دوستان عزيز مشاركتي نخست از اينكه مجبور هستم آغاز اين مطلب را با چنين موضوعي شروع كنم بسيار متاسف هستم . اما وجود سانسور و خود سانسوري حتي در ميان مدعيان مبارزه با آن مرا وادار ميكند كه در مورد انتشار اين مطلب بر روي سايت شما چند مسئله را طرح نمايم .
اول اينكه مسلما بسيار مناسب تر مي بود كه اين نوشتار از آنجا كه پاسخي است به مطالب برخي از همفكران شما در همان نشريه اي به چاپ ميرسيد كه ديدگاههاي اين دوستان در آن طرح شده است اما با وجود سابقه موجود از نوع گزينش مطالب توسط دبير محترم بخش سياسي روزنامه شرق مطمئن بودم كه بسيار محترمانه از چاپ مطلب عذرخواهي خواهند كرد . براي اينكه از همين اغاز بدون دليل و مدرك ادعائي نكرده باشم به ايشان مطلب ارسالي خودم در مورد كانديداتوري مهندس مير حسين موسوي را كه مشخصا به فاصله يك روز از اعلام آن در سطح عمومي براي روزنامه شرق ارسال نمودم يادآوري ميكنم . با آنمه مطالب مختلفي از اين جانب در آن نشريه به چاپ رسيده بود پس از پيگيريهاي مداوم بنده بالاخره ايشان در تماس تلفني اعلام نمودند كه انتقاد به مسئله كانديداتوري آقاي موسوي بخصوص با توجه به اينكه گردانندگان روزنامه معتقدند كه ايشان مسلما به صحنه خواهند آمد قابل طرح نمي باشد . به ضميمه آن مطلب براي شما نيز ارسال ميشود تا مستندات قضيه هم در اختيار باشد .
به هر حال اميدوار هستم با توجه به محتويات اين نوشته از درج آن در سايت خودداري نشود . در اين صورت امكان طرح آن در سايتهاي ديگر وجود دارد و فقط برگي بر مسئله عدم پذيرش نظرات مخالفان بر پرونده مشاركت اضافه خواهد گرديد.
بنده بعنوان يكي از موافقان طرح مسئله رفراندوم بهيچوجه ورود به بحثهاي دو طرفه و دادن پاسخ مشخص به ديدگاههاي فردي كه در مخالفت با اين مئله طرح ميگردند را قبول ندارم . به عقيده اينجانب كليه اين مواضع و ديدگاهها برخواسته و مبتني بر ديدگاههاي كلي تري است كه مي بايستي آنها مورد طرح ، ارزيابي و انتقاد واقع گردند .
گرچه خود من نيز به ناچار با توجه به احترام به اصراردوستان تا كنون سه مطلب مشخص در مورد ديدگاههاي مخالفان تهيه كرده ام كه در سايتهاي مختلف درج شده است اما در همانها نيز سعي نموده ام كه به جاي پرداختن به افراد طرح كننده به ديدگاههاي گروهي و جناحي آنها بپردازم .
تا كنون افراد مختلفي از طيف مشاركت و نزديكان به آن مطالبي را در مخالفت با اين طرح مطرح نموده اند كه آخرين آنها نظرات اقاي جلائي پور بوده است . اتفاقا نحوه برخورد و طرح موضوعات جديد در سخنان ايشان كه چه به لحاظ فرهنگ برخورد با ديدگاههاي مخالف و چه از نظر كيفيت موضوعات مطرح شده با مطالب قبلي تفاوت داشت بنده را واداشت تا يك بار ديگر به بررسي ديدگاههاي مشاركت در زمينه رفراندوم و دلائل مخالفت اين طيف بپردازم .
جاي خوشوقتي است كه دوستان قدري از عصبانيت و شوك وارد شده به آنها در زمان طرح اين مسئله خارج شده اند و از گونه اي از طرح مسائل كه يادآور سبك و سياق برخي از افراد وابسته به جناح ديگر مي باشد فاصله گرفته اند .
اما در هر صورت شيوه هاي برخورد نظير مطالب روان پريشانه و عصبي آقاي حجاريان كه همه را غافلگير نمود مانند ساير رفتارهاي سياسي هر يك از ما در گذشته و حال به قول جناب دكتر ملكي ممكن است بخشيده شود اما فراموش نخواهند شد.
