51 سال پیش در 16 آذر 1332، هزاران تن از دانشجویان و مردم تهران با یک حرکت متهورانه به بهانه سفرگستا خانه ریچارد نیکسون – (معاون رئیس جمهور وقت آمریکا) در واقع اعتراضی ملی را به کودتای امریکایی –انگلیسی 28 مرداد همان سال علیه حکومت دکتر مصدق، به جهانیان ارائه دادند.رژیم شاه در مقابله با جنبش مردم خصوصا دانشجویان علیه استبداد وابسته خا رجی، دانشجویان مبارزی چون قندچی، رضوی و بزرگ نیا را در خون خود غلطاند. نظام ولایت فقیه نیز در ایلغار کوی دانشگاه در 18 تیر 78 ماهیت سیاه استبداد خود را به نمایش گذاشت . در واقع درخشش زلال راه و هدف این سه آذر اهورایی و عزت ابراهیم نژاد و خیل عظیم دانشجویان معترض به استبداد وابسته شاه و ولایت فقیه ،سیاهی استبداد را مقهور روشنایی خود ساخت و ممزوج شدن و یکسانی ماهیت دو استبداد را به نمایش جهانیان گذاشت.
ظلمی که بر دانشجویان در 18 تیر78 روا رفت و با فشار به دانشجویان برلب فرو بستن نسبت به مطالبات به حق خود ،توسط اصلاح طلبان تشدید شد و روندی که محاکمات دانشجویان بجای مجرمان و عاملان و آمران ایلغار کوی دانشگاه درپیش گرفت و خالی کردن پشت دانشجویان توسط حکومت اصلاح طلب از هر گونه حمایتی ، سهل است تماهی "هزینه"ها ی بر قدرت ماندن اصلاح طلبان را از آنان طلب کردن ومطالبه هر حق آنان را در پای حفظ نظام قربانی کردن ، در امتداد رویگردانی کل جنبش مردم از اصلاح طلبان ، منجر به کشیده شدن خط فارقی میان جبهه استقلال و آزادی و جبهه استبداد و وابستگی در مقطع کنونی تاریخ مبارزات ایران شد.
دانشجویان نیزدر سالگرد 16 اذر امسال در همان دانشکده فنی یعنی محل رویارویی استبداد شاهی با دانشجویان ، در پاسخ به مصلحت سنجی های همیشگی آقای خاتمی در ذبح آرمان ،جامعه مدنی ،آزادیهای سیاسی -اقتصادی -اجتماعی ... و در یک کلام حقوق مردم درپای " نظام ولایت فقیه " ،بت فرمانروای مطلق ذهنیت وی و هراصلاح طلبی که چشم بصیرت را بر واقعیات جامعه بسته است ، با شعارهای «مجلس فرمایشی انحلال انحلال»، «مرگ بر دیکتاتور»، «حرف بسه، دروغ بسه»، و «خاتمی رای ما را پس بده » پیکر محتضر " اصلاح طلب دانستن نظام استبدادی ولایت فقیه" ،را برای همیشه به خاک سپردند.از اینرو روز دانشجو نه روز فروکاستن جنبش دانشجویی به تجلیل صرف است بلکه فرصتی و بزنگاهی است برای اعلام شفاف خواسته ها ومطالبات کل جنبش آزادی و استقلال طلبانه مردم ایران و وضوح بخشیدن هر چه تمامتر به ماهیت متفاوت دو جبهه استقلال و آزادی و استبداد و وابستگی.
اما اگر آقای خاتمی خود را نه نماینده و پاسدار حقوق مردم بلکه نماینده و پاسدار نظام و جبهه استبداد و وابستگی میشناسد ومعرفی میکند و از اینروبدترین خشونتها را بر مردم و دانشجویان با اصالت بخشیدن به قدرت و آن را مدار کردن روا میدارد و اعمال میکند و تهدید به بگیرو ببند نیزمیکند ، برجنبش دانشجویی واجب است که اگر خود را متعلق به جنبش استقلال طلبی و آزادیخواهی مردم ایران میداند ، واکنش خشونت نهفته در زورگویی ها و حق کشی های طرفداران حفظ نظام نشده، بل کنش شود و از ویژگی جنبش خویش همانا روش خشونت زدایی صیانت تمام بعمل آورد.از اینرو آن سری از دانشجویان که به خشم آمده و جواب زورگویی ها را با فحاشی داده اند و زلال روش خشونت زدایی را با ناسزا آلودند،، بایستی در رفتار خود تامل کرده بدانند که فرصت سوزند و جفا کار .فرصت هایی از این دست را برای بررسی ريشهها و ضعفها، غفلتهای و... نه تنها حکومت خاتمی بلکه بخشی از جنبش مردم و دانشجویی در دل بستن بی چون و چرا به اصلاح رژیم که ناممکن بودنش را با ادله کافی بسیاری از مبارزان مردم سالار ازهمان فردای 2 خرداد 76 با قلم و قدم گوشزد اهل خرد کردند و8 سال فرصت سوزی و سیاست صبر و انتظار پیشه کردن تا بلکه از این "امامزاده "معجزه ای رخ دهد را ،از دست گذاردن، بدترین جفا ی به خود است. از اینرو در صیانت از حقوق مند بودن و آزادیخواهی جنبش دانشجویی رفتار واکنشی این قبیل دانشجویان بایستی بعلت این گرد خشونت و زنگاری که بر آینه زلال جنبش مردمی پاشیدند مورد سرزنش و انتقاد جنبش دانشجویی قرار گیرند.
