«اكبرهاشمي رفسنجاني» در مصاحبه اي با روزنامه «دنياي اقتصاد» كه روز دوشنبه 14ديماه منتشر شد، ضمن تشريح ديدگاههاي سياسي و اقتصادي خود، به شكل روشن تري درباره احتمال و شرايط حضور خود در انتخابات رياست جمهوري بحث كرد.
بخش مربوط به كانديداتوري رفسنجاني در اين مصاحبه بدين شرح است:
--------------------------------------------------------------------
آقاي هاشمي! اگر اجازه بدهيد برويم سراغ انتخابات رياست جمهوري. شما حضور خود را در انتخابات مشروط به اين كردهايد كه اگر احساس كنيد كه به حضور شما نياز هست و اجماعي بر سر حضورتان وجود دارد، نامزد رياست جمهوري خواهيد شد. ما با برآوردهاي خود به اين نتيجه رسيدهايم كه مطالبه اجتماعي براي حضور شما وجود دارد و علائم آن را در روزنامهها و افواه مشاهده ميكنيم. آيا خودتان هم به چنين برداشتي نزديك شدهايد؟
البته من كه به اندازه شما (روزنامهنگاران) نميدانم كه فضاي جامعه چگونه است. طبعاًً شما بهتر ميدانيد. اما اين اساساً مرحله دوم حرف من است. مرحله اول اين است كه من هنوز خودم را قانع نكردهام كه بهتر است بيايم. هنوز به طور جدي معتقدم كه بهتر است ديگري بيايد. حالا فرضم بر اين است كه در نهايت و نزديكيهاي نامنويسي اگر كسي كه مملكت را بتواند اداره كند، در ميان نامزدها نبود، آن موقع عليرغم ميلم ميآيم. در آن شرايط هم، باز مطالبات مردمي و اينكه صاحبنظران به نتيجه رسيده باشند، مطرح است. البته من هيچوقت نگفتهام بايد براي آمدنم اجماع وجود داشته باشد، بخواهند ميآيم.
اين طبيعي است كه احزاب خودشان داعيههايي دارند. وقتي كسي حزب تشكيل ميدهد، نميتوان از او توقع داشت كه برود به دنبال ديگري، مگر اينكه منافعش ايجاب كند يا مصلحت بداند. من همچنان سر حرف خودم هستم. يعني ترجيح ميدهم ديگران بيايند. اما اگر اينطور نشود و به اين نتيجه برسم كه فضاي معمولي و عمومي جامعه يعني مردم مرا ميخواهند، آن موقع ميآيم.
ولي شواهد امر نشان ميدهد، احزاب و جناحهاي سياسي همه نامزدهاي قطعي يا احتمالي خود را آشكار كردهاند و بعيد است كه چهرهاي جديد و غيرمنتظره به اين جمع اضافه شود.
چرا اينطوري ميگوييد؟ هنوز وقت زيادي داريم.
منظور اين است كه قرار نيست شخصيت ديگري وارد صحنه شود كه بازي را تغيير بدهد.
چه ميدانيد؟ من مطمئن نيستم كه اينطور باشد.
ضمن اينكه نميخواهم نسبت به افراد مطرح كنوني هم كم بها بدهم، اينها اشكالشان اين است كه بين خودشان مشكل دارند. دسته جمعي كه نميتوانند بيايند. بايد يكي را انتخاب كنند. از هر دو طرف بايد افراد مشخصي بيايند. اما هنوز حضور افراد خيلي جدي نشده است. چه آنهايي كه هستند و چه آنهايي كه هنوز در خفا هستند و يك روزي ظهور ميكنند. من احتمال ميدهم كه افراد ديگري باشند. چون به من مراجعاتي ميشود و مشورت ميكنند.
منظر پرسش ما درباره انتخابات منظر اقتصادي است و در واقع در ادامه همان مباحثي كه در آغاز مصاحبه داشتيم قرار ميگيرد. ديدگاه ما اين است كه ايران براي پيش بردن امور اقتصادي خود فرصت زيادي براي آزمون و خطا ندارد و قوانين اقتصادي به ما ميگويد راهي متفاوت با آنچه در سالهاي 1368 تا 1372 پيموده شده و در نهايت در نيمه راه متوقف ماند يا كند شد وجود ندارد، اين دريافت را هم در رفتار جامعه ميتوان ديد و هم در گفتار نخبگان.
ولي به هرحال من اول بايد خودم قانع شوم و بعد به بحثهاي ديگر برسيم. در اين جمع من بگويم كه اين براي انقلاب ما نقطه ضعف است كه بخواهيم برگرديم به كساني كه كار خودشان را كردهاند. چطور ميشود در جامعهاي كه اين همه تحصيلكرده و مدير دارد همه برگرديم به يك نفر. يك زماني بود كه جنگ تمام شده بود و من احساس ميكردم لازم است بيايم. اما و اگر هم نكردم. وقتي كه مطرح شد خيلي زود آمدم. اما حالا برايم تلخ است كه بپذيرم جامعه ما اينقدر خالي باشد. من عقيده ندارم كه جامعه ما اينقدر خالي باشد اما به نظر ميرسد افراد شناخته شده نيستند.