در نوشته قبلي خودم ارزيابي مشخصي از ديدگاههاي كليه گروههاي سياسي داخل و خارج كشور در مورد برگزاري رفراندوم طرح كرده ام و در اينجا نيز براي شروع بحث متن مربوط به ديدگاههاي موجود در جبهه دوم خرداد را به نقل از مقاله پيش به سوي ايجاد محور سوم عينا نقل مي نمايم و پس از آن با استناد به ديدگاههاي جناب آقاي جلائي پور سعي ميكنم آنرا بيشتر بشكافم .
الف – با آنكه عده اي از دست اندركاران و پيشنهاد دهندگان فراخوان معتقد بودند اعلام چنين درخواستي با عكس العمل شديد جناح راست حاكم روبرو خواهد شد با وجود اين همانگونه كه ملاحظه ميشود اين جناح سياست صبر و سكوت را در مجموعه خود ترجيح داده است . همين مسئله نيز به نوعي باعث گرديد تا جناح به اصطلاح اصلاح طلب صبر خود را از كف بدهد و نه تنها سكوت خود را بشكند بلكه آنچنان مواضعي را اتخاذ نمايد كه گوياي از كف دادن حداقل كنترل بر اعصاب ونوعي فرافكني كودكانه باشد .
جناح راست با توجه به تحليلي كه از عملكرد جناح رقيب خود در آستانه انتخابات رياست جمهوري دارد و با در نظر گرفتن شكاف بوجود آمده در اين جريان و ريزش نيرو ها و جريانات بويژه جدائي كامل و قطعي جنبش دانشجوئي از اين جريان ترجيح ميدهد توپ را به زمين حريف انداخته و تا آنجا كه توان تحمل شرايط و سياستهاي اتخاذ شده از سوي طرفداران فراخوان اجازه بدهد به اين سياست خود ادامه دهد .
اين مسئله با آنكه حفظ هوشياري بيش از پيش طرفداران تغييرات به روشهاي مسالمت جويانه در فضاي سياسي كشور راميطلبد ولي در عين حال فرصث بسيار مناسبي را ايجاد ميكند تا عملا محور سوم در فضاي سياسي كشور در مقابل دو جناح محافظه كار و اصلاح طلب حكومتي شكل بگيرد و اين نخستين بار در بيست و پنج سال گذشته خواهد بود كه اپوزيسيون موفق به ايجاد محوري ميگردد كه از يك طرف هيچگونه وابستگي به سيستم موجود نداشته و از طرف ديگر مجموعه اي از نيروهاي داخل و خارج كشور را به نوعي اتحاد عمل رهنمون گردد كه با حفظ هويتي واقعا مستقل در فضاي سياسي كشور اقدام به حركت نمايد.
ب – مواضع شتاب آلود و غير موجه برخي از عناصر جناح به اصطلاح اصلاح طلب به نوعي خود گواه واقف بودن اين عناصر به همين مسئله مي باشد . شكل گيري چنين محوري از جهات مختلف براي اين اقايان در مسير خيالي كه براي خود ترسيم نموده اند ايجاد اختلال و دردسر خواهد نمود . به همين دليل است كه از زبان دبير كل جبهه مشاركت مي شنويم كه گلايه ميكند كه موضع گيري اين اقايان فقط دردسر هاي ايشان و همفكرانشان را بيشتر خواهد نمود .
گويا ايشان همانگونه كه از مردم متوقع هستند تا فقط در زمان انتخابات به ايشان و هفكرانشان بپيوندند و آنها را در چانه زني در گرفتن سهميه در ساختار قدرت ياري دهند و پس از آن پي كار خود بروند از ساير نيروهاي سياسي هم توقع دارند كه هم و غم خود را صرفا مصروف به ياري رساندن به اين اقايان نمايند و در قبال بقيه مسائل و تمام انحرافات و شكستهاي آنان نيز سكوت اختيار كنند .
البته شايد در رسيدن به چنين تفكر خودخواهانه اي اين آقايان كاملا مقصر نباشند و مواضع افرادي از طيف ملي مذهبي در داخل كشور نظير آقايان يزدي و پيمان در طول هشت سال گذشته و انجام هرگونه كرنشي در مقابل اين آقايان براي دريافت گوش چشمي باعث شده باشد تا اين آقايان خود را تنها ميدان دار سياست در مقابل جناح محافظه كار قلمداد نمايند .
