گردش گنبد مينا، يكبار ديگر بدور از توجه به حال و روز ِ ما، بدور از توجه به نديدن خورشيد او توسط محبوسان و مظلومان و محرومان ، به دور از... آزاد يا در بند بودن ِ موجودات همراه، چرخيد و چرخيد تا طولانى ترين شب سال را در نيمكره شمالى خود بسازد. مادر طبيعت، وظيفه ى مشخص و طبيعى خود را انجام داد تا ضمن نشان دادن انجام وظيفه و تذكر اهميت آن، حس تنوع طلبى موجود در ذات انسانها را نيز ارضا، به آنان درس دهد؛ شايد اين انسانهاى آزاديخواه ِ از بهشت رانده ولى فراموشكار ، سختى هاى ِنبود خورشيد را، حتى با داشتن برق و بخارى و... گاز و متشابهات، با چشيدن ِحسى و لمسى ، دانسته، اتوماتيك وار، قدر روزهاى كم هزينه ، طولانى، پر محصول، رهاتر، با پيامدهاى كم شدن جرم و دزدى و اعتياد و دروغ و بيماريهاى استرس و ... فقر و فحشا را بدانند
در همين راستا و در طول همين شب طولانى، اين طرف و آنطرف اين فلك قدار(!؟) هم ، كسانى كه سالشون در مبناى تاريخ ميلادى عوض ميشود، بدون توجه ظاهرى يا باطنى به جشن تولد خورشيد از اين شبهاى طولانى( يلدا) و مناسبت هاى سمبليك موجود در آن ، ضمن آماده شدن براى برگزارى جشنهاى تاثير گرفته يا نگرفته از شب چله ى ما، در تلاشند تا بيلان كارى يكسال كارى خود را در آورده ، با نتيجه گيرى از كمبودها ، ضعف ها، اشتباهات،... و گول خوردنها، سال جديد را بدون تكرار آنها ، آغاز كنند.
بدون توجه فعلى به تاثيرات مهم، اساسى و بعضاً سرنوشت ساز اين بيلانها كه به دليل يك بام شدن جهان و گرم بودن آن در بعضى جاهايش!! وچيزهايش مثل عراق و افغانستان و ... و سرد بودنش در آنور بام( قربون برم خدا را ، يك بوم و دو هوا را!!) خواه نا خواه، بر ما هم ، چه بخواهيم و چه نخواهيم، وارد خواهد شد، بد نيست ما هم از قافله عقب نمانده، با توجه به طولانى شدن اين شب ِ كشورمان، نگاهى به علت و علل طولانى شدن و عدم زايش خورشيد از دل آن تاريكيها كنيم. بد نيست با زدن فرياد و هى فرياد در دل اين شب، آنان كه در ساحل نشسته ، در زير نور خورشيد، متوجه ى بى خورشيدى و غرق شدن و از سرما مردن و آتش گرفتن خانه ى خود كنيم. شايد با كمك ِ كند و كاو در آن، راه برون رفتى را پيدا، به نتايجى رسيده، ببينيم ، بالاخره، ما بايد منتظر زايش طبيعى خورشيد از دل اين شب ِ سياه باشيم يا نه، زائوى ما با توجه به اوصاع جهانى، سزارينيست؟ يا خورشيد شب ما، اصلاً مرده؟!! وبه قول معروف، بر سر اين قبرى كه گريه ميكنيم مرده اى نيست!! يا... آنوقت ، با وجود شعله هاى ناشى از آتش گرفتن خانه و زدن فرياد و هى فرياد و كند و كاو و برگه ى نتيجه ى آزمايشات و .... شايد بتوانيم، اگر نشانه ها ى حياتى خورشيد هنوز هم حس ميشود!! تا دير نشده و خورشيد در دل شب سياه، نمرده، و بود ما، نابود نشده، كارى كنيم، بيرونش بكشيم يا اگر خطرى در پيشش نباشد، صبر كنيم تا تمام اجزاى ديگر آن ، كامل شده و خودش ، بطور طبيعى بيرون بيايد.