اين نكتهاي كه فرموديد از نظر ما خيلي مهم است. اما گمان ميكنيم يك راهحل اقتصادي دارد. سواي ارادتي كه به حضرتعالي داريم، آنچه كه اهالي علم اقتصاد از آن دفاع ميكنند، ايدههاي اصلاحات اقتصادي حضرتعالي است. انتظار اقتصاددانان اين است كه نامزدهاي رياست جمهوري در بيانيهاي ديدگاهها و برنامههاي اقتصادي خود را به روشني اعلام كنند. اقتصاددانان وقتي از بازگشت آقاي هاشمي رفسنجاني به كرسي رياست جمهوري سخن ميگويند، در واقع بر بازگشت به ايدههاي روشن اقتصادي تاكيد ميكنند كه ايشان مطرح و اجرا كردهاند.
خوشبختانه من كه پرونده را نبستم. گفتم كه اگر به شرايطي رسيديم كه ديدم اينطور است كه شما ميگوييد، ميآيم. خودم هم بايد به اين نتيجه برسم و قانع بشوم. انگيزه بايد در وجود خودم بهوجود بيايد.
پس ميتوانيم موضوع را از زاويهاي ديگر نگاه كنيم. در اين زمينه اتفاق نظر هست كه اكنون مساله اصلي مردم مشكلات اقتصادي است. در چنين فضايي نميتوان مملكت را به دست كسي سپرد كه برنامه اقتصادي ندارد. ما تاكنون از احزاب و گروههاي حامي نامزدهاي احتمالي انتخابات، برنامه اقتصادي نديدهايم. اگر اينها برنامهاي ميدادند، اقتصاددانان براساس مباني علمي خود آن را نقد و بررسي ميكردند. اما وقتي اهالي اقتصاد، به پيرامون خود نگاه ميكنند عمدتا به جنابعالي و برنامهاي كه در گذشته اجرا كردهايد ميرسند. مثالي خدمت شما بزنيم. هفته گذشته خبري منتشر شد مبني بر اينكه آقاي هاشمي رفسنجاني در نظرسنجيها رتبه بالايي دارد. اين خبر بر بورس تهران به عنوان قلب اقتصاد تاثير گذاشت و شاخصها رشد كرد. اين براي بازار و فعالان اقتصادي پيام روشني دارد. آيا اين مساله و نمونههاي پرشمار ديگري كه ما ميبينيم، براي اقناع شما كافي نيست؟
اين، جزو چيزهايي است كه مرا تشويق ميكند. اين را كه شما ميفرماييد، من منكر آن نيستم. به هر حال مسائل اقتصادي كشور و مهمتر از آن توسعه كشور به راه و رسم روشني نياز دارد و من اين را مهم ميدانم. اما اين را نامناسب ميدانم كه بگوييم فقط يك نفر ميتواند اين كار را بكند. خوب افراد ديگري هم بايد باشند. ما الان در مجمع پشتوانه خوبي براي چنين تفكري درست ميكنيم. قاعدتا سياستهاي برنامهها هم از همين چيزهايي كه ما ميگوييم بهوجود ميآيد. وابسته به شخص من هم نيست. اگر رهبري اينها را اعلام كنند كه ميكنند، با يك اصلاحاتي كه قطعا خودشان هم دارند، آن وقت تنها من نيستم كه از اين برنامه دفاع ميكنم. رهبري هم پشت اين مسائل خواهند بود كه قويتر از من به هر حال ميتوانند عمل كنند. به هر حال من كار را منحصر در خودم نميدانم، در عينحال چون راه را نبستم جاي گلهگذاري نداريد. بايد كمي صبر كنيد.
گروههاي مختلف فعالان اقتصادي، نسبت به برخي سياستهاي اقتصادي كه توسط گروههاي جديد در پارهاي دستگاهها اعمال ميشود، نگرانند. به اعتقاد آنها اين تحولات شوكهاي آني و كوتاه مدت نيست و نا اطميناني به آينده ايجاد ميكند. به همين علت نسبت به آينده اقتصادي بيمناكند و احساس ميكنند سرمايهگذاريهاي جديد ريسك بالايي دارد.
اكنون تركيبي از تفكرهاي موجود كشور در مجمع تشخيص مصلحت هستند و سياستها را به اتفاق آرا يا اكثريت قوي تصويب ميكنيم. اين طور نيست كه چند نفر بتوانند سياستهاي كلي نظام را به هم بريزند. بله، ممكن است به صورت موجي و در مواقعي مانند انتخابات حركتهايي بشود، اما آنگونه كه من ميبينيم، سياستهاي كلي انشاءالله ادامه خواهد يافت.