فرافكني روان پريشانه آقاي حجاريان در نوشته اي كه اگر امضا زير آنرا بر ميداشتند نوشته برخي از مطبوعه نويسان جناح مقابل را تداعي مينمود نيز گوياي اوج عصبانيت و واماندگي برخي از عناصر جناح اصلاح طلب مي باشد كه شكل گيري محور سوم حول يك موضع منطقي ، فراگير و كاملا قابل دفاع را بيش از همه به ضرر منافع تنگ نظرانه گروهي خود مي بينند .
البته در اينجا به اين نكته نيز بايستي توجه داشت كه برخي از عناصر و جريانات جبهه دوم خرداد با جمعبندي از وقايع هشت سال گذشته و رفتار برخي از نيروهاي درون اين جبهه كه اوج خود را در وقايع ماههاي پاياني عمر مجلس ششم نشان داد و هم اكنون نيز خود را در چگونگي شركت در انتخابات رياست جمهوري و كانديد منتخب جبهه خود را نشان ميدهد به اين نتيجه رسيده اند كه نه تنها عمر اصلاح طلبي مدتهاست كه به سر رسيده بلكه حركت درچارچوب نيروهاي موسوم به دوم خرداد بهيچوجه به منزله خروج از بحران فعلي كشور نمي باشد و كشتيبان را سياست ديگري بايست .
برخي از اين نيروها با آنكه به شكل غير رسمي و غير علني از حركت فراخوان حمايت نموده اند اما وجود برخي از معذورات دليل عدم حمايت هلني در مقطع حاضر از اين جريان قلمداد نموده اند . اين نيروها و حتي جريانات با اتخاذ راه كارهاي عملي از سوي كميته هماهنگي فراخوان در آينده و شكل گيري محور سوم سريعا جذب اين جريان شده و به اين روند خواهند پيوست .
ديدگاه كلي طيف مشاركت در مخالفت با بحث رفراندوم تا حدودي با مطلب فوق روشن ميگردد . ديدگاه جناح راست و نوع برخورد آن با اين مسئله تا حدود زيادي با استناد به مقاله تازه منتشر شده آقاي محبيان تائيد ميگردد . بخش عمده اي از ديدگاه مشاركت نيز با مطالب طرح شده از سوي اقاي جلائي پور مهر تائيد خود را دريافت مي نمايند .
ايشان در بيانات خود به اين نكته اشاره كرده اند كه چرا اين پيشنهاد از سوي عده اي جوان مطرح شده و اگر سياسيون كهنسال تري آنرا مطرح مينمودند ايشان با فراق بال بيشتري به انتقاد از قضيه مي پرداختند .
البته حتي در حوزه مسائل سياسي نمي توان وارد بحث سن و سال و ميزان تجربه خانمها شد و در همينجا از سركار خانم كار پوزش ميخواهم كه ايشان را قدري مستثني ميكنم ولي اولا هر يك از آقايان وابسته به دفتر تحكيم كه پيشنهاد را امضا نموده اند حداقل بيست و هفت سال سن دارند . بايد از آقاي جلائي پور پرسيد كه خود ايشان و همفكرانشان و اعضا سابق دفتر تحكيم كه هم اكنون در مشاركت نيز حضور دارند با چه سن و سالي وارد دايره سياست شدند و نخستين پست و سمتي را كه در جمهوري اسلامي اشغال نمودند در چه سنيني بوده است . گرچه بسياري از اين آقايان از يادآوري مطالب گذشته و بخصوص سمتها و مشاغل خود در فاصله سالهاي 59 تا 64 ابا دارند ما از ورود به جزئيات اين قضيه تا همينجا ميگذريم.
ثانيا جناب آقاي دكتر ملكي و آقاي سازگارا و جناب زرافشان گويا به كلي از خاطر ايشان رفته اند كه اظهار نظري در مورد سن و سال و ميزان تجربيات آنها نكرده اند .