براى پرهيز از تكرار مكرراتِ تاريخى و راههاى طى شده، كافيست براى جواب به چگونگى حال زايمان، تنها پرونده ى اين آبستن چندين ساله را در اتفاقات سال اخيركه در شب ِ بدون صبح كشورمان داشته ، به اختصار مروركنيم.
اولين و مهمترين اتفاق، بعد از دستگيرى صدام با آن شكل و شمايل ، كه آمريكا او را ديكتاتور ميناميد و اميد ميرفت، اگر كاسه اى زير نيم كاسه نيست حداقل ديكتاتورهاى دور و ور صدام، با ديدن سرنوشت او تا مدتى تغيير رفتار داده، كمى خفت ِ مردم را شل كنند، انتخابات مجلس هفتم بود.
در طول ماهها جنجال ، عده ايى به دليل سابقه ونبود آزادى و بودن و شديد تر شدن نظارت استصوابى و ... ناچار و دوباره و چند باره، با زدن مجدد فرياد، آنرا تحريم كردند و از بقيه ى مردم كه در شك و ترديد قرار داشتند، با آوردن دليل و مدرك خواستند به آنها بپيوندند. احتمالاً به اين اميد كه اينبار با مبارزه منفى و نشان دادن به افكار عمومى دنيا، كار رژيم مدعى جمهورى ولى در اصل ديكتاتورى زير پرده ى دين را يكسره كنند و ..... خورشيد را به ارمغان آورند. ولى متاسفانه، اين روش باز هم به دلايل مختلف از جمله كم ماهه بودن نوزاد و كامل نشدنش و نبود اتحاد لازم و متراكم نشدن بر يك نقطه كانونى و يا سردر گمى ِ مردم كه به كدام دكتر و قابله اعتماد كنيم؟ پشت سر كى سينه بزنيم؟ كدام ... كار ساز نشد كه نشد. حتى با وجود بر ملا شدن و لخت شدن ِ تخلفات متعدد از قانون اساسى و تقلبات غير قانونى ... نشد چرا كه نتوانست حداقل، مثل مردم مثلاً گرجستان و اوكرائين و ....، مردم را به غيرت آورده به صحنه بكشاند . نتوانست با وجود واقع شدن تحريم گسترده ، آنانرا ترغيب كند تا دنبال كار تحريم را بگيرند و يكپا بايستند و احقاق حق كنند بگويند: "بابا!! دنيا!! ما كه چيز زيادى نميخواهيم، ما فقط فعلاً نماينده ى خودمون را ميخواهيم بفرستيم مجلس، اگه نميشه و زوره پس چرا اسمش، نماينده ى مردمه؟ ....." خلاصه اين بار هم نشد.
عده اى هم با وجود ابراز مخالفت با عملكردهاى رژيم و انتصابات او،البته با نيت ِ حفظ نظام مقدس!! بدون خواست ِ آزادى و دموكراسى و... مردمسالارى ِ وافعى، بدون مايه گذاشتن و يا دلايل ديگر از جمله داشتن مسئوليتهاى قبلى و فعلى در نظام ، چشم بر مسايل اساسى بستند و گوئى نقش خراب كننده ى بازى و سوپاپ اطمينان را بازى كرده باشند، بازى كردند. البته آنها هم در نهايت، با وجود تمام تند رويهاى كم سابفه و نمايشات و ... همچون چوپان دروغگو، با كم محلى مردم، با سكوت، به تحريم انتخابات رسيدند ولى با كشيدن مرز بين" تحريم خود " و "تحريم ديگران"، آنهم بدون تبليغ و تشويق ِ مردم براى تحريم!! ولى بالاخره رسيدند كه بهتر بود يا شايسته تر بود، پيشتر مي رسيدند.
عده اى ديگر هم ، گويى براى فرار از انجام مسئوليتهاى خود، چشم به رفتار و اعتراضات آنها( اصلاح طلبهاى دولتى) دوختند تا معجزه اى شده، چاقو، دسته خودش را ببرد و تا آخرين روزها هم يكى به نعل و يكى به ميخ ميزدند آنهم بدون زدن فرياد تا زمان را به نوعى هدر داده باشند و ....
