فراخوانی که برای برگزاری یک همه پرسی آزاد، با نظارت نهادهای بین المللی، برای تشکیل مجلس مؤسسان و تدوین یک قانون اساسی نوین و پیشرفته، که در آن حقوق واقعی سیاسی و اجتماعی، امنیت فرد و جامعه، استقلال و تمامیت ارضی کشور، و مهمتر از همه جدائی دین از سیاست تضمین شده باشد، دریچه تازه ای را به روی ایرانیان مبارزی که هدف نهائی آنها جایگزین کردن رژیم ستمگر مذهبی با یک حکومت ملی، پیشرو و آزادیخواه می باشد گشوده است.
خوشبختانه، نه تنها بسیاری از ایرانیان مبارز و فعالان سیاسی از همة طیف ها و گروه ها، همگامی و پشتیبانی خود را از این فراخوان اعلام نموده اند، بلکه برخی از ایرانیان دلسوز و میهن پرست نیز انتقادهای خود را با انجام چنین برنامه ای مطرح ساخته اند که همین، زمینه را برای باز کردن موضوع و بررسی عمیق تری فراهم آورده است. تا هم میهنان، در بیرون و در درون کشور، با آگاهی کاملتری به پیامدهای چنین پیشنهادی بیاندیشند، تا در نهایت راهی را برگزینند که به آزادی ایران، سعادت، و پیشرفت جامعه ایران بیانجامد و آمادگی لازم برای کمک به انجام درست و کامل آن را نیز داشته باشند.
سودمند است بدانیم که اندیشه مراجعه آزاد به آرای مردم، در یک همه پرسی به راستی آزاد و با نظارت و کنترل نهاد های بین المللی، شاید در شرایط کنونی تنها پیشنهاد مسالمت آمیز و دنیا پسند برای پیشبرد مبارزات مردم برای برکناری حکومت ستمگر مذهبی باشد. در داخل کشور نیز از چند سال پیش زمزمه هائی برای مراجعه به آرای عمومی و لزوم تغییر قانون اساسی کنونی، از سوی کسانی که روزی در صف انقلابیون مذهبی بودند، برخاسته بود و گاه و بیگاه اشارتی به انجام رفراندوم از زبان نمایندگان مجلس شورای اسلامی بکار برده میشد که هدف آن چیزی جز تهدید جناح تمامیت خواه و مترصد ساختن آن به رعایت مفاد همین قانون اساسی کنونی نبود. این تهدید، که «به آرای عمومی مراجعه خواهیم کرد» بیش از هرگاه آن زمانی مطرح میشد که شورای نگهبان، قوه قضائیه، و دارو دسته خامنه ای- رفسنجانی هر حرکت گروه اصلاح طلب را برای انجام برخی اصلاحات دست و پا شکسته سیاسی و اجتماعی، با دستاویز قانون اساسی (به تفسیر خود جناح تمامیت خواه) با ناکامی روبرو می ساختند. چندین بار نیز سخن از رفراندوم برای تعیین نوع حکومت در خارج و داخل کشور مطرح شد که نمونه بارز آن دیدگاه های بارها مطروحه از سوی رضا پهلوی شهریار ایران می باشد.
بنابراین می بینیم که موضوع «رفراندوم» و مراجعه آزاد به آرائ عمومی، برای دگرگون کردن قانون اساسی و یا برکنار کردن حکومت دینی و تعیین نظام دلخواه موضوع تازه ای نیست. اما تازگی فراخوان کنونی، این است که این بار این پیشنهاد با استقبال و مشارکت گروه های سیاسی گوناگون از چپ و راست و میانه (اعم از مشروطه خواه سلطنت طلب و یا جمهوریخواه) روبرو شده است. این نیروها که خود را متعهد به قواعد «بازی دموکراتیک» میدانند، برای اولین بار بطور مشترک، آشکارا خواستار استفاده از شعار و پروسه رفراندوم به منظور ایجاد «یک درخواست مشترک» در میان اکثر هم میهنان و بسیج عمومی برای برکنار کردن حکومت مذهبی پس مانده و شکست خورده و نهاد های برخاسته از آن و جانشین کردن آن با یک حکومت ملی، آزادیخواه و پیشرو است که بتواند با تکیه بر آرائ اکثریت مردم، با رعایت مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر، بر اساس حفظ تمامیت ارضی و منافع ملی، با ایجاد رابطة مسالمت آمیز جهانی و با تکیه بر ارزش های فرهنگی و اقتصادی ایران، کشور را به سوی آزادی و پیشرفت رهبری کند.
