جمهوري مشروطه ايران
جمهوري در معني خاص خود نظامي است انتخابي كه مسئولان آن توسط مردم برگزيده مي شوند و جوابگوي خواسته هاي مردم خواهند بود، همانطور كه ديده مي شود در اين تعريف نيازي به پسوند دمكراتيك، مردمي، آزاد و غيره نمي باشد. اما با نگاهي به كشورهاي به اصطلاح جمهوري كه نظر و رأي مردم هيچ اثري در روند اداره كشور و روابط اجتماعي حاكم مابين مردم آن ندارد، حتي تعدادي از كشورهاي به اصطلاح جمهوري بصورت موروثي و انتصابي اداره مي شوند و فضاي خفقان و ديكتاتوري در اين كشورها حكم فرما است. اين نوع جمهوري ها بيشتر در كشورهاي استعمار شده به چشم مي خورند. استعمار در اين كشورها براي حفظ منافع سياسي ـ اقتصادي خود همواره توسط عوامل و نوكران خود كه قدرت آن جامعه را بدست دارند، اقدام به سركوب جنبش هاي آزادي خواهانه و حق طلبانه مردم كرده است، در نتيجه نظام جمهوري تعريف سياسي ـ اجتماعي خود را از دست داده است و به قول Michelet كه گفته است دمكراتيك بودن نظام و مردم سالاري (مردم گرايي) در جمهوري نهفته است ديگر قابل قبول نيست و ما بناچار براي رسيدن به ايراني آزاد و آباد و با افتخار در يك نظام جمهوري از پسوند مشروطه، استفاده خواهيم كرد به اين معنا كه نظام جمهوري به شرط رعايت نظر و خواست اكثريت مردم با اهداف سازنده و برنامه هاي ميهني ـ مردمي مي باشد و در روند توسعه و بارور ساختن جامعه با آرمانهاي انساني و با استفاده از روشهاي انساني كه منجر به دستاوردهاي انساني مي گردد، در تحول و توسعه اقتصادي و فرهنگي و بهزيستي ملت ايران عمل خواهد كرد.
ديدگاههاي جمهوري مشروطه ايران
1 ـ ايجاد يك جامعه مدرن، نوگرا و پيشرفته كه در آن دين از سياست و دولت جدا خواهد بود.
2 ـ روند سياسي، اقتصادي و فرهنگي در جامعه مي بايست در مسير خواست اكثريت مردم و براي حفظ منافع و حقوق ملت ايران باشد.
3 ـ رابطه مابين مردم و مسئولان نظام جمهوري مشروطه يعني قوانين مدني جامعه توسط مردم و با اراده مردم تنظيم و تصويب خواهد شد.
4 ـ هر فرد ايراني بدون در نظر گرفتن مذهب، قوميت و جنسيت از حق و حقوق برابر برخوردار خواهد بود.
5 ـ تنوع فرهنگي، قومي و مذهبي در كشور به رسميت شناخته خواهد شد و خودگرداني و آزادي هاي فرهنگي ـ اجتماعي براي همه اقوام ايراني محفوظ خواهد بود، چرا كه رعايت حقوق مدني مردم ايران، آنچه در پيوست اعلاميه جهاني حقوق بشر آمده است، منافاتي با حفظ يكپارچگي كشور ما ايران ندارد.
6 ـ بهره گيري از تضادهاي مثبت سازنده و انديشه هاي گوناگون احزاب سياسي مختلف كه براي پيشبرد روند توسعه در تمام زمينه ها در استدلال و منطق پيشرفت روزافزون جامعه ايراني در جهان خواهد بود.
7 ـ بهره گيري از پروژه ها و برنامه هاي مثبت كشاورزي، صنعتي، معادن، جهانگردي و سرمايه گذاري آزاد براي افزايش سرمايه و ثروت ملي كه در جهت فراهم آوردن امكانات رفاهي مردم ايران و دادن شانس مساوي به همه اقشار مردم در رسيدن به آرمانها و آرزوهايشان و توسعه روزافزون كشور در تمام زمينه ها خواهد بود.
8 ـ ايجاد روابط انساني و عادلانه مابين كارگر و كارفرما، كارمند و مدير و رعايت عدالت اجتماعي در قوانين مدني كشور و در نتيجه مسئوليت داشتن دولت در ايجاد رفاه اجتماعي براي مردم ايران خواهد بود.
9 ـ مردم تحت حمايت دولت مي باشند و هر شخصي حق دارد كه از سطح زندگي مناسب براي تأمين سلامتي و رفاه خانواده اش، بويژه از حيث خوراك، مسكن، مراقبت هاي پزشكي و خدمات اجتماعي ضروري برخوردار باشد، و همچنين حق دارد كه در مواقع بيكاري، بيماري، نقض عضو، بيوگي و پيري از تأمين اجتماعي بهره مند گردد و خانواده كه ركن طبيعي و اساسي جامعه است بايد از حمايت جامعه و دولت بهره مند شود.