عده اى هم گفتند چون قحط الرجال و بطور مضاعف قحط النسوان است و كشورهاى صاحب قدرت هم برنامه اى در دستور كار تغيير ِحال و روز ِ ما ندارند ؛ آنها، چشم بر رفتارهاى خارج از عهد نامه ى حقوق بشر توسط مسئولان جمهورى اسلامى بسته اند و بر روى ميز كارشان دخالت در اين موردها!! از جمله انتخابات( برخلاف اوكرائين) نيست و...، پس بهتر است ما و دوستان هم، خود را خراب نكرده، تا فرصت بعدى و سبك و سنگين كردن آنموقع اوضاع، نان را به نرخ روز خورده، در آن شركت كنيم و ازبين همان عده كه براى ما استصواب شده اند، بد و بدتر كنيم و...
عده اى هم بدون دليل و عده اى هم از روى ترس و عده اى هم براى انجام حق شهروندى و...، در آن شركت كردند.
عده اى هم كه اساساً نونشان در شركت بوده و هست كه شركت كردند و... خلاصه و در نهايت، مجلس كاملاً واضح و عريان، فرمايشى، تشكيل شد. نكته ى جالب يا طنز ماجرا اينكه در همان بحبوحه ى مبارزه با ديكتاتورها و برقرارى مردمسالارى و ايجاد به زور" آزادى" و ...، قبل از نشكيل مجلس نماينده ها و آوردن نظرات مردم در صحن مجلس و برآورد خواست آنان و ....، با وجودى كه اتهام فرمايشى بودن مجلس بر سر زبانهاى عام و خاص افتاده بود ، حاكمان رژيم، بدون رو در بايستى، رياست مجلس را هم مشخص كرده بودند!! و اعلام كردند و ...
بعد از اين ماجراهاى در آنزمان حياتى، انتظار ميرفت حداقل از طرف افراد فرهيخته و حكيمان حاذق و روزنامه نگاران برو و بيا دار و... تحصيلكرده ها و وكلاى مردمى، مخالفت با خلافكاريهاى رژيم ، جدى تر و يكدست تر شده ، كشورهاى خارجى هم با ديدن اين جديت و وحدت، كمى در معاملات سود آور خود با رژيم فاقد مشروعيت تجديد نظر كرده و دست از پايمال كردن منافع مردم فلاكت زده ى در بند شب "بردارند" و ببينند كه جوانان اين مرز و بوم چگونه هنوز بر "دار" ند و.... ولى متاسفانه اينچنين نشد وهمه چيز زير سبيلى و زير ميزى، رد شد. بخشى از آنها هم براى فرار از عذاب وجدان ، با مطرح كردن خانم عبادى بعنوان برنده ى جايزه صلح نوبل، توپ را به زمين مردم ايران انداختند تا بازى ِ جديد با مردم ايران، دستشون بيايد و عكس الملهاى مخصوصاً جامعه ى روشنفكر و حساسيت آنها را بعد از اين رسوايى ها ببينند و ....(قابل توجه اينكه در مورد مثلاً اوكرائين هم ديديم كشورها بعد از ديدن جديت مردم و رهبرانشان، فشار آوردند و از انتخابات مجدد پشتيبانى كردند و ....) متاسفانه بر خلاف تصور و خيال، اين فرصت نيز از دست رفت و رو سياهى ، به ذغال ماند .....
در اثناى ِ به هم ريخته گى در بالا، عده اى هم كه معلوم نيست نوكر پادشاهند يا نوكر بادمجان، بادش داده و ميدهند و اينگونه القا كرده و ميكنند كه بخورى پاته، نخورى هم پاته!! و ....
