آرمیده طوفان*
نگاهی به جوش و خروش دانشجویان به مناسبت برگزاری سالگرد 16 آذر برش خوبی است برای مشاهده آن چه که درزیر پوست جنبش دانشجوئی می گذرد و نیز با تقریب کمتری، از آن چه که دراعماق جامعه ملتهب ایران درجولان است. چراکه چهره غیررسمی وروتوش نشده جنبش دانشجوئی سخن های دیگری برای گفتن دارد. سرفصل های تأمل برانگیز خروش 16 آذر امسال را باهم مرور کنیم:
1-ناکام کردن کردن مصادره روزدانشجو توسط حکومت اسلامی
گرچه خاتمی ازچندسال پیش بامشاهده رویکرد قاطبه دانشجویان نسبت به دولت مدعی اصلاحات، پشت دستش را داغ کرده بود که درمراسم روز دانشجو آفتابی نشود. اما یک باردیگر ناپرهیزی کرده وهوس شرکت در مراسم روز دانشجودر دانشگاه فنی تهران درپایان ماه های آخرریاست جمهوری اورا به رودرروئی با دانشجویان کشاند. دراصل قراربود یک سالن کوچک باجمعیت ازقبل دست چین شده و بدون حضور هزاران دانشجوی معترض، و حفاظت شده بوسیله داربست های آهنین و بی شمار مأموران امنیتی، ضامن برگزاری موفقیت آمیزاین مراسم دولتی باشد. آن هم درشرایطی که جنبش دانشجوئی درزیر بیشترین فشارسرکوب و پیگردهای گسترده قرار دارد.اما هجوم هزاران دانشجوی خشمگین با شکستن وگشودن درب های سالن حفاظت شده، تلاش سردمدران رژیم را برای مصادره روزدانشجوو مسخ آن با ناکامی مواجه کرد و آن را تبدیل به محکمه ای علیه نظام حاکم کرد. دانش جویان آمده بودند باشعارهای مرگ براستبداد و مرگ بردیکتاتور،رفراندوم رفراندوم این است شعار مردم، خاتمی خاتمی حیاکن (شعاری که معمولا درکنار اسامی کسانی چون خامنه ای ورفسنجانی قرارمی گرفت)،مجلس فرمایشی انحلال انحلال، و... کل کارنامه اصلاح طلبان دولتی و کل موجودیت نظام را به چالش بکشند. و خاتمی آمده بود تابگوید به باوراو جمهوری اسلامی دموکراتیک ترین نظامی است که کشوربدان نائل شده و به آن نیز نیازدارد. و این سخن او درشرایطی که جناح حاکم درحال تدارک مراسم رسمی تدفین جسد به روی دست مانده اصلاحات و شخص خاتمی است و خیزبلندی را برای استقرارتمام عیار حکومت اسلامی و بناکردن حکومت وحشت و تباهی برداشته است،بقدر کافی ادعاهای خاتمی را مضحک ساخته و موجب فوران خشم دانشجویان گردید*.
2-آزادی زن، آزادی همه گان است
حضورانبوه زنان دانشجودراعتراضات فوق و نقش فعال آن ها درروز دانشجو ازمشخصات دیگر برگزاری 16 آذرامسال بود. سخنرانی یکی ار دختران دانشجو درپشت میکروفون درافشای خشونت نیروهای امنیتی نقش مهمی درتغییر جو عمومی علیه گردانندگان دولتی وبهم زدن ابتکار عمل و آرایش صفوف سازمان دهندگان مراسم داشت. و مهم تراز آن طرح برخی شعارها و مطالبات دردفاع ازحقوق زنان حکایت گرجوانه زدن نهالی است که حکایت ازعزم دانشجویان دختر برای حضور مستقل و با مطالبات مشخص درجنبش دانشجوئی دارد. آیا می توان آن را طلیعه بیداری بزرگ توسط نیمی از جامعه برای پایان دادن به نقش سیاهی لشکرتحمیل شده به آن درجنبش ضداستبدادی بشمار آورد؟ اگر چنین باشد، می توان گفت جنبش ضد استبدادی –دمکراتیک کشورمان درحال برداشتن گامی بلند بجلو است.
3-نان و آزادی برای همه
اگر درنظر بگیریم که بنیان تداوم جمهوری اسلامی همواره برایجاد تقابل مصنوعی بین نان و آزادی استواربوده است و درست به همین دلیل نه نانی حاصل آمد و نه آزادی، و اگربیاندیشیم که هدف اصلی چنین تقابلی تضمین حفظ قدرت و آشفته کردن صفوف مخالفین خودبوده است که دراین هدف خود موفق هم بوده است، و بالأخره اگرمکثی برروی این واقعیت داشته باشیم که دوگانگی و تقابل مزبور با تقسیم حاکمیت به جناح اصلاح طلب و تمامیت گرا ازدوم خرداد به این سو، اوج بیشتری یافت و جناحی دردفاع از "آزادی" اشک تمساح ریخت و جناحی دیگر دردفاع از"نان" گوش فلک را کرد؛ پس بهم پیوستن دوشاخه اصلی این رود خانه منقسم شده را،باید نقطه نوینی بر فائق آمدئن برافسون دوگانگی آزادی و نان توسط طبقه حاکم سیاسی بشمار آورد.
