دستگاه روحانيت آيا مي تواند حقوق مردم را بيان كند؟ آيا حضرات موافق هستند كه مردم از حقوق خود با خبر بشوند؟ براي پاسخ دادن به آن بايد توجه به نوشتار و سخنان اين دستگاه كرد. بنظر مي رسد دستگاه روحانيت با فرهنگ حقوق مردم كاملا در تضاد است زيرا بيشتر به حق ويژه براي تمام قدرتمندان توجه مي كند تا حقوق مردم. مي دانند اگر مردم از حقوق خود با خبر بشوند ديگر نمي توان بسادگي بر مردم حكومت كرد. هميشه قدرتمندان يك هدف را دنبال مي كنند و آن عدم اطلاع مردم از آنچه به آنها تعلق دارد، است. حقوق هميشه دو طرفه است ولي در اين دستگاه حقوق حق ويژه قدرت است و چيزي كه براي مردم جايز نمي دانند.
از غرب مي ترسند و غرب ستيزي مي كنند زيرا اولين سخن در غرب، گرفتن حقوق است. چيزي كه انسان از غرب ياد مي گيرد اين است كه حقوق را بايد گرفت و كسي حق را تقديم كسي نمي كند. از فرهنگ حقوق بشر در غرب بسيار وحشت دارند. از اينكه روزنامه ها واقعا ابزار اگاه سازي مردم قرار بگيرند و از خدمت به قدرت مطلق خارج بشوند. اطلاع رساني صحيح هميشه باعث وحشت هر دستگاه ظلم است. اگر آگاهي افزايش يابد و مردم به حقوق خود آشنا بشوند ديگر نمي توان حكومت ولايت فقيه مطلق ساخت. حقوق هميشه با مبناي تجاوز بيان مي شود. حقوق جزئي از زندگي است كه بايد در تمام طبقات به آن توجه كرد. دستگاه روحانيت تنها حقوقي كه براي مردم مي شناسد اين است كه مردم بايد تسليم به سخن حضرات بشوند و تسامح اصل حقوق است. در حقوق اجتماعي و سياسي، چيزي كه براي مردم قائل نيستند حقوق است. كرامت انسان براي همگان نيست و انحصار كرامت انساني يك حق ويژه ايي است كه مختص به مؤمنان است، آنهم مؤمن با قرائت اين دستگاه و لا غير.
يك طلبه و يا يك دانش اموز در ايران هيچ وقت نمي داند چه حقوقي دارد و چگونه مي تواند به حقوق خود برسد. در حاليكه يك دانش اموز يا دانشجو در غرب به حقوق خود آگاه است و حق دارد براي حقوق خود ايستادگي كند و اين در فرهنگ غرب بسيار امر عادي و مطلوب است. يك دختر ايراني در فرانسه مي تواند در مقابل حكومت فرانسه براي پوشش سر ايستادگي كند ولي يك دختر ايراني اهل كتاب در ايران نمي تواند در مقابل حجاب اجباري ايستادگي كند. نه فقط كارگران و كارمندان جامعه ما از حقوق خود بي خبر هستند بلكه حتي در زناشوئي نيز از حقوق خود بي خبر هستند. علت اينكه مي گويم بي خبر هستند، اينستكه به اصول اوليه حقوق خود بي خبر هستند. يكي از اصول برابري در مقابل قانون است. تبعيض و حق ويژه نداشتن از اصول اوليه حقوق بشر است. بله بشر حق و حقوقي دارد، اگر چه همين سخن باب دل قدرتمندان نيست.