با اين وصف اوضاع، آيا واقعاً كارها، حرفها، روشنگريها ،... و حتى مطرح شدن خانم عبادى و .... فرياد ها در طول شب گذشته، بى تاثير بوده؟
اگر از تفكرات موجود بپرسيم باز عده اى ،" همچون پسر سبزى فروش قصه هاى گلستان و ملستان نوشته ى آذر يزدى كه در بحبوحه ى تحصيل، پول تمام كرد و به مغازه ى سبزى فروشى نزديك دانشگاه رفت و در ازاى يك دسته سبزى، حاضر شد مسايل علمى او را حل كند و سبزى فروش به آن خنديد و سبزى نداد و ... ترك تحصيل كرد و برگشت و به پدرش گفت: ... پدر! متوجه شدم اين چيزها( علم) كه ما ميخوانيم به يك دسته "سبزى " نمى ارزد ! همين مغازه ى سبزى فروشى بهتر است و پدر ناراحت پيش برهمن نصيحت كننده ى تحصيل پسر رفت و حرف پسر بازگو كرد و او تا فردا وقت خواست و فردا، فرد ناشناسى را با جواهرى ، به جاى ِ پول پيش سبزى فروش و پسرش فرستاد و آنها فرق بين شيشه و جواهر را ندانسته، سبزى به او ندادند و ... برهمن فهميد و آمد و باتفاق سبزى فروش و پسر رفتند و خرده شيشه ى به نظر آنها را قيمت كردند و ...." عده اى اينگونه تبليغ ميكنند كه:" بله ديديد با وجود همه ى تند رويها و تحريمها و فريادها و ...، آب از آب، تكان نخورد.... مگر رژيم و قانون اساسيش جوراب است كه وقتى نخواستيد، دورش بياندازيد؟" و بعضى هاى ديگر از زاويه اى ديگر گفتند:" اصلاً همه قواعد و چيزهاى دنيا عوض شده!! بايد صبر كنيم تا بخشنامه ى جديد برسد!!".... مفسران و تحليل گران قلم به مزد هم ، كه بيكار نمى نشينند!! با توجه به عدم تغيير ِ نگاه بيرون ، يا همان ارباب يا مراد، و دهن كجى آنان به مردم معترض، اينگونه تبليغ كرده و ميكنند كه چون آنها تغيير نميخواهند، خورشيد ، مورشيد خبرى نيست!! ديديد كه با وجود جو ضد ديكتاتورى، با وجود هويدا شدن خيلى چيزها، در داخل خبرى نشد، چيزى هم عوض نشد ، از مردم هم كارى ساخته نشد و نيست !! تا اربابها نخواهند...
عده اى هم در مقابل نظر آنها نظر دادند كه خير، قوانين دنيا عوض نشده و دليل آوردند چون هنوز هم" گربه كه موش را ميگيره، سفت ميگيره!!" چون هنوز هم" اگر چوب بردى براى كسى، اول خودت را ميزنند بعداً كس ديگر را!!"( چوب نيار بهر كسى، اول خودت، بعداً كسى) و .... هنوز هم :" خر كه از پل بگذرد خندان بود" قوانين عوض نشده و نخواهد شد و باز از قول حافظ دليل آوردند كه: " از دم صبح ازل، تا آخر شام ابد ،، دوستى و مهر بر يك عهد و يك ميثاق بود"
عده اى هم با سليقه اى ديگر گفتند و ميگويند كه:" بهتر است به جاى نااميدى بخاطر به دست نياوردن پيروزى و گسترش آن، فن ِاز دست دادن را، به جاى روشهاى ِ به دست آوردنِ ياد بگيريم و هر چه در توان داريم روى بازى بدون توپ و ياد گيرى آن بگذاريم...."
عده اى هم.....