انتقاد تنها به این روش ختم نمی شود. بلکه جای دارد روش آن بخش از یکی از تشکلات دانشجویی ( دفتر تحکیم وحدت )که مردم را به برپایی رفراندوم فرا خوانده اند ( و در مصاحبه با روزنامه شهروند حداقل آقای عطری به غلط دفتر را با جنبش دانشجویی یکی قلمداد میکند) و اجازه میدهند بنام آنها آقای سازگارا با دریوزگی حمایت بوش از فراخوان آنها با این قیاس ویژگی و خصلت استقلال طلبانه جنبش دانشجویی را به زیر علامت سوال برد، نیز مورد انتقاد قرار گیرند.
جنبش دانشجویی ملک طلق چند دانشجونیست. حاصل رنج و کوشش و مبارزات ملتی در پرورش جوانان برومند و زبده فکری خود است.از اینرو هر فرد ایرانی مستقل و آزادیخواهی در پالایش این جنبش از زنگار استبداد و خشونت از اهداف و روشش حق ومسئولیت بزرگ دارد و نباید در اعمال این حق مقهور جو سازی ها و تهدید ها و تهمت ها شود .
اما این روزها بسیارند کسانی که در له و علیه فراخوان رفراندم سخن گفته اند و قلم زده اند . به مصداق "هر گردی گردو نیست" هر مخالفتی نیزماهیت یکسان ندارد. عده ای از اصلاح طلبان از سردغدغه حفظ نظام و برشماری قابلیت برای آن از در مخالفت با فرا خوان رفراندوم بر آمده اند :همچون آقایان حجاریان و جلایی پور که درواقع تو سری خوردن کامل نظام را در افتضاح"وین گیت " "واکنش عملگرایانه یک نظام غیر متصلب " میدانند و یا آقای ابراهیم یزدی درس نگرفته از تجربه ، از تغییر میترساند و هنوز قانون اساسی نظام را با ولایت فقیه دارای اختیارات مطلق در راس آن را دارای ظرفیت رعایت حقوق مردم میداند.
و برخی از مردمسالاران از سر دغدغه خدشه دار شدن اصول راهنمای مبارزات ملت ایران و جنبش مردمی به نقد وگوشزد خطرات بر آمده از رفتار و کردار فراخوانان به رفراندم بر خاسته اند.
اینجانب اما در این نوشته به نقد آن بخش از سخنانی میپردازم که مستقیم و غیر مستقیم فرا خوان رفراندم را به کل جنبش دانشجویی نسبت داده و در لابلای سخنان خود در واقع حساب خود را با جنبش دانشجویی تسویه میکنند.
آفای خاتمی که دانشجویان را به صفت جوانی نادان دانست فراموش کرد که بدینسان اعتراف میکند که زمانی که " رای اولی " های 15 ساله را برای دور دوم حکومت خود نیاز داشت و به پای صندوق رای فرا میخواند، به زعم او از"نادانان " بسیار جوان سوء استفاده ابزاری میکرده وشیره شتایشگری مجازی رابر سر آنها مالیده است و حکومت او منتخب نادانان است ! و حال که جنبش دانشجویی به نقد نظام و حکومت او نشسته است معتقد است که چون" جوان " میباشند نمی دانند!
آقای جلایی پور در توانایی جنبش دانشجویی، چالش با نظام را نمی بیند و مینویسد "معلوم نيست چرا بيانيه نويسان علاقه دارند بر شانههاي جنبش دانشجويي بارسنگين تغيير نظام سياسي را بجای حفاظت از عرصه عمومي تحميل كنند"
و...
