شنبه 5 دی 1383

كمانداران بي تير و تركش، محمد ايماني، کيهان

(يادداشت روز)

اتفاقات بزرگ و مباركي در كشور رخ داده يا در حال وقوع است. خبرها تا بدان حد متعدد و متواترند كه رصد و فهرست كردن آنها حتي براي محافل مطبوعاتي دشوار مي شود. موج نويني در كشور برخاسته كه حتي معارضان آن را هم مجبور به گريز از مواجهه و تغيير موضع ولو در ظاهركرده است. انتخابات رياست جمهوري كه حدود 5ماه ديگر برگزار مي شود، تنها يكي از فروع آن اتفاق بزرگ است.
اگر روزي فلان روزنامه نگار افراطي به عنوان قهرمان بر سر و دست فعالان دوم خردادي قرار مي گرفت و در مصاحبه با نشريه آلماني تاگس اشپيگل لاف مي زد كه «خميني به موزه تاريخ سپرده خواهد شد» بي آنكه مخالفتي جدي را در آن جبهه برانگيزد، امروز اقليت دوم خردادي مجلس نام فراكسيون خود را از اصلاحات و دوم خرداد به فراكسيون خط امام تغيير مي دهد. و در حركتي مشابه شوراي هماهنگي جبهه دوم خرداد نام خود را به شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات تغيير مي دهد تا مگر تابو و افسانه اي كه خود ساخته بودند، اينك اسباب يادآوري اجحافاتي كه طي 7سال گذشته بر مردم گذشت، نشود. راستي روزنامه هاي زنجيره اي و پيام دوم خرداد كجا و اين «دوم خردادزدايي» از سر در جبهه ائتلافي كجا؟
اگر روزي در اين مملكت استراتژيست هاي افراطي حرف در كام فعالان مدعي اصلاحات مي گذاشتند تا شايد خروج از حاكميت، رفراندوم عليه جمهوري اسلامي، تغيير قانون اساسي و... عملياتي شود، امروز همان طيف، برنامه هاي يادشده را يكي پس از ديگري دست مي اندازند و برائت مي جويند اگر چه به قيمت ملامتشان تمام شود.
آيا نمي توان پرسيد ده ها مثل اكبر گنجي و عباس عبدي با همه زيركي كه در خود سراغ داشتند، اسباب بازي كدام جريان هاي سياسي شدند. و امثال سعيد رضوي فقيه، حسين باستاني، ابراهيم نبوي، مسعود بهنود، نيما راشدان و... كه آلت دست قدرت طلبان شده بودند و به تدريج با بهانه هاي مختلف به اپوزيسيون خارج نشين پيوستند، امروز چقدر به بازي گرفته مي شوند؟ چه اتفاقات بزرگي در اين كشور روي داده كه تيپ هايي مانند سعيد حجاريان و رضا خاتمي، بازي رفراندوم را با رفتار ماليخوليايي عناصري مانند «هخا» كه قرار بود با 50هواپيماي مسافربري تهران را به نفع آمريكا فتح كند، مقايسه مي كنند و چرا حتي تيپي منحصر به فرد مانند آقاي منتظري هم حاضر نيست با آن ايده هاي ماليخوليايي همراهي كند؟
تندروهاي همداستان با استراتژيست هاي اروپايي و آمريكايي غوطه ور در اوهام خود بودند كه انتخابات شوراها با خفت تمام از دست رفت و يكي مانند مصطفي تاج زاده رئيس سابق ستاد انتخابات كه ادعا مي كرد رفراندوم موعود همان انتخابات شوراهاست، با كسب 66هزار رأي انگشت نماي عام و خاص شد. اجاق افراطي گري كور و به سردي مي گراييد. راديكاليسم از باروري تهي شده بود. صداي همه در آمد. طيف همداستان داخلي و خارجي به جلزّ و ولز افتادند، مانند اسپند روي آتش تا آنجا كه آمريكايي ها و اروپايي ها با لحني هشدارآميز، درباره سرنوشت انتخابات مجلس پيغام و پسغام دادند مبني بر اينكه انتخابات بدون «اصلاح طلبان كليدي» موردنظر هيچ مشروعيتي ندارد و تحريم است. آنها ناپرهيزي كردند و حتي از عناصر تحت الحمايه خود اسم بردند اما اين فشارها سودي نداشت، جز بدنام تر شدن همان طيف راديكال.
موج نوين اصولگرايي كه مقصدش احياي شعارهاي استراتژيك انقلاب اسلامي است، در كشور راه افتاده و افكار عمومي را متوجه خويش ساخته است. دوستان و دشمنان كشور آشكارا مي بينند معادله سياسي ديرين كه منحصر به جناح راست و چپ بود با حضور پرنشاط و فعالانه جريان اصولگرايي به هم ريخته است و باز مي بينند كه شكافتن پوسته سياست و مغزدار كردن آن- خدمت رساني، تحول آفريني و رويكرد به سمت مديريت بسامان، نوگرا و كارآمد- بر پيشاني جبهه اصولگرايي نقش بسته است. اين اتفاق اگر دوستداران ملك و ملت را به وجد و اشتياق آورده، به همان اندازه دشمنان و محافل فرصت طلب را به هراس و دستپاچگي انداخته است. آنها از سر آشفتگي مدام نقشه مي كشند و تدبير مي كنند و چون چنين است به مقابله با فروع و فرآورده هاي اصولگرايي يا منحرف كردن آن از مسير برخاسته اند. تلاش براي انصراف اصولگرايان از معرفي نامزد مستقل صاحب اراده و برنامه، نمونه اي مضحك از اين دست و پازدن هاست.
همان طيف هاي گروهكي كه امثال اكبر گنجي و عباس عبدي را ناقابل ترين قربانيان پيش پاي خويش يافتند و برخي روزنامه هاي اجاره اي -زنجيره اي را تبديل به پايگاه مطبوعاتي دشمن كردند تا سرانجام اسباب ننگ و عار مسئولان آنها را فراهم ساختند، به تدريج عليه خاتمي شمشير را از رو بستند و در روزنامه هاي خويش سرمقاله نوشتند «در ستايش سكوت» كه صريحاً به رئيس جمهور فشار آورند تا ديگر حرف نزند و سكوت اختيار كند و آنها مانند 7-6 سال گذشته به تفسير و مصادره سكوتش بپردازند و او تنها دايگي شان را بكند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