به هر حال هنوز شب است و چهره ى ميهن سياه و در سياهى، چيز ها به درستىديده نميشود!! ولى بدور از ريز شدن در اين چندين ماه فعاليتها، تبليغات، تفسير ها،... آنهم با گشاد كردن بيش از حد مردمك چشم، آيا ميتوان امروز از طريق شنيدن نبض خورشيد در دل شب يلدا، به اين سئوال پاسخ گفت كه : بالاخره در ميان اين طيف بالا، بر سر اين موضوع مشخص ، چه كسانى موضع گيرى درست كردند؟ چه كسانى تشخيص درست دادند؟ چه كسانى موضع گيرى متناسب با زمان كردند و چه كسانى، مردم، وافعاً منتظرشان هستند كه به صحنه بيايند و از دست چه كسانى عصبانى...؟ تا از دل آن، دستور كار فردا را، مشخص كنيم؟
اجازه دهيد با صرفنظر كردن از پرداختن به بقيه ى اتفاقات، موضوع را با بيان اين نكته ى اثبات شده توسط علم، خلاصه كنم كه در زايش هر موجودى و در تولد هر مرحله اى( بستگى به موجود و مرحله و مورد آن دارد) موجود، مدتى طول زايمان، يا مرحله، مدتى طول روند جهش تكاملى، لازم دارد. اين زمان، براى كامل شدن نوزاد و يا زنده بودن در مرحله بعد يا هر دو، لازم، ضرورى، حياتى و غير قابل اجتناب است. به همين دليل "نااميد نبايد بود از طعن حسود اى دل" بهتر است با صعه ى صدر، با قبول تمام تفاوت انديشه ها و انگيزه ها و موضعگيريها و طبيعى بودن بسيارى از آنان، دست تمام كسانى را كه به فكرحامله بودن اين شب و خورشيد نوزاد درون آن بوده و هستند، فشرد. چرا كه :" قطره قطره، جمع گردد، وانگهى دريا شود" چرا كه. گفته اند:" براى اتفاق افتادن يك جهش تكاملى يا به وقوع پيوستن يك خواست مشخص (مثلاً بلااستفاده بودن "آب شش" يا " دم" يا " مو" يا " گرم شدن هوا" يا " لزوم جدايى دين از سياست" يا "خواست آزادى" يا...) فرياد ها و ضرورتها و نيازها و ... تلبار ميشود و از يك جايى كه هيچكس نميداند، جهش و زايش صورت ميگيرد. اگر آگاهانه نشد، نا آگاهانه!! همانى كه ابراهيم گفته، موسى گفته، عيسى گفته، زردتشت گفته، بودا گفته، لنين گفته،.... مولوى گفته، حافظ هم گفته كه:" از هر كران تير دعا كرده روان ، باشد كز آن ميانه، يكى، كارگر شود" و ... بله!! چون فرهنگ و "مهر بر پيشانى ما"( و لايمكن الفرار فى مهرك ) گفته:" بعضى اوقات، ميتوانيد به گربه هم، حاج عمو بگوييد" شايسته تر مينمايد دست حتى كسانى كه نقش سوپاپ اطمينان را بازى كرده و ميكنند، براى پيمودن اين جهش فشرد.( آقا ديدى امام حسن با معاويه صلح كرد؟ آقا ديدى مصدق دست ثريا را بوسيد؟ آقا ديدى بازرگان ... آقا ديدى عرفات خائن دست بيگين را فشار داد؟ آقا ديدى ......) چرا كه همان فرهنگ تصريح ميكند كه:" شنونده ، بايد خودش، عاقل باشد".... مردم و خودمان را بايد كمك كرد و كنيم تا در طول اين حاملگى طولانى شده ، با ظرافت و بلند نكردن وزنه هاى سنگين و ... انجام دستورات پزشكى پزشكان غير خريدنى، به اين تشخيص رسيده يا برسند يا برسيم كه بايد زور ِ زايمان را ، خودشان و خودمون بزنند و بزنيم..... و در نهايت خود انتخاب كنند و كنيم كه چه ميخواهند و چه نميخواهند.