شاید یکی از مهمترین محاسن این پیشنهاد تاکنون، آشکار شدن ماهیت «اصلاح طلبانی» از قبیل سعید حجاریان و دیگر «خاتمی چی» های دوم خردادی می باشد که با ایستادگی در مقابل این طرح، عملاٌ یک کاسه بودن تاکنون پنهان ماندة خود را با مرتجع ترین عوامل حاکمیت عریان ساختند.
همچنین، نیاز به یادآوری است که بسیاری از امضاء کنندگان این فراخوان (منجمله این نویسنده)، بارها و بارها متذکر شده اند که نظام منفور و غیر مشروع جمهوری اسلامی که در دو انتخابات اخیر سراسری موفق به جلب اکثریت مردم برای شرکت در انتخابات نمایشی اش نبوده، موظف است که قبل از برگزاری هر انتخابات دیگر و بخصوص انتخابات آینده ریاست جمهوری که قرار است در آوایل سال آینده شمسی برگزار شود، تن به چنین رفراندومی بدهد. لذا اینکه برخی از سازمانهای سیاسی و یا شخصیت های منفرد در روزهای اخیر با انتشار اعلامیه هائی انتخابات ریاست جمهوری را تحریم نموده اند، نمونه ای از همخوانی آنها با طرفداران رفراندوم می باشد که از ماه ها پیش، پروسه انتخابات فرمایشی نظام حاکم را با تشویق مردم به شرکت در یک حرکت ملی و صلح جویانه به منظور کنار زدن قانون اساسی ولایت فقیه و جانشین ساختن آن با یک قانون اساسی جدید، دموکرات و سکولار، طرد نموده بودند و مردم را از افتادن در دام سناریوهای مختلف تبلیغاتی نظام که کدام یک از ملیجک های ولی مطلقه فقیه در شعبده بازی انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا و احتمالاٌ پیروز خواهد شد، بر حذر داشتند.
البته، انتظار نمی رود که نظام تن به چنین درخواستی بدهد و لذا برگزاری چنین رفراندومی که می تواند عملاٌ زمینه کنار زدن حاکمیت فعلی را در جوٌی به دور از خشونت هموار سازد، اساساٌ بعید بنظر میرسد. ولی تردیدی هم نیست که مخالفت نظام از تن دادن به این خواست همگانی، زمینه رویاروئی و درگیری بدون تردید خودش با توده های مردم را بطور آشکار و غیر قابل انکار فراهم خواهد ساخت و همة مردم دنیا نیز شاهد این رویداد خواهند شد.
اکنون ببینیم چرا طرح چنین فراخوانی در شرایط کنونی پیش آمده است: آنها که از داخل کشور و در آن فضای خفقان آلود چنین پیشنهادی را مطرح ساخته اند چه کسانی هستند؟ آیا توطئه ای در کار است که مسیر مبارزة کنونی علیه رژیم ستمگر را به بیراهه بکشاند؟ آیا آن فعالان سیاسی که از این فراخوان پشتیبانی کرده اند، همانگونه گول خورده اند که مردم ساده اندیش در 25 سال پیش؟ و اصولاٌ انجام چنین رفراندومی به چه شکل و شرایطی می تواند امکان پذیر باشد؟
پرسش ها و چرا های پیرامون چنین پیشنهادی بسیار بیش از این ها است که بتوان در این نوشته به همۀ آنها پرداخت. اما شاید بتوان دست کم نگرانی ها و پرسش هائی را که در یک اعلامیه، با عنوان «هشدار سیاسی» از سوی تعدادی از مبارزان با سابقه و دلسوز وطن پرست مطرح شده است را بررسی کرد و برای آنها پاسخی منطقی یافت، هر چند که می باید در هر فرصتی بررسی و بحث موشکافانه دربارة این پیشنهاد بعمل آید، تا تردید ها برطرف گردد و زمینه برای یکپارچگی عمومی در داخل و خارج کشور برای پشتیبانی از چنین پیشنهادی فراهم شود. در چنین شرایطی است که میتوان موج گسترده ای از مردم را برای ایجاد زمینه انجام چنین همه پرسی آزادی به میدان مبارزه کشاند و از راه های گوناگون حاکمان بی کفایت آخوندی را در تنگنائی قرار داد، تا امکان برکنار کردن آنان فراهم آید.
