آقای ابطحی در مورد وضعیت پرونده وبلاگ نویسان مطلبی نوشته است که تناقض آمیز و البته نگران کننده است.
البته ایشان به اقتضای اینکه عضو هیئت پیگیری پرونده مزبور بوده است قطعا اطلاعاتی دارند که در دسترس همگان نیست اما در گفته های ایشان تناقض وجود دارد. وی گفته است که عده ای نویسندگان با پیوند دادن موضوع به رهبران و کل نظام جمهوری اسلامی از به نتیجه رسیدن پرونده جلوگیری می کنند.
واقعیت از دو حال خارج نیست. یا رهبران نظام (شخص رهبر یا رئیس قوه قضائیه و ...) به نوعی در این موضوع دست داشته اند و حداقل با سکوت خود آن را تائید و اشخاصی مانند مرتضوی را در شکنجه و آزار و اذیت وبلاگ نویسان و دیگر زندانیان سیاسی تشویق کرده اند و یا اینکه آنها مطلقا در این مسائل نقشی نداشته اند و حتی از آن بی خبر بوده اند.
در حالت اول یعنی اگر رهبران در این مسئله نقش داشته اند، نوشتن یا ننوشتن در مورد پرونده در سرنوشت دستگیر شدگان هیچ نقشی نخواهد داشت و پرونده مزبور هم مانند پرونده