خوشبختانه، نوع زايمان، هنوز در دست ماست . هنوز برگه ى اجازه "سزارين"( سزار كى بود؟) امضا نشده . اگر خواهان زايمان طبيعى خورشيد در كشورمان هستيم، بهتر است در اين شب وحشتناك، مراقب زائوى خود باشيم تا بود ما ، نابود نشود. دست همه شعله بدستان و فرياد كنندگان را در اين شب بفشاريم از جمله كسانى كه امروز راه حل برگزارى رفراندم را با امكانات محدود خود مطرح ميكنند با وجودى كه پيداست كه آنها هم در خفا ميدانند كه نه اين رژيم، حاضر به برگزارى چنين رفراندميست و نه دولتهاى قوى و تاثير گذار، با اين بادها، پشت چنين قضيه اى خواهند رفت. ولى، چون در فرهنگ ما " به راه باديه رفتن به از نشستن باطل توصيه شده ، كه گر مراد نيابيم به قدر وسع كوشش كرده باشيم " بهتر است اين شعله هاى كوچك را در طول شب، پاس داريم. مگر مصيبت ديده هاى ديگر كه قادر به نجات خود نيستند، براى نجات ، چنين نكرده و نميكنند؟ مگر آنان گاه گاه ، تا جايى كه جان دارند، فرياد نميكشند؟ مگر دست به هر حركت كه نشان از زنده بودنشان ميدهد، نميزنند؟ مگر....اگر كرده و ميكنند و نجات يافته اند، پس چرا ما نه؟ بهتر نيست ما هم با زدن فرياد و روشن كردن فندك ها و كبريتهايمان ، به كمك شعله هاى كوچك و بزرگ ديگر كه از طرف افراد ديگر روشن شده و ميشود زمان گرفتن درد زايش خورشيد كه دور نخواهد بود را سرعت بخشيم؟
ولى كدام نوع زايمان را انتخاب كنيم؟ اگر انتخاب همه اش به دست خودمان باشد، خوب به لحاظ علمى گفته اند بهتر است با تحمل آگاهانه ى درد، اجازه دهيم تا جايى كه ميشود زايمان طبيعى صورت بگيرد. البته اين بستگى به نيت و رفتار حكيمان بدون توجه به پول عمل و قابله هاى بر سر زائو هم دارد. اين بستگى به راى برهمنان كشورمان هم دارد . اين بستگى به برگه هاى امضا شده ى ما هم دارد. اين بستگى به .....
اگر همه ى انتخاب با ما نباشد و جبرى هم در كار بوده و باشد كه البته هست، احتياج به يك كمسيون پزشكى داريم ؛ تا آنها باتوجه به اوضاع گذشته و حال و فردا تصميم بگيرند. وووو ايييين همان نكته ى ظريفتر از مو است كه ، براى ما مشكل بوده و شده كه با وجود سياهى شب چگونه اين كمسيون را بدون دخالت ديگران و در كجا تشكيل دهيم ...
البته اگر فكر ميكنيم ، يا، بر اثر تلقينات دزدان و رفيقان قافله به اين نتيجه رسيده ايم كه با مطرح شدن( به نظر ما) بى موقع ِ چنين فريادها و راه حلهايى ، يا چنان پيشنهادات ... كه بر خلاف فكر و انديشه ى ماست و پيوند زدن اين راههاى اعتراضى به راه حلهاى خارج از قاعده، مثل هخا و ... مسخره كردن ديگران و .... عنوان فرصت سوزى به فرياد آنها ونسبت ايجاد تفرقه و نا اميدى در بين مردم و...(.اعمالى كه نتيجه اش در اين بيست و هفت ساله بعينه در مقابل چشمان و دستان ماست)، اگر فكر ميكنيم هر كس خلاف نظر ماست ، دشمن ماست تا مثلاً مردم را از زايش خورشيدى كه ما برايشان خواهيم آورد منصرف كند.... اگر هنوز تلاش داريم تا اثبات كنيم :" من نه منم نه من منم، اين بدن و اين هيكلم، خوبه كه من روشن سرم ..." بهتر است تولد خورشيد در شب يلدا را به اين زودى ها فراموش كنيم؛ چرا كه نه خود و نه گوش به ...... كن ها ، هنوز آماده ى داشتن و بزرگ كردن و بهره مند شدن از آن( خورشيد) نيستيم.( گر بدى گفت و حسودى و رفيقى رنجيد، گو تو خوش باش كه ما گوش به احمق نكنيم، حافظ)
با اميد زايش سالم و طبيعى خورشيد از دل شب طولانى كشورمان با تلاش صادقانه ى دكترهاى قسم خورده ى واقعى در سرتاسر دنيا
و با اميد بهروزى براى همه شما كه به نوعى در روشن شدن مردم منتظر تولد خورشيد، شركت كرده و سهيميد.
27 ديماه 1383