به اعتقاد اینحانب نمی شود هم از جنبش دانشجویی توقع داشت در غیاب نهادهای جا افتاده مدنی و رسانه های آزاد و غیروابسته، بار نمایندگی مطالبات اجتماعی را بردوش کشند و هم در زمانی که نظام را متصلب میدانند و در مورد لزوم تغییر نظام ابراز نظر میکنند، عافیت طلبی را به آنها پیشنهاد کرد و از کار سیاسی منع کرد و بعد اندیشه و عمل آنان را به صرف صیانت ازمنافع صنفی خود تقلیل داد! جامعه ای که فرزندان خود راکه در مراکز علمی اش پرورش میدهد، ناتوان بداند ، تنها بی کفایتی خود را به اثبا ت میرساند . از اینرو است که پیوسته شاهد این هستیم که نه مر دم بلکه کسانی که مترصد از دست دادن قدرت وموقعیت خود در حاکمیت هستند مهر نادانی و نا توانی به دانشجویان میزنند .
اینجانب برعکس هم جوان را خصوصا قشر دانشجو را دارای شعور و آگاهی دانسته و دانستن را برترحق او میدانم و هم در توان جنبش دانشجویی ایران میبینم که برای تغییر نظام آنهم تنها بعنوان بخشی از جنبش عمومی مردم و در راستای اهداف آنها نه تنها کار نسبتا آسان برداشتن نظام ولایت فقیه را به مثابه مانعی دربر سر راه استقرار مردم سالاری در ایران بلکه پیشنهاد چند و چونی استقرار نظامی مردم سالار را و ارائه راهکار عملی کردن آن و همچنین ویژه گیها و مختصات یک نظام مردم سالار را به مردم ارائه دهد. کار جنبش دانشجویی اگر این مهم نباشد و این را مشارکت واقعی در تصمیم گیری برای آینده ایرن ندانیم پس مبارزه را تنها درپرداخت "هزینه" خلاصه میکنیم و کارجنبش دانشجویی را نه در عمل به حق که همراه خود همزادی از جنس مسئولیت نیز دارد بلکه چون مستبدان در انجام"تکلیف " خلاصه میکنیم و اتفاقا از همین روست که به اعضای دفتر تحکیم وحدت بعنوان بخشی کوچکی از جنبش دانشحویی ( کوچک از لحاظ تعداد اعضا در مقابل کل جمعیت دانشجویی کشور وگرنه بزرگی به عمل در راستای اهداف مبارزات ملت است ) معترضم که چرا کار سخت و بایسته را رها کرده و بجای حرکت ایجابی ( ارائه محتوای "آری" برای جانشینی نظام ) به کا ر آسان و سلبی ( صرف نه گفتن به نظام ) اکتفا کرده است و در همین کار نیز ارکان مردم سالاری را نیز مخدوش ساخته اند؟
حق دارند بپرسند چرا مخدوش ؟ پاسخ میدهم که آقای ملکی در مصاحبه با نشریه شهروند ار قول آنها گفته اند :" بطور مشخص جوانان دانشجوی دفتر تحكيم وحدت را داريم كه ميگويند، آنها در اين انقلاب هيچ دخلی نداشته اند، پدرانشان انقلاب كرده اند و حال ميخواهند انتخاب خودشان را داشته باشند." اگر این نقل معنا صحیح صورت گرفته باشد ،بایستی از آنها پرسید کدام جنبش دانشجویی را در کشوری دیده اید که ابتر و بی دنباله از مبارزات مردم کشورش در بی اعتنایی محض یا بدتر از آن بی احترامی به آن ( مصادف دانستن انقلاب با خشونت ) و عدم احترام به نتیجه آن ( الغای نظام سلطنت ) توانسته باشد نظر کسی را به خود جلب کند؟ ویا اثر در خور و شایسته ای در مبارزات مردمش از خود به جای گذارد؟چرا یک خارجی ( مارک فروو تاریخ دان و فیلسوف سیاسی مشهور فرانسوی ) بایستی ما را به حفظ انقلاب بزرگ خود گوشزد شود و توانا به فرق گذاشتن بین انقلاب ما به مثابه حاصل 100 سال مبارزات ملت ما در آزادیخوهی و استقلال طلبی شود و نظام حاکم را نتیجه از دست وانهادن اهداف آن انقلاب عظیمی که غرب را به وحشت انداخت بداند و ما همواره آنچه خود داریم ز بیگانه تنما کنیم؟
اعضای محترم دفتر تحکیم و حدت، دانشجو هم قوه عاقله اش کار میکند و هم حقش است که در زمینه سیاسی نظر داشته باشد و ارائه دهد. منتهی تفاوت عظیمی مابین "سیاسی کاری" با کار سیاسی موجود است . آنچه کار سیاسی را پخته میسازد و ربطی به جوانی و پیری نیز ندارد تجربه و درس گرفتن از تجربه است وعجول نبودن و هشیاری سیاسی در موقعیت شناسی وحق و مسئولیت خود را به دیگری نمایندگی ندادن و نفس خود را مکلف دانستن است.