ثالثا تا انجا كه حافظه ضعيف سياسي ما اجازه ميدهد در طول بيست و چند سال گذشته از زمان تصرف سفارت آمريكا در هر مقطع سياسي خاص و بخصوص در بحبوحه انتخابات نام دفتر تحكيم و فعاليت آنها در خصوص مسئله مورد تائيد و تشويق اين آقايان بوده است و همين آقايان و از جمله آقاي عليرضارجائي در زمان رياست جمهوري جناب رفسنجاني و طرح مسئله غير سياسي كردن دانشگاهها و يا در مقطع دوم خرداد و يا هيجدهم تيرماه و نظاير آن از سينه چاكان صف اول اعتقاد به سياسي بودن و سياسي ماندن جنبش دانشجوئي بودند . چه شده حال كه مي بينند جنبش دانشجوئي خود را از بده و بستانهاي سياسي آنها خارج نموده و حركت مستقل خود را در پيش گرفته و مسلما در انتخابات بعدي رياست جمهوري نه تنها در كنار آنها نخواهد بود بلكه از تحريم كنندگان انتخابات مي باشند به ياد كمبود مطالعاتي و كار هاي تحقيقاتي دانشجويان افتاده اند .
زمانيكه براي برگزاري و شركت در سخنرانيهاي آقايان يا كار در ستادهاي انتخاباتي و شركت در تظاهرات به اين عده نيازمند بوديد آنها نه صغير بودند و نه كم معلومات و نه دچار بيماري كودكي چپ روي ، چه شده كه امروز كه نه تنها راه خود را جدا نموده اند بلكه شالوده ايجاد جريان سوم در فضاي سياسي كشور را نيز پايه گذاري نموده اند بهتر است به كتابخانه ها رجعت نمايند .
آقاي جلائي پور شجاعت اين عده را ستوده اند كه در مقايسه با اظهار نظرهاي ساير دوستان ايشان حداقل جاي تقدير و تشكر دارد اما بلافاصله اعلام كرده اند كه اين مسئله براي دوشهاي جوان آنها سنگين است و هر كسي كه لقمه بزرگي برميدارد و در گلويش گير ميكند بحث رفراندوم را مطرح مي نمايد .
بالاخره كدام حرف شما را بايد بپذيريم . اگر هركسي كه لقمه گلوگير برميدارد به ياد بحث رفراندوم مي افتد پس زمانيكه اقايان در جبهه دوم خرداد به فكر طرح رفراندوم افتادند لقمه گلوگيري برداشته بودند . پس بهتر است نخست ايشان آن لقمه گلوگير خودشان و چرائي طرح بحث رفراندوم در گذشته را تجزيه و تحليل نمايند بعد به انتقاد از اين اعلام فراخوان جديد دست بزنند .
ايشان اين بار را براي شانه هاي اقايان پيشنهاد دهنده رفراندوم سنگين دانسته اند و آنرا در خور چند گروه و جريان سياسي قلمداد نموده اند .
اولا اين اقايان با اعلاميه دوم خود اين مسئله را براي همگان روشن نمودند كه آنها صرفا قدم اول را برداشته اند و اين دعوتي است از همه جريانات و ديدگاههاي معتقد به اين قضيه تا بيايند و قضيه را بر دوش خود گزارده و ادامه دهند . اتفاقا بسيار به جاتر بود كه ايشان و همفكرانشان به جاي چسبيدن به خيالات ظرفيتهاي تحقق نيفتاده قانون اساسي موجود و لگد زدن به مرده از جان افتاده اصلاحات سبك دوم خردادي مي امدند و بخشي از اين بار را هم بر روي دوش خود ميگذاشتند . كما اينكه حتي با حفظ تفكر حفظ قانون اساسي موجود و ايجاد اصلاحاتي در آن نيز مي توان از اين فراخوان حمايت نمود . اين فراخوان و اين رفراندوم دقيقا براي روشن شدن همين قضيه مي باشد كه متوليان اصلي كشور كه مردم كوچه و بازار مي باشند يك بار ديگر به صحنه بيايند و تكليف آقايان و به اصطلاح رهبران سياسي خود را از هر گروه و فرقه و تفكري كه مي باشند روشن نمايند . ايا همين قانون اساسي ولائي را ترجيح ميدهند ، خواهان اصلاح در آن هستند و يا معتقد به تدوين يك قانون اساسي جديد و نوع حكومت ديگري مي باشند . چه جاي ترس و وحشت از اين پيشنهاد براي اقايان وجود دارد.
اگر مانند آقاي تاج زاده معتقدند هنوز 85 درصد مردم با اصلاحات بوده و مي توان آنها را در اين مسير به صحنه اورد كه قاعدتا مي بايستي اين اقايان از هر كس ديگري مشتاقانه تر با طرح اين رفراندوم موافقت مي نمودند .