10 ـ هر شخصي حق دارد از آزادي انديشه، وجدان و دين بهره مند شود. اين حق مستلزم آزادي تغيير دين يا اعتقاد و همچنين آزادي اظهار دين و اعتقاد يا بصورت جمعي، به طور خصوصي يا عمومي است.
11 ـ اين حقوق و آزادي ها در هيچ موردي نبايد برخلاف مصالح، منافع و حقوق ميهني ـ مردمي ايران باشد.
12 ـ نظام جمهوري مشروطه ايران مردم گرا و در خدمت ملت ايران خواهد بود و در اين روند مجري اراده اكثريت مردم و جوابگو در مقابل ملت ايران خواهد بود.
• همانگونه كه ملاحظه مي شود، در جمهوري مشروطه ايران روابط بين مسئولان نظام را اراده مردم تعيين خواهد كرد. در اين صورت كارگزاران منتخب مردم نه تنها آمر مردم نيستند بلكه مسئولاني هستند كه مشروعيتشان را از مردم مي گيرند و جوابگو در مقابل مردم خواهند بود.
در اين ساختار كه همواره در حال تحول و توسعه خواهد بود ما مي توانيم با بحرانهاي منطقه اي و بين المللي مقابله كنيم چرا كه در آن شيرزنان و آزادمردان ايراني مسئوليت خواهند گرفت.
در حال حاضر براي رسيدن به اين ساختار انساني و ميهني ـ مردمي نياز به يك دگرگوني اجتماعي ـ فرهنگي و اقتصادي در ايران مي باشد.
چرا كه اكنون همانگونه كه مشاهده مي شود، سودجوئي، فرصت طلبي و مجازي بودن اكثر سياست مداران، روشنفكران و مدعيان مخالفت با حكومت اسلامي كه همه آنها همراه با حكومت اسلامي دست نشانده، نوكري بيگانگان را مي كنند، سد عظيمي در به انجام رساندن آرمانهاي ميهني ـ مردمي براي رسيدن به يك ايران آزاد و آباد و با افتخار مي باشند.
در نتيجه اولين مرحله رسيدن به آرمانهاي ميهني ـ مردمي، يك انقلاب فرهنگي ـ اجتماعي مردم ايران است كه توسط آن ميتوان روند براندازي حكومت اسلامي را سرعت بخشيد.
اكنون ملت ايران مي بايست خود را بازسازي كند، ايراني بينديشد، ايراني فكر كند و ايراني عمل كند به عبارت ديگر، پندار نيك، گفتار نيك و كردار نيك كه جامعه ايراني را همواره به همبستگي و پيروزي رسانيده است فراموش نكند، چرا كه انديشيدن و بيان نيك كه نيكوكاري را به ارمغان مي آورد اكنون در بين اكثر مردم ايران ناياب شده است و نياز مبرم به يك انقلاب فرهنگي ـ اجتماعي ايراني و رسيدن به ريشه و اساس باورهاي خوني، خاكي در بستر فرهنگي ايرانزمين بخشم مي خورد، و در حال اساسي ترين تحول فرهنگي ـ اجتماعي مردم ايران خويشتن گرايي و به خصلت ايراني رسيدن مي باشد كه مي تواند شرايط جامعه را براي رشد و تكامل در مسير راستي، نيكي و مهر و دوستي فراهم آورد و در پي آن همبستگي ملي ـ ميهني مردم ايران صورت خواهد گرفت و با اين دست آورد بر دشمنان داخلي و خارجي ايرانزمين چيره خواهيم شد و آنگاه است كه براندازي حكومت مرگ و نابودي كه استعمار جهاني از آن حمايت مي كنند آسان خواهد شد.
• فرزندان ايرانزمين، با نگاهي به تاريخ مي بينيم كه همواره شكست ايراني ها در نبود عشق به ميهن اهورائي، و در شرايط انحطاط صفات ايراني يعني راستي، نيكي، جوانمردي و مردانگي بوده است.
ملت ايران آگاه باشيد كه ما در اين مسير در كنار هم قوي و نيرومند هستيم و مي توانيم استعمار جهاني را كه همواره براي نابودي ايران و ايراني توطئه كرده است شكست فاحش دهيم.
اكنون كه كشور ما از مرحله تاريخي شكست رژيم سلطنتي وابسته خارج شده است و در مرحله استعمار مذهبي جهاني بسر مي بريم، ما فرزندان ايرانزمين با همياري مي توانيم ايران را نجات دهيم و بعد از براندازي در يك نظام مردم گراي جمهوري مشروطه، استقلال و تماميت ارضي كشور خويش را به چنگ آوريم. زماني كه انگليسي ها در جنبش مشروطه پادشاهي سال 1289 قدرت را مابين مذهبيون و خانواده سلطنت تقسيم كردند، آغازي بود براي قانوني كردن اعمال نفوذ مذهبيون در جامعه و ترمزي بود در روند توسعه و پيشرفت فرهنگي ـ اجتماعي در كشور، كه از نتيجه آن توانستند انقلاب مذهبي ـ انگليسي سال 1357 را كه براي نابود كردن ايران و ايراني بود عملي سازند.
