1. يکی از مباحث مهم در ميان گروههاي سياسی پيش از انقلاب البته در حوزه ذهنيات آن بود که آيا انقلاب (روولوسيون) با تکامل (اوولوسيون) همزيستی دارد ياخير . بعضی از گروهها معمولا بر اين باور بودند که باورمندان به برخورد تکاملی عملا به فرصت طلبی ( اپورتونيسم) کشيده می شوند و نشانه هايي از سازشکاری با رژيم شاه را نيز در اين راستا ارايه می کردندو شايد در مقطع مبارزه تلاش برای اصلاح رژيمی که تا استخوان فاسد شده بود بدرستی حرکتی ضد انقلابی شمرده می شد ولی اشتباه است اگر تغاير ميان روشهای تکاملی و انقلابی در يک مقطع را با تضاد آنان يکی انگاريم . تجربه انقلاب اسلامی که اکنون در بستر تکاملی آن قرار داريم به ما ثابت می کند که در هر فاز بايد رويکرد تعالی بخش را در جهت آرمانهای انقلاب البته در بستر واقعيات دنبال نماييم و نمی توان و نيز نبايد گرفتار جزميت شده و تاکتيک های هوشمندانه در مسير تعميق ريشه های آرمانها در بستر واقعيات عينی رابه نفع نگاه قشری و انعطاف ناپذير انکار نماييم.در همين راستا رويکرد تکاملی به استراتژي های تبليغی ما را وامی دارد که روشهای بخردانه ای را برای تلفيق هوشمندانه واقعيت و آرمان در بزرگترين سامانه تبليغی کشور يعنی ” صداو سيما” دنبال نماييم. شکی نيست هر چند نمی توان تلاشهای صداو سيما در جلب رضايت مردمی يا تبليغ ارزشهای مورد نظر را ارج ننهاد ولی واقعيت اينست که همواره به نوعی در ميان دو نگاه آرمانگرايانه(غايت گرا) و جاذبه گرايانه (مردم پسند) در مسير تبليغ صداو سيما به دليل ضعف در تلفيق اين دو با مشکل مواجه بوده و هر از چندی از قطبی به قطبی ديگر غلطيده است.
2. اخيرا رهبری در ديداری با مديران ارشد صدا و سيما عملا نه تنها چترچوب های راهبردی بلکه مسير نيل به اهداف را نيز مشخص نموده و فارغ از هر گونه مبالغه نتايجی را که ميتوانست حاصل جمعبندی ساعتها کار کارشناسی باشد به مثابه خط مشی در برابر آنان قرار دادند. بر اين باورم حرکت رهبری در تبيين استراتژی نوين صدا و سيما تلاشی جدی برای قالب شکنی برداشت های جزمی و يکسو نگرانه از کارکرد صدا و سيما به عنوان وسيله پرکردن اوقات فراغت يا از سوی ديگر منبر های صرف تعليم و موعظه بود.هدفگيری بحث های مذکور به صورت روشن سوق دادن صدا وسيما از نگرش مکانيکی يک وجهی و انفعالی به سوی نگاهی پويا و ديناميک بود که در يک کلام پردازش فرهنگ عمومی را در نظر دارد.
3. متاسفانه در عمل تاکنون به صدا و سيما از دو منظر نگريسته شده است ؛ يا سامانه ای منفعل که در آن مردم فعال و رضايت روزمره آنها هدف غايي است و دستگاه فقط وظيفه ارضای نيازهای قشری را برعهده داردو يا آنکه مردم منفعل انگاشته شده و دستگاه صدا و سيما بسان سرنگ تزريق ايده ها و تعليمات ديده شده و نسبت به واکنش ها آنچنان که بايد توجه نشده است. وجه مشترک هر دو ايده ؛ منفعل انگاشتن يکسو و فعال انگاشتن سوی ديگر و بواقع برخورد غير پويا با پديده تعليم عمومی بوده است.صدا و سيما در راستای رويکرد جديدی که رهبری تبيين نمود ديگر نبايد برخوردی انفعالی را به عنوان روش برگزيده و شايسته است با فهم ديناميسم و نحوه کارکرد موتور محرکه استبدال تعالی بخش اجتماع به سوی آرمانها هر دو وجه رضايت مردمی و تعالی اجتماعی را با يک کرشمه فعليت بخشد.