دوستان عزيز خود بهتر ميدانند كه با حمايت تاريخي مردم در هشت سال قبل چه كرده اند و مرتكب چه اشتباهات فاحش و غير قابل بخششي شده اند . حداقل جناب آقاي حجاريان چهار سال قبل در هنگام دور دوم انتخاب اقاي خاتمي در صحبتي كه با خود بنده داشتند معتقد به نظرات ديگري بودند و با اعلام خطر بناپارتيسم و مسائل مربوط به آن تيغ حمله را به سوي كسانيكه كه به اشتباه سوار قطار اصلاحات شده بودند گرفته بودند و به دنبال راه كاري بودند كه صفوف خود را از اين اقايان پاك نمايند حال چه شده كه به نظرات كليك كليك و بنگ بنگ رسيده اند فقط مي توان گفت زهي تعجب از اين سياسيون اين مرز و بوم .
نكته جالب توجه ديگر در سخنراني ايشان آن است كه هر حركت مسالمت آميز اجتماعي را هم معادل انقلاب گرفته اند و در بطن صحبتهاي ايشان چنين به نظر ميرسد كه نظرشان اين بوده كه سيستم موجود بهيچوجه زير بار چنين تحولاتي نميرود مگر آنكه با زور و قهر انقلابي روبرو گردد و البته موقعيت خود را مناسب براي اين رك گوئي نديده اند .
اولا اين دوست عزيز را به مباحثي كه خود ايشان در مجله آفتاب در زمينه انقلاب ، حركتهاي مدني و اجتماعي و تفاوت كاركرد هاي آنها و از همه مهمتر جمع بندي هاي ايشان و دوستانشان از حركت بوجود آمده در دوم خرداد رجوع مي دهم .
ثانيا بهتر بود ايشان راه هاي احتمالي براي ايجاد تحول در كشور را يكي يكي قيد مي نمودند و سپس جايگاه در خواست برگزاري رفراندوم و راه كارهاي عملي دستيابي به آنرا در ميان آنها روشن مي نمودند . اتفاقا پيشنهاد دهندگان و حاميان طرح رفراندوم همگي از جمله كساني هستند كه اميدوارند و با تمام قواي خود كوشش ميكنند كه مسائل و بحران پيش روي كشور كه هر روز نيز بر عمق و ابعاد آن افروده ميشود به مسالمت آميز ترين شكل ممكنه حل گردد و در همين رديف و با همان صلابت مخالف هر گونه دخالت خارجي در امور كشور به هر بهانه و يا دليلي مي باشند .
حملات صورت گرفته از سوي برخي از كانالهاي ماهواره اي خارج كشور به اين پيشنهاد و طرح برخي از مسائل از جمله چسباندن اين قضيه به بخشي از نيروهاي درون حكومتي هم گوياي نارضايتي كساني است كه پس از به بن بست رسيدن اصلاحات دوم خردادي تنها به اميد دخالت بيگانگان و حل مسئله ايران به شكل عراق و يا افغانستان مي باشند .
به راه افتادن هر جنبش اجتماعي و درخواست مطالبات دموكراتيك توسط مردم به معناي ظهور قهر و وضعيت انقلابي نمي باشد . اتفاقا راه كارهاي غلط برخي از جريانات سياسي و ناديده گرفتن حجم و ابعاد بحراني كه سراسر شالوده هاي كشور را در خود گرفته است و پافشاري بر راه حلهاي غير عملي و به بن بست رسيده اي نظير چسبيدن به قانون اساسي موجود و به اصطلاح ظرفيتهاي اجرا نشده آن باعث خواهد شد تا بحران به مراحلي برسد كه كشور با هر ج و مرج و دخالت بيگانگان و قطعا قهر و خشونت روبرو گردد .
ايشان در جاي ديگري از سخنان خود به نكته بسيار ظريفي اشاره كرده اند . ايشان به درستي اعلام مي نمايد كه آغاز حركت اجتماعي منوط به ايجاد يك فرصت سياسي مناسب مي باشد . اتفاقا حاميان اين طرح نيز همين نكته را در نظر گرفته اند و دوستان ايشان هم از همين تشخيص موقعيت و فرصت برآشفته شده اند .