موسم انتخابات كه رسيد به ميرحسين موسوي دخيل بستند و او را دايه خويش خواندند اما موسوي هم آب پاكي را روي دست اين جماعت ريخت. اضطرار به اوج خود رسيده بود و جماعت درمانده كوشيدند پشت سر هاشمي رفسنجاني - هموكه پيش از اين ترور شخصيتش كرده بودند- سنگر بگيرند تا مگر به زيست طفيلي و انگلي خويش تداوم بخشند. آيا ذهن هايي حتي با بهره هوشي پايين هم نمي توانند بفهمند مفهوم اين دست به كاسه شدن و خانه به خانه سياستمداران گشتن كساني كه روزي در اين مملكت حتي خدا و پيغمبر و ائمه صلوات الله عليهم را به خيال خويش از دم تيغ تعرض و گستاخي مي گذراندند، چيست؟
حالا لطيفه اي خنك خواهد بود كه ورشكستگاني از اين دست بخواهند براي جريان جوان، پرانگيزه و هوشيار اصولگرايي نسخه انتخاباتي بپيچند تا مگر برنامه ها و نامزدهاي خود را رها كنند و روي فلان نامزد سرمايه گذاري كنند. جواب آنها همين يك كلمه است كه؛ «خودتي»!
راه تحول و تغيير را كه اينك تبديل به موج اجتماعي و سياسي فراگيري شده و شمايل نهضتي مقدس را به خود گرفته، ديگر نمي توان با حيله و فريب بست. اصولگرايان راه را يافته اند و هرگز آن را گم نخواهند كرد. اين موج مبارك ديني هر روز اوج بيشتري مي گيرد و انگشت نماي تاريخ خواهند شد محافل قدرت و رسانه اي كه با منطقي نارس مي كوشند به ناخن و انگشت، كانالي انحرافي براي سيل آمده و رسيده حفر كنند. آنها آخرين نسل از جبهه عقيم راديكاليسم نفوذي هستند كه كوشيدند از ديگران در برابر جنبش اصولگرايي سد بسازند تا خود بمانند. اين جنبش با حوصله و متانت و صلابت پيش مي رود و خس و خاشاك را مي روبد و دور مي ريزد. اگر هنوز كساني ايمان نياورده اند و تصور مي كنند با مأوا گزيدن پشت كوه هاي بلند و چهره هاي موجه و لانه كردن در شكاف اختلاف ها هنوز مي توانند به زندگي انگلي ادامه دهند، در انكار خويش منتظر بمانند تا بشارت حق فرارسد كه ا ن حزب الله هم المفلحون و ا ن حزب الله هم الغالبون.
محمد ايماني

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/16022

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'كمانداران بي تير و تركش، محمد ايماني، کيهان' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016