این که گروه 8 نفره ای از اعضای دفتر تحکیم وحدت و برخی از اصلاح طلبان، رسماٌ این فراخوان را در داخل کشور داده اند، چه کسانی هستند، نکته پنهانی نیست. برخی از آنان از انقلابیون پیشین اند که بسیاری از مخالفین دیرینه حکومت اسلامی آنها را از عوامل بدبختی کنونی مردم ایران میدانند. ولی با توجه به این واقعیت که در جوٌ موجود، مسألة متهم ساختن این و آن به قتل و آدمکشی یک امر همگانی بوده است که نیروهای مختلف سیاسی در گذشته، همواره با آب و تاب به منظور بی اعتبار ساختن یکدیگر از آن استفاده کرده اند. منطق اینک اینگونه دیکته میکند که رسیدگی بر اینکه چه کسی چکار کرده است را بر عهده آینده بگذاریم. اگر روزی شرایطی فراهم آید که بتوان با چشم باز، عادلانه و منصفانه گذشته ها را در ترازوی قضاوت نهاد، میتوان به گذشته های همگان رسیدگی کرد. آنچه امروز مطرح است یافتن راهی برای بیرون کشیدن مردم ایران از ورطة بدبختی کنونی است.
چرا این 8 نفر نام «کمیته اقدام» برای انجام همه پرسی برخود نهاده اند؟ به گمان من اگر نگوئید سخنگو و مدافع این گروه شده ام – این گروه می باید نامی بر خود می نهادند تا با آن در اندیشه مردم شناخته شوند. انتظار آنها قاعدتاٌ این بوده است که پس از انتشار اعلامیه فراخوان برای انجام رفراندوم، سخن از این پیشنهاد در درون جامعه خواهد پیچید و پیشنهاد دهندگان می باید نامی داشته باشند که برای مردم کششی داشته باشد و نیز بتوانند به آن اشاره کنند. خوشبختانه نامی که برگزیده اند بدون هدف جهت دادن ویژه ای به افکار مردم، بدون شائبه، شهرت طلبی و بلند پروازی است. حق ویژه ای نیز برای آنان پدید نمی آورد چنانکه بهرحال نقش این افراد در نهایت، رهبری طیف سیاسی خودشان است و بس. بهرحال هر کس هر نامی برای چنین کاری برگزیند، از دیدهای گوناگون با اگر و اما هائی روبرو می شود.
تصور اینکه توطئه ای برای به بیراهه کشاندن مبارزه برای سرنگونی رژیم در کار است می توانست جائی داشته باشد، اگر در شرایطی می بودیم که یکپارچگی مبارزه برای براندازی رژیم به دست آمده بود و اکثریت مردم کشور نیز فعالانه و سازمان یافته در صحنه مبارزه داخلی حضور می داشتند و هر روز یک حادثة حساب شده مبارزاتی در داخل کشور پیش می آمد و رژیم سرکوبگر در آستانه فروپاشی و از هم گسستگی می بود. شرایط کنونی، هر چند از نظر نارضایتی گستردۀ مردم بویژه نسل جوان، می تواند آبستن حوادث پیش بینی نشده ای علیه حکومت ستمگر دینی باشد، اما برای به ثمر رساندن یک رستاخیز همگانی به عواملی نیاز دارد که به تنهائی در دسترس هیچیک از طیف های سیاسی داخلی و یا خارجی نیست.