شما میدانید که یکی از ویژگی های مبارزات مردم ما استقلال طلبی آن است. مصدق کبیر به این صفت شاخص شد.ملت ایران باج دهی به اجنبی ودریوزگی از آنان را به استبدادیان واگذارده است وخط خود را با آنان جداکرده است.از قول آقای مومنی می خوانیم که گفته است " بديهی است كه جنبش دانشجويی نميتواند در كنار نيروهايی قرار بگيرد كه طی سالها مشی غيردمكراتيك از خود نشان داده اند. ما اساسا با هرگونه اشكال غيردمكراتيك از جمله سلطنت مخالف هستيم و از قبل با اين نيروها مرزبندی داشته ايم" این جملات مایه مباهات هر ایرانی است که هر دانشجویی ایرانی را چشم دیده بانی بیابد که نگران خدشه دار شدن اصول مبارزاتی مردمش است .اما بیاد دارید که چندین انجمن اسلامی متعلق به دفتر تحکیم وحدت چندی پیش در هنگامه ای که برخی نان به نرخ روز خور سلطنت طلب از بوش تقاضا میکردند مرحمتی کند و به ایران حمله ای کند و آنان را در به قدرت رسیدن یاری رساند! در همان اثنا بود که این انجمن اسلامی ها اطلاعیه ای منتشر کردند که برداشتن نظام را بدست قدرت خارجی بدون اشکال میدانستند! با روشنگری های استقلال طلبان مردم سالار خوشبختانه پی به اشتباه نظری خود بردند و موضع خود را تصحیح کردند.حال چگونه است که امثال آقای مومنی اجازه میدهند آقای سازگارا در مصاحبه با مجلات امریکایی ( نیویورک سان 7 دسامبر 2004)امعان نظر متجاوز به کشور همسایه را دریوزگی کند ؟ شما که معتقدید با سلطنت طلبان مرز بندی مشخص دارید حمایت آنان را از چه رو طلب میکنید؟
ملت ایران قسم شما را با ور کنند یا دم خروس قانون اساسی باج ده آقای سازگار را؟ ممکن است شما وامثال خانم مهر انگیز کار که در شرف انسانیش و مبارزاتش برای حقوق مردم خصوصا جامعه زنان شکی نیست اظهار بی اطلاعی کنید.ولی میدانید که ندانستن سالب مسوولیت نیست. وظیفه شما است که بدانید و در ظن باقی نمانید . بخصوص که کسانی در پشت پرده و بی اطلاع از مردم بنام شما در ابهام رایزنی میکنند تا سیاهی لشکر جمع نمایند.
ابهام زبان قدرت است و شفافیت زبان آزادی. شما را به آزادی دعوت میکنم .
