصاص،ارتداد،ربا،رجم و ... " (از نوشتن این کلمات شرمگین هستم و ادامه نمی دهم!)
تمام "هم" امضا کنندگان همین است که بدنهء اصلی قوانین مدنی را فقه و احکام شرعی تشکیل ندهند. من و بسیاری چون من برای همین زیر " فراخوان ..." را امضا کرده ایم!
- نوشته اید که: "تكليف اقليت هاى قومى با مفاهيمى مانند ملت ايران چيست؟ نويسندگان اعلاميه خود را به حفظ تماميت ارضى و منافع ملى ايران متعهد دانسته اند اين در حالى است كه مهمترين اقوام ايرانى (آذرى ها، كردها، بلوچ ها، تركمن ها و...) هيچ نفعى در تدوين اين بيانيه تمركزگرا كه از لندن و تهران صادر شده است نداشته اند."
من به عنوان یک شهروند ایرانی ترک البته می خواهم که بنا بر منشور حقوق بشر، که متن فراخوان با آن آغاز می شود، حقوق مساوی با دیگر شهروندان ایرانی را داشته باشم. مثل اینکه شما هم مانند آقای حجاریان متن "فراخوان..." را نخوانده اید و فقط شنیده اید! (و خدای نکرده بنا به دستور آقایان تفرقه می اندازيد...(
- نوشته اید که "برخی از نویسندگان یا امضا کنندگان اولیه متن "فراخوان ..." در جريان هاى سياسى همفكر خود كم وبيش عناصرى منفرد محسوب مى شوند..."
(به گالیله رجوع کنید! نبین کی می گوید. ببین چه می گوید!)
.... اما قوچانی عزیز این نو رسیده خیلی هم نو رسیده نیست! رفراندم پیشینه ای به درازای تاریخ دارد. صدای سخن عشق است که مکرر می شود. حال با این زبان مکرر شده است!
شما که مثلا این نورسیده را کفن و دفن هم کرده و بر مزارش نشسته اید و ناکامش خوانده اید، در تحلیل نهایی خود صورتی دیگر دارید که گمان می برید این فراخوان "برای تکرار تجربه افغانستان و عراق در ایران است!" (این دیگر اتهام بزرگ است. به بزرگی زندان هایی که تجربه کرده اید و ممکن است امضا کنندگان را به همین اتهام بازداشت کنند!)
اما قوچانی عزیز گیله مرد فارسی نویس، اگر این فراخوان فقط و فقط یک پیام داشته باشد، اینست که مردم ایران را در بزنگاه تاریخی نیازی به لشکرکشی بیگانه نیست. ما نمی خواهیم خارجی ها برای ما تصمیم بگیرند. می خواهیم رفراندم کنیم. اگر قرار است تغییراتی انجام گیرد باید با مراجعه به آراء عمومی انجام گیرد. همین!