نه فقط در سطح سياسي مردم از حقوق خود بعنوان يك شهروند در ارتباط با ارگانها و ادارات دولتي اطلاعي ندارند بلكه بعنوان يك ايراني در برابر ادارات دولتي حقوقي ندارند. ما را ياد داده اند كه ادارات دولتي ظالم و جبار هستند و حقوق ما در تسليم و اطاعت از اين دستگاهاي زور خلاصه مي شود. كسي باور ندارد بدون پارتي بازي بتوان از حقوق عادي برخوردار باشيم. چيزي كه در فرهنگ غرب بسيار عادي و معمولي است در فرهنگ ما با حقارت و درخواست بيان مي شود. ادارات دولتي خود را قانون مي دانند در حاليكه قانون مردم هستند. هيچ برنامه اي براي روشن ساختن يك حقوق ايراني ندارند چه برسد به حقوق يك شهروند. يكي از علتهاي غرب ستيزي اين استكه در كشورها و اجتماعات غرب، فرهنگ آموزش حقوق انسان حتي در سيستم درسي و رسانه هاي عمومي و حتي در تربيت خانوادگي يك اصل اساسي رعايت مي شود. حتي پدر و مادر مي دانند فرزندان نيز حقوق دارند كه بايد رعايت كرد. حقوق فيمابين تنظيم مي شود و هميشه بايد حق را به مظلوم داد و نه به ظلم. در تقسيم حقوق، بايد ضعيف هميشه بيشتر حقوق داشته باشد تا قدرتمندان. در فرهنگ ما قدرتمندان از تمام حقوق برخوردار هستند و ضعيفان هيچ حقوقي در برابر قدرتمندان ندارند.
دستگاه روحانيت اگر توجه كنيد هميشه حقوق را براي قدرتمندان به ثبت مي رساند. در حقوق خانواده، فقط از حقوق والدين سخن مي گويد و حقوق فرزندان را فراموش مي كند. در زناشوئي فقط به حقوق مرد توجه مي كند و حقوق زن را ناديده مي گيرد. در حكومت حقوق حاكم را بيان مي كند و حقوق شهروندان به فراموشي سپرده مي شود. حق اعتراض انسان ندارد. حق همپرسي و رفراندوم ندارد. اعتراض است كه حق را به حق دار مي رساند. حقوق دادني نيست بلكه گرفتني است. هنگامي كه سخن از آزادي مي زنيم در واقع سخن از حقوق مي زنيم. آزادي هنگامي استوار مي شود كه به حقوق همه توجه بشود. در غرب هنگامي كه پليس شما را براي تخلف رانندگي جريمه كند حتي در كاغذ جريمه، حقوق بر خورد قانوني براي شما در اين جريمه مكتوب است. هنگامي كه از دادگاه نامه اي مي رسد، همانجا نيز حقوق برخورد با اين نامه مكتوب شده است. اگر شخصي را مي خواهند دستگير كنند، اول بايد حقوق وي را به او بگويند. اگر شخصي را دستگير كنند و فراموش كنند حقوق وي را بگويند، اين دستگيري باطل است و فرد فورا مي تواند ازاد بشود. روزنامه ها و دستگاهاي اطلاع رساني حقوق محترمي دارند كه دولت به اين سادگي نمي تواند به آن تجاوز كند. مدني كردن حقوق مردم و فرهنگ سازي در بدست آوردن حقوق، حق اعتراض است. حق اعتراض است كه انسان مي تواند به ازادي برسد. در غرب حتي اگر بدون امضا قرارداد، استخدام بشويد باز حقوقي داريد كه بايد رعايت شود، و در برابر هر شركت و دستگاه دولتي مي توانيد براحتي شكايت كنيد. در تمام تجارت و روابط انساني حقوق دوطرفه بيان مي شود. براي حتي خريد يك كالا نيز حقوقي داريد و براي تمام وسايل برقي حداقل دوسال گرانتي داده مي شود. در عرض دو هفته مي توانيد هر گونه خريدي كه كرده باشيد، باطل كنيد.