حرکت اصلاح طلبی که از درون حکومت آخوندی برای آراستن و امروزی کردن آن برخاسته بود، بدین سبب ناکام ماند که همة خواسته های آن با خواست واقعی مردم که برکنار کردن این رژیم است یکسان نبود و هم آن قاطعیت و صراحت را در فراخواندن مردم به ایستادگی در برابر حکومت و نهاد های برخاسته از آن، در بر نداشت. فراخوان کنونی، اما با خواست واقعی مردم همخوانی دارد، و آشکارا نیز برای تحقق آن راهی جز ایستادن در برابر رژیم آخوندی پیش بینی نمی شود. پشتیبانی گسترده و همه جانبه ای که از این فراخوان شده است نشان میدهد که گروه های سیاسی از طیف های گوناگون، چپ، راست، میانه هدف این فراخوان را هماهنگ با خواست قلبی مردم ایران دانسته اند. آن سابقة ذهنی که از فریب بزرگ 25 سال پیش و فریب شاید بزرگتر 8 سال پیش هنوز زنده است، همواره دودلی و بدگمانی به حقی را در این زمینه ها بر می انگیزد. در آن روزها آیت الله خمینی و برخی از همراهان او با نیرنگ و افسون، با سخنانی دوپهلو، نا آشکار و مبهم مردم افسون شده را به میدان مبارزه می کشاندند تا خود بر اسب مراد سوار شوند. دقیقاٌ به خاطر همین سابقة فراموش نشده هم که باشد، بد نیست بار دیگر به متن فراخوان بنگریم تا صراحت آنرا ببینیم. بی گمان اگر جز این می بود، هرگز دامنة پشتیبانی از آن، گستره ای نمی یافت و از آن نیز همانند آنچه بسیاری از اصلاح طلبان در سالهای پیش مطرح می ساختند بی اعتنا می گذشتیم.
سرانجام اینکه اصولاٌ آیا انجام چنین رفراندومی که نابودی حکومت اسلامی را خواستار است در شرایط کنونی امکان پذیر است یا نه و چگونه می توان از انجام یک همه پرسی آزاد با حضور حکومت اسلامی در کشور سخن گفت، بحث پیچیده و دراز است. به کوتاهی باید نکات زیر را در نظر داشت:
1. هنگامیکه سخن از همه پرسی آزاد، با نظارت نهاد های بین المللی است، در زمان هر حکومتی که باشد، منظور این است که یک همه پرسی واقعاٌ آزاد، دور از فشارهای پلیسی، امنیتی، و نظامی، با فرصت و به اندازه یکسان برای مطرح ساختن عقاید و نظرهای همه گروه های سیاسی جامعه، دور از تقلب و بدون محدودیت های عقیدتی انجام شود. در کشورهای پیشرفته، انجام چنین همه پرسی نیاز به نظارت های نهاد های بین المللی ندارد. چشم و گوش مردم باز است. رسانه های همگانی برای مطرح ساختن نظر همۀ گروه ها و صاحبان عقاید گوناگون فعالانه درکارند و دولت جرأت تقلب و دستکاری در آرای ریخته شده در صندوق ها و یا سانسور عقاید را ندارد.
2. آشکار است که اگر زمینه برای انجام چنین همه پرسی در ایران فراهم باشد، باید مطبوعات آزاد شوند، زندانیان سیاسی از زندان رها گردند، تبعید شدگان سیاسی، آزاد به سرزمین خود بازگردند، بند و زنجیر از دهان ها و دست ها برداشته شود و همه حق ابراز نظر و سخن آزاد گفتن را، داشته باشند.
3. پرسشی که در رفراندوم می تواند مطرح شود، می بایست روشن و بدون ابهام باشد، به گونه ای که مردم بدانند با برگزیدن آن چه آینده ای و چه سرنوشتی در انتظار آنان خواهد بود.