از شما می خواهم که در شفافیت کامل به مردم گزارش دهید و به تنویر افکار بپردازید . از جمله به سوالهای ذیل پاسخ دهید :
●طرح رفراندومی که بعلت نقص آن حتی در میان اکثریت دانشجویان مقبول نظر واقع نشده است ، با تایید امثال بوش به کجا راه میبرد؟ دفتر تحکیم وحدت که خوشبختانه با درایت متوجه نقص تشکیلات خود شده است با استقلال مالی خود و دوری گزیدن از حاکمیت از وجهه قدیم خود بعنوان " دفتر تحکیم وحشت و حاکمیت " در حال تبری جستن است و خوشبختانه به لزوم اصل و اندیشه راهنما و توأم کردن کار تئوریک با کار سیاسی پی برده است ،تاکنون کار تئوریک را در میان دانشجویان تا به چه حد پیش برده است ؟ مگر کار سیاسی را بدون مقدمه و لوازم آن می توان بدرستی به پیش برد؟ و اگر به مقدمات تئوریک آن و تدقیق معانی اصول نپردازید ، امثال ا شتباهات تئوریک "اصلاح طلب دانستن نظام " را تکرار نخواهید کرد؟
● دفتر تحکیم وحدت که خود را بزرگترین تشکیلات دانشجویی درون کشور میداند علل عدم ییوستن دانشجویان را ( از قرارتنها 20 درصد دانشجویان عضو تشکیلات مختلف موجود در دانشگاهها هستند ) را پی گیری کرده و در راه تغییر آن چه اقدام و کوششی کرده اند؟ این چراغ است که به خانه رواست و یا سیاهی لشکر سلطنت طلبان مردود شده در امتحان مردم ؟
● آیا اعضای دفتر تحکیم وحدت نبودند که در حاکمیت شرکت داشتند و حتی نماینده به مجلس ارسال داشتند؟ پس بی انصافی است که در خاتمه شکست اصلاحات، به اصطلاح همه کاسه کوزه ها را بر سر اصلاح طلبان حکومتی بشکنید. خود را مبرا دانسته و دنبال مقصر بیرون از خود بگردید! شما ( وبسیاری از امضاء کنندگان فراخوان که بطور دو آتشه در داخل و خارج از کشور نظام حاکم را قابل اصلاح میدانستید و یا هنوز هم میدانید!) وقتی در متن فرا خوانتان عنوان میکنید که در نظام حاکم امکان هیچ اصلاحی متصور نیست ؛ آیا تا کنون به مردم کشور پاسخ داده اید که به عنوان قشر دانشجو چرا ذهنیتی را حاکم بر واقعیت کردید و بدون چون و چرا حتی هشدار دلسوزان مردم سالاری را که همه و شما را با دلایل بسیار بر متصلب بودن این نظام توجه میدادنند توجه نکردید و اکنون نیز بدون نقد عملکرد خود در 8 سال گذشته گمان میبرید با نوشتن یک جمله که این نظام اصلاحات نمی پذیرد از خود و عملکرد خود رفع مسئولیت میکنید؟ و آیندگان از شما در مورد مسئولیتتان نمی پرسند؟ بدون نقد چه کسی میتواند صداقت شما را در قبول مسئولیت خطای احتمالی بعدی بپذیرد؟
لیست سوالات طولانی میشود و در این مختصر نمی گنجد. امید که نقد اینجانب را توهین و ناسزا قلمداد نکرده و با گشاده رویی استقبال کنید و به زدودن ابهام از عملکرد خود بپردازید.
در خاتمه امری را لازم به تذکر میدانم. اینجانب ایرادات خود را به فراخوان رفراندوم همراه با سازمان خود ( مجامع اسلامی ایرانیان ) با تحلیل ارائه داده ام و در اینجا صرفا به جنبه نقش جنبش دانشجویی و عضویت دفتر تحکیم وحدت در آن و ضررهایی که به این جنبش در پرتو عملکرد آنها وارد میشود اشاره کرده ام . از موضع " رتب خورده منع رتب نمی کند " نیز نمی بایستی با پیشنهاد اینجانب به شما در ارائه نوع نظام پیشنهادیتان برای جانشینی نظام حاکم برخورد کرد . سازمان ما از ابتدا این نظام را غیر قابل اصلاح میدانست لذا در هنگامه ای که بسیاری چشم انتظار معجزه بودند با کاری 8 ساله بر روی مختصات نظام پیشنهادیش آنرا به قضاوت مردم نهاده است. از شما نیز دعوت بعمل می آورم همانگونه که از کلیه احزاب و گروههای مردم سالار، که محتوای نظا م پیشنهادی ( تاکید میکنم پیشنهادی و نه تحمیلی !) خود را بدون تعارفاتی از نوع " ما چکاره ایم؟ " که رافع مسئولیت نیستند، به مردم ارائه دهند تا در عمل امکان انتخاب واقعی برای مردم در پلورالیسمی از آرا و عقاید مختلف بوجود آید و مقدمه واقعی تغییر نظام با جریان اندیشه و اطلاعات برقرار گردد. جمع ما حتی طرح مفصل چگونگی رسیدگی به جرایم سیاسی و عفو عمومی را با توجه به بررسی تجربیات سایر ملل بطور مفصل به ملت ارائه داد تا راه برای کشتار کردن کسانی که می خواند ساحت مبارزات ملت را به خشونت بیالایند بسته شود.
امید که کل جنبش دانشجویی را در صیانت از دستاوردهای جنبش مرددم سالاری استوار و ساعی ببینیم.
ژاله وفا
از مجامع اسلامی ایرانیان