ظاهراً نگراني عمده شما اين است كه براي جمهوري اسلامي شايسته نيست كه سياستمداران جديدي به عرصه نيايند و نظام بايد بتواند رجال تازهاي پرورش دهد. اين موضوع به حوزه سياست و ايجاد گروههاي حامل مربوط ميشود. انتقادي كه زماني به دولت شما ميشد همين بود. يعني اينكه ميگفتند شما با تاكيد بر اقتصاد، اين بخش را جلو بردهايد اما بخش سياسي معوق مانده است. حالا اگر حضرتعالي قانع شديد كه در انتخابات شركت كنيد، آيا براي اين بخش سياسي و ايجاد گروههاي حامل، برنامهاي داريد؟
بگذاريد صريح تر بگويم، اينكه ميبينيد من تصميم نهايي را به آينده موكول كردهام و مايل نيستم داوطلب سمت رياست جمهوري شوم و ابراز ترديد ميكنم، ادله محكم و جدي دارد و فلسفه مهمي براي آن در ذهن دارم. در شرايط موجود كشور و منطقه و جهان، براي من انسجام ملي و همكاري نظام و مردم بسيار مهم است و مخدوش كردن وحدت ملي را خطرناك ميدانم و تلاش ميكنم كه انتخابات آينده باعث وحدت بيشتر و تفاهم و همكاري بين گروهها و همدلي مردم و دولت باشد. اگر بنا باشد با حضور من در انتخابات به جاي وحدت و انسجام، زاويه جديدي براي اختلافات باز شود و يا حتي از اين رهگذر نتوانم كمكي براي انسجام ملي بكنم، مصلحت نميدانم وارد بشوم. ولي اگر با آمدن من راهي براي تقويت ملي و هماهنگي جناحها باعث شود، اين پشتوانه براي من انگيزه ايجاد ميكند. در اين شرايط طرد كردن و منزوي نمودن نيروهاي كاردان را از هر جناحي كه باشند، مصلحت نميدانم و تفكر معتدل و سعهصدر را در مديريت كشور بسيار مهم ميدانم و آرزو دارم در نتيجه انتخابات چنين اصلي در مديريت كشور پيش بيايد و ترجيح ميدهم اين مديريت را ديگري به عهده بگيرد و من هم به او كمك كنم و شرايط مطالبه مردمي و اكثريت صاحبنظران را از اين جهت گذاشتهام كه اگر نباشد، نتيجه مطلوب به دست نخواهد آمد. همه ميدانند كه تاكنون هيچ وقت داوطلب پست و يا سمتي نبودهام و هميشه تحت چنين شرايطي پيش آمده است. وزارت كشور، رياست مجلس، مديريت جنگ و رياست جمهوري چنين بوده است. در انتخابات هيچ وقت براي تبليغات هزينهاي نكردهام و اما ، اين كه ميگويند در دولت من به توسعه سياسي و فرهنگي توجه نشده، حرف صحيحي نيست. نمونههايش را ميگويم. وقتي كه دولت دوم من دورهاش تمام شد، براي انتخاب رييس جمهور بعدي حدود 30 ميليون نفر در انتخابات شركت كردند. قبل از آن هم در انتخابات مجلس ديديد. ميدانيد كه بعدها ديگر در انتخابات به اين رقمها نرسيديم. با وجود اينكه هر دورهاي هم يكي دو ميليون به جمعيت اضافه شده بود. يا در بخش فرهنگي شما ببينيد دانشگاهها در چه دورهاي توسعه پيدا كرد. مدارس كي به روستاها رفت. مورد ديگر، همين تيراژ روزنامهها را در نظر بگيريد. در دولت من تيراژ جرايد از 150هزار به 800 تا 900هزار و شايد ميليون رسيد.
در بعد سياست خارجي، با رفع موانع دوستي ايران و عربستان زمينه برگزاري كنفرانس سران كشورهاي اسلامي در ايران را دولت من هموار كرد. گرچه بعدا از اين كنفرانس استفاده مناسب نشد. در دولت من طراوت سياسي ايجاد شد.
البته اين موضوع با هرج و مرج كه مدتي در كشور حاكم شد، تفاوت دارد. هرج و مرج و افراط و تفريط سياستسوزي است و مردم را مايوس ميكند. وقتي ما از سياست سخن ميگوييم بايد اين را در نظر بگيريم كه بالاخره ما مسلمانيم و اعتقاد داريم اسلام مكتب جامعي است كه مسائل عقيدتي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي، مديريتي و مجموعه اينها بايد درست و متناسب حركت كنند. طبعا از ده پانزده سال پيش تا حالا تفاوتهايي پيشآمده است كه بايد آنها را توضيح بدهيم.