اکنون می پرسیم که انجام چنین همه پرسی در چه شرایطی امکان پذیر است؟ آیا حکومت ستمگر دینی آن اندازه نادان است که خود داوطلبانه در شرایط کنونی، مخالفین و مبارزان سیاسی را فرابخواند و به آنها اجازه دهد تا رفراندومی آزاد را برای نابودی او انجام دهند؟ ساده لوحانه خواهد بود، اگر بپذیریم که رژیم با دست خودش گور خودش را بکند. اما اگر با مطرح ساختن طرح رفراندوم ما بتوانیم فارغ از خرده گیری هائی که پاسخ منطقی و درست برای یکایک آنها موجود است، موجبات یک بسیج تمام عیار عمومی را با موفقیت فراهم آوریم و با پر کردن خلاء موجود در صحنة فعلی سیاسی درون کشور، مردم ایران را متحد و معتقد به میدان مبارزه بکشانیم، تردیدی نیست که مردم گور رژیم را خواهند کند.
پیش بینی اینکه آینده چگونه شکل خواهد گرفت، بسیار دشوار است. بنابراین باید آمادگی این را داشته باشیم که روند پیش آمدها را بسود آزادی مردم و حفظ منافع ملی پیش ببریم. این، از راهی مانند تعیین سرنوشت آینده کشور، در یک همه پرسی آزاد قابل دسترسی است. اما می توان از تاریخ درس های گرانبها گرفت. بیاد بیاوریم که در 15 سال گذشته نظام های دیکتاتوری بسیار منسجمتر از جمهوری ورشکسته و بی اعتبار شده ولایت فقیه از صحنه سیاسی محو شده اند. نباید فراموش کنیم که فشار مردم و فعالان سیاسی این توانائی را دارند که علیرغم حضور سپاه و بسیج، نیروهای امنیتی و هر اهرم دیگر خشونتی که در اختیار حاکمیت باشد، خواسته های نهائی خود را تحمیل کنند. در تمام دیکتاتوری های محو شده – از اتحاد جماهیر شوروی گرفته تا کشورهای اقماری اش در اروپای شرقی و غیره - همه و همه دارای دولت هائی بظاهر نیرومند، مستحکم و غیر قابل تغییر بودند. اما فشار سهمگین مخالفین که مردم را به دنبال خود می کشیدند، همراه با پشتیبانی آشکار دنیای آزاد از آن تحولاتی که در جریان بود، همه چیز را در کام خود فرو برد. تردیدی نیست که عاقبتی غیر از این نیز در انتظار حکومت ضدمردمی جمهوری اسلامی هم نمی باشد. اینکه این امر در چه مدت زمانی به نتیجه نهائی اش خواهد رسید، بستگی مستقیم به پختگی و بلوغ سیاسی است که نیروهای مبارز سیاسی و هدایت کنندگان مبارزات ملی مردم، از خود نشان دهند. مهمترین نشانة رسیدن به این مرحلة درایت، آمادگی بحث و تبادل نظر انتقادی (ولی آرام) میان صاحب نظران پیرامون مسائل مختلف و نهایتاٌ راهنمائی مردم در جوٌی به دور از هر نوع جارو جنجال و اعمال ناشایسته از قبیل ترور شخصیت و هر عمل دیگری که آب به آسیاب دشمن بریزد می باشد. اختلاف نظر امری است جایز ولی واقعیت راهنمائی میکند که ما هرگز نخواهیم توانست که در تمام مسائل سیاسی و یا تاکتیکی به یک اتفاق نظر کامل برسیم. اما این وظیفه یکایک ما می باشد که برای اختلافاتمان حد و حدود قائل شویم و نگذاریم که عکس العمل هایمان نسبت به یکدیگر و یا به مسائل مختلف از ابعاد منطقی خارج شود و به حرکت بزرگ و میهنی ما صدمه وارد نماید و عملاٌ به نفع دشمنان مردم ایران تمام شود. آیا آنان که دلشان برای سربلندی ایران و آزادی و آسودگی مردم آن می تپد، خواسته ای جز این می توانند داشته باشند؟
صاحب این مملکت ملت است
لندن، دسامبر 2004