اکنون دربرابر گفتمان حاکم، یعنی گفتمان حکومت اسلامی-گفتمان نه نان و نه آزادی- گفتمان نئولیبرالی درتلاش بی وقفه ای است تا با تسخیر اذهان عمومی توسط گفتمان خود که مبتنی برگسست بین آزادی و نان است وبا شعار "اول آزادی بعد نان"،ادامه دهنده فاجعه بیش از دودهه فلاکت و اختناق برآمده ناشی ازتجزیه نان وآزادی و استقلال است،که نه آزادی درپی خواهد داشت و نه نان.
آیا جنبش دانشجوئی بعنوان یکی از اقشارمرجع و تأثیر گذاردرجنبش عمومی به این "خود آگاهی" لازم دست یافته است که دربرابر تلاش های بی وقفه نئولیبرال هابرای تأمین فرادستی گفتمان خود برجنبش ضداستبدادی ایستادگی کند و یا آن که تسلیم آن خواهد شد؟ برافراشته شدن پرچم کوچولو و قرمزرنگی با شعار "آزادی و نان برای همه" درمیان دانشجویان وشأن ومنزلتی که این پرچم کوچولودرمیان سایر پرچم ها وپلاکاردهاازآن برخورداربود، خبر از جوانه زدن این آگاهی می دهد.
4- شیوه مبارزه
بهم زدن مراسم دولتی روزدانشجو و تبدیل آن به به یک مراسم واقعا دانشجوئی ودرامتداد سنت درخشان آن، درعمل به معنای گزینش شکلی از مبارزه بود که با نافرمانی به مقررات و چه باید کردها ونبایدکردهای رژیم هم خوانی داشت.شکلی ازمبارزه که درانطباق با الزامات دوره جدیدی است که مبین به پایان رسیدن فصل مبارزات قانونی و تمکین به "چه باید کردهای رژیم" ازیکسو و شروع فصل مبارزات فراقانونی، دامن زدن به نافرمانی های مدنی-اجتماعی و هنگام به میدان آمدن یک جنبش مستقل ضداستبدادی و دمکراتیک است. عاملی که فقدان آن به بحران انتقال کنونی و بحران آلترناتیومعنا می دهد.
5-تحقق آزادی تنها باجنبش مردمی،نه دخالت خارجی
بی تردید،هنوزهم بسیاری وجود دارند که درسودای دست یابی به آزادی و خوشبختی ازطریق دخیل بستن به ناجی های خارجی و مداخله کشورهای غربی بسر می برند. جنبش دانشجوئی یک باردیگر نشان داد که سمت گیرهایش درتقابل با این گونه توهم پراکنی ها قراردارد.نفی امید بستن به مداخله قدرت های خارجی بهمراه شعار اثباتی تأکید برجنبش مردمی، نشان می دهد که درنزد دانشجویان نیروی محرکه دگرگونی اوضاع را باید دربه میدان آمدن جنبش های مردمی جستجو کرد.
*************
بی تردید طرح این گونه شعارها نه هنوز به معنی فراگیر شدن آن درمیان همه دانشجویان است و نه به طریق اولی درمیان مردم.
جنبش دانشجوئی برای آن که واقعا به معنای واقعی به جنبش میلیونی دانشجوئی تبدیل گردد لازم است:
با فراگیرکردن هرچه بیشترصفوف خود درمیان دانشجویان، برپاکردن تشکل های مستقل خود، و متمرکز کردن تلاش های خود دردوعرصه مقابله باگفتمان نئولیبرالی درحوزه نظری- سیاسی و ایجاد پیوند های نزدیک با جنبشهای مطالباتی-ضداستبدادی هم اکنون موجود، قادر به ایفاء نقش خطیرودرخورخویش گردد.نقشی که می تواند درتخمیراین جنبش ها به یک جنبش فراگیرو نیرومند ضداستبدادی-مطالباتی و به جنبشی برای آزادی و نان تأثیر گذارباشد. جنبش دانشجوئی تنها براین بسترخواهد توانست طوفان آرمیده رادرجهت مقابله با پراکندن ابرهای سیاهی که برآسمان کشورمان سایه افکنده است، بکارگیرد .
----------------------
پانویس:
*برگرفته از پلاکارد دانشجویان
*دانشجویان درشعارهای خود از خاتمی خواهان پس دادن رأی های خود بودند. وخاتمی درمقابل آن ها تأکید داشت که وی دربرابرکسی عقب نشینی نکرده است واگر عقب نشینی هم بوده باشد دربرابر نظام ومنافع نظام بوده است. خاتمی تأکید کرد که ازهمان اول هدفش از اصلاحات چیزی جز تقویت نظام نبوده است.
براستی چه زمانی و چگونه می توان به پدیده فراگیر"شیزوفرنی" سیاسی و آزاردهنده "رأی و خیانت"و احساس خیانت شدگی پایان داد؟ به آن دوگانگی و بحران اعتمادی که مردم ما ازانقلاب بهمن بدین سو باپائین کشیدن یک دیکتاتورو با حمایت از یک نظام تاریک اندیش و خودکامه و مستبدی به نام ولی فقیه بررأس آن و یا باحمایت فعال از جناحی که مدعی اصلاحات بود، باخود حمل می کنند
آیا جز شفاف ساختن هرچه بیشتر مطالبات کلان و جز سنگرگرفتن درتشکل ها و نهادهای مستقل و جزمداخله ونقش آفرینی درروندهای سرنوشت ساز جاری وآتی از این طریق و تنها ازاین طریق و اندوختن تجربه براین بستر راه دیگری وجود دارد؟ بدیهی است که بدون تصفیه حساب با این "شیزوفرنی تعمیم یافته" نمی توان گامی بجلو نهاد.