چيزي كه ما نياز داريم اين است كه حقوق را در اجتماعات نهادينه و فرهنگ سازي كنيم. در كشوري كه حتي رئيس جمهور از حقوق شهروندي محروم مي گردد، چگونه مي شود به حقوق افراد ضعيف ايمان داشت؟ در كشوري كه حتي حق انتخاب انحصاري است چگونه مي شود ازادي و حقوق سخن گفت؟ در تعليمات اسلامي هميشه توصيه به حقوق حتي حق همسايه شده است. فقه مملو از اداب و قوانين ميان انسانها، حكومت و ملت، و افراد خانواده است. اين فرهنگ تعليمات اسلامي تبديل به حقوق قدرتمندان عليه مستضعفين شده است و بايد بازنگري بشود تا جوابگوي تغييرات و پيشرفت علوم باشد ولي چون حق بازنگري حتي از افراد اين دستگاه گرفته شده است، بايد دنبال حقوق بشر رفت، زيرا تنها مرجعي كه امروز مي توان با آن به حقوق شهروندي و انساني رسيد، حقوق بشر است. در تعليمات اسلامي آنقدر تحريف در حقوق شده است كه حتي بيان آن بدون كليشه هاي ساخته شده غير ممكن بنظر مي رسد. چگونه در تعليمات اسلامي دستگاه روحانيت مي توان از حقوق زن يا حقوق فرزندان سخن گفت؟ چگونه مي شود از حقوق اقليت و يا مجرم سخن گفت؟
دستگاه روحانيت در اكثر موارد خطاب ديني در مورد حقوق بشر را يكطرفه بيان مي كند. براي مثال، براي جلوگيري از بي نظمي، فقط توجه به حقوق حاكم مي كند و تجاهل و كم توجهي به حقوق طرف ديگر مي كند. تاكيد بر حقوق معلم مي كند ولي توجه به حقوق شاگرد نمي كند. تاكيد بر حقوق والدين مي كند و حقوق فرزندان ناديده قرار مي گيرد. توجه به حقوق بزرگترا مي كند، ولي حقوق كوچكترا باز ناديده قرار مي گيرد. بزرگ نمايي حقوق شوهر و نابود ساختن حقوق زنان. تاكيد بر حقوق عالمان بر تسليم تمام مردم در برابر خواسته هاي آنان. احترام بي خود يكطرفه براي تمام قدرتمندان. لقب و نامهاي كثيري و حق ويژه براي قدرتمندان. حقوق حاكم بر مردم، بدون توجه به حقوق طرف ديگر. اين روش حقوق بشر تعليمات ديني، روش غلطي است كه ازادي مردم نابود مي سازد.
امروز براي حقوق بشر نمي توان به تعليمات ديني روي آورد زيرا كتابها و نوشته ها همگي يكطرفه بيان شده است و كاملا مشخص است كه حقوق بشر دوطرفه بايد اجرا شود. براي ايجاد ميزان در حقوق بايد امروز بيشتر به حقوق ضعيفان توجه كرد. حقوق براي ضعيف و اقليت است و نه براي قدرتمندان و زورگويان. هنگامي كه بتوانيم براحتي از هر شخص دولتي انتقاد و اعتراض كنيم، به ازادي رسيده ايم. امروز اگر شخصي در باندي نباشد و كمر به جايي نبسته باشد از حقوق اوليه محروم مي گردد. اگر شخصي كه نامي دارد، محكوم بشود، انسان مي داند كه حق و حقوقي دارد ولي اگر شما و من محكوم بشويم كسي به ما توجهي نمي كند. بايد حقوق يك ايراني، از هر نژاد و هر ديني باشد، براي ايراني بودنش حق و حقوق داشته باشد. ايراني هر جاي دنيا باشد بايد مورد احترام قانون قرار بگيرد. مهاجرت باعث حذف حقوق ايراني بودن نمي شود. اگر ما بيشتر به حقوق خود آگاه بوديم، اينچنين نمي توانستند به حقوق مان تجاوز كنند. از زنان با زور تعليمات اسلامي، حقوق را مي گيرند، از ملت با زور تعليمات اسلامي، حقوق را مي گيرند. معلوم است ملتي كه براي خود حقوقي قائل نيست، فردا زمين و حتي نام خليج را تغيير مي دهند. اين جوانان فرهنگ بودند كه بيشتر به حقوق ملت توجه مي كنند و جالب اين است كه افرادي كه براي حقوق مردم قيام و ايستادگي مي كنند از حوزه و تعليمات اسلامي نيستند، بلكه از كشورهاي بقول حضرات "كفر" هستند كه درك كرده اند كه پيام انسان سالاري يعني توجه به حقوق ضعيفان، مجرامان و محرومان. حقوق زنان و اقليت در كشورهاي غرب فرهنگ سازي شده است يا در كشورهاي اسلامي؟ مشكل اساسي ما ازادي است و راه رسيدن به ازادي از طريق شناخت حقوق بدست مي ايد. اگر نمي توانيم تعليمات ديني را تغيير بدهيم كه يكطرفه نباشد بايد به حقوقي دسترسي پيدا كنيم كه حقوق دو طرف را درنظر بگيرد و امروز حقوق بشر بهتر توانايي جوابگويي را به حقوق بشر دارد تا اين دستگاه روحانيت. همين اعتراض وبلاگ نويسان به قاضي مرتضوي از جوانان فرهنگ با اعتقادات مختلف صورت گرفت و حضرات باز سكوت مي كنند.