جنگ زرگري بوجود امده در آستانه انتخابات رياست جمهوري كه نتيجه نهائي اين انتخابات حتي براي كودكان اين مرز و بوم نيز كاملا روشن و آشكار مي باشد اتفاقا همان فرصت سياسي مناسب است . اين بار عدم شركت اكثريت مردم در اين انتخابات كه با دعوت نيروها و جريانات سياسي اي صورت خواهد گرفت كه معتقد به برگزاري رفراندوم مي باشند اين توده خاموش را با يك راهبرد اجرائي و هدفمند كه برگزاري يك همه پرسي مي باشد مسلح خواهد نمود .
مسلما خود ايشان نيز به خوبي ميدانند كه يكي از مهمترين اقدامات اجرائي در مسير تحقق خواسته برگزاري رفراندوم آن است كه اكثريت مردم نشان دهند كه به ساز و كارهاي موجود در قانون فعلي ديگر اعتقادي ندارند و تعداد كسانيكه در انتخابات پيش رو شركت نخواهند كرد هم جنبش اجتماعي مورد نظر ايشان را وارد مراحل نهائي خود ميكند و هم آن روبناي حقوقي كه جناب حجاريان نگران آن هستند براي اين حركت ايجاد مي نمايد . به همان ترتيبي كه بعد از انتخابات دوم خرداد اين حق به اصلاح طلبان واگذار گرديد و انها با تنگ نظريهاي خود و عدم اعتقاد واقعي به نيروي واقعي توده ها آنرا دو دستي به محافظه كاران باز پس دادند تا در اين دوره فقط در فكر اين باشند كه چگونه از رد صلاحيت كانديد خود به نوعي هويت سياسي خود را بازسازي نمايند .
ايشان در جاي ديگري از سخنان خود به برخي مخالفتهاي محافل به اصطلاح جدائي طلب در كشور اشاره كرده اند از ايشان بايد پرسيد كه آيا زمان بلند كردن چماق سو استفاده آمريكا و مسئله تعرض به تماميت ارضي كشور و اين قبيل مسائل بچه گانه از نظر ايشان به پايان نرسيده است كه ايشان تلاش ميكنند تا دانشجويان مورد خطاب خود را از چنين مسائلي در هراس بياندازند . ذكر اين قبيل مسائل به نوعي توهين به درك و شعور مخاطبان دانشجوي ايشان بوده است و بس .
ايشان در جاي ديگر به اين نكته اشاره ميكند كه جمهوري اسلامي هم سرانجام ياد گرفته است كه به چه شكلي با فشارهاي بين المللي روبرو شود و با آنها كنار بيايد . اتفاقا اين كه نكته مثبتي در مسير دستيابي هر چه مسالمت اميزتر به خواستهاي دموكراتيك در كشور مي باشد . اگر اين شرايط بوجود آمده كه تحت فشار افكار عمومي بين المللي مانند آنچه كه در مورد دستيابي ايران به سلاحهاي هسته اي رخ داد حاكميت فعلي به عقب نشيني دست زده و در مقابل درخواستهاي منطقي سر تسليم فرود اورد اين مسئله كه خواست حاميان اين همه پرسي را بهتر فراهم مي نمايد . پس اين ايشان و دوستانشان هستند كه درك صحيحي از شرايط بين المللي ندارند و مانند انچه كه در پايان مجلس ششم اعلام نمودند كه تا شش ماه ديگر همان بلاي صدام را آمريكائيها بر سر طرفهاي مذاكره كننده محافظه كار خود در ايران مي آورند و مي بينيم كه چنين نشد مابقي تحليلهاي آنها از شرايط بين المللي نيز از همين سبك و سياق مي باشد .
در پايان به اين دوستان عزيز يك توصيه خير خواهانه ميكنم و آن اينكه بيش از اين بر اشتباهات مرتكب شده در هشت سال گذشته پافشاري ننمايند ، واقعيتهاي موجود در فضاي سياسي كشور را بپذيرند و از چسبيدن به اين ديدگاه تنگ نظرانه كه رهبري هر حركتي يا بايد بر عهده آنها باشد و يا بايستي با آن مخالفت نمايند دست بردارند .
بيست و چهارم آذرماه
رضا انوري
رفراندم و اصلاحطلبان
تحلیل "اخبار روز" از موضعگیری اصلاحطلبا ...
رأی مخفی
December 16, 2004 11:10 PM