اكنون در ايران حكومتي به نام جمهوري اسلامي وجود ندارد و حاكم در ايران يك سيستم مثلث استعمار بين المللي است كه از اخوان المسلمين و فراماسونري و صهيونيسم تشكيل شده است كه مركز فرماندهي آن در انگليس است و آنها همه آن را بازي داده و ميدهند. از مردم ايران گرفته تا آمريكائي ها، اروپائي ها و حتي كشورهاي زردپوست تحت استعمار اين سيستم بسر مي برند. فرزندان ايرانزمين، براي آزادي ايران، عوامل خائن ايراني اين سيستم بايد نابود شوند تا دست آنها از كشور اهورائي ما كوتاه گردد.
براي مثال، با نگاهي به قانون اساسي پادشاهي مشروطه ديده مي شود كه اصول آن كاملاً منطبق با اصول قانون اساسي جمهوري اسلامي است كه آن نيز چشيده اي از افكار استعمارگران و عوامل آن بوده است.
در اصل اول قانون اساسي پادشاهي مشروطه ايران مذهب رسمي ايران اسلام و طريقه حقه اثني عشريه شد و اصل دوم متمم قانون اساسي بر نظارت مجتهدان ديني در اقدامات و تصميمهاي مجلس و امور قانونگذاري تأكيد نموده است كه اكنون اين وظيفه را در حكومت اسلامي مجلس خبرگان، شوراي نگهبان و مجمع تشخيص مصلحت نظام بعهده دارد، در نتيجه همواره استعمار با شريعت و مذهب بر ما حاكم بوده است و بدين وسيله توانسته است توده هاي مردم را به هر سو كه مي خواسته است بكشاند.
هم اكنون به سبب شرايط اقتصادي، سياسي و اجتماعي حاكم بر ايران پايه هاي حكومت اسلامي در حال فروريختن است، حمايت استعمارگران (سيستم مثلث) در جهت استمرار آن در بازي ها و ترفندهاي بين المللي و داخلي بخوبي ديده مي شود.
در يكي از اين برنامه ريزي ها و خيمه شب بازي هاي استعمار از مهره هاي خود يعني فراماسونها، اخوان المسلمين و صهيونيست ها، يعني حسين خميني، شيرين عبادي، رضا پهلوي، آيت الله منتظري استفاده خواهد كرد، فرزندان ايرانزمين استعمار هميشه از حربه شيخ و شاه براي سركوبي فرزندان راستين ايرانزمين استفاده كرده است، بيائيد حاكميت مردم را بر ايران پايه گذاري كنيم و يك هدف داشته باشيم. براندازي حكومت استعماري اسلامي انگليسي، و برپايي نظام ميهني ـ مردمي ايران گراي جمهوري مشروطه كه توسط آن بتوانيم منافع و حقوق خودمان را در جهان پايه گزاري كنيم و با آرمانهاي انساني و روشهاي انساني در برنامه ريزي هاي انساني كشور ما ايران را در شمار كشورهاي مترقي جهان قرار دهيم.
فرزندان ايرانزمين، در اين مسير ما مي بايست از هيچ مبارزه و فداكاري روگردان نباشيم و حملات خود را مستقيم و غيرمستقيم بر استعمار جهاني حاكم بر ايران وارد آوريم و در اين راستا استراتژي ها و تاكتيكهاي آنها را كه براي نابودي ايران و ايراني است خنثي نماييم. در اين مهم روشنگري و شناسايي عوامل استعماري داخلي و خارجي عليه ايرانزمين و خنثي نمودن آنها وظيفه هر فرزند ايرانزمين مي باشد.
ما ميبايست هماهنگ و همراه با هم پتانسيل پراكنده براندازي را تقويت كنيم و با بينش خردمندانه و ميهن پرستانه در تركيب نيروهاي مبارز مردمي كه مي توانند با ديدگاه هاي سياسي ـ اقتصادي متفاوت باشند اقدام نماييم و زمينه ساز دمكراسي در آينده ميهن ما ايران باشيم.
فرزندان ايرانزمين، در اين مرحله حساس از تاريخ ميهن ما ايران، تأكيد من به همبستگي ميهني ـ مردمي مي باشد. نگذاريد قوميت، مذهب و ايدئولوژي هاي گوناگون شما را از هم دور سازد، چرا كه جدائي و تفرقه مابين فرزندان ايرانزمين خواست استعمار است و كوشش ما مي بايست در جهت ايجاد تفاهم، همگامي، همبستگي و همياري براي يك سو كردن نيروهاي مبارز ميهني ـ مردمي باشد كه از پيامد آن پتانسيل موجود مبارزان راه آزادي از قوه به فعل در آيد و بتواند اهريمنان را از ميهن اهورايي براند و آينده اي سرشار از بالندگي و فرزانگي و رويش براي فرزندان ايرانزمين ترسيم نمايد، و بدانيد ما تن هاي ايرانزمين تنها نيستيم و ايران آزاد و آباد و با افتخار را فراچنگ خواهيم آورد
جاويد ايران
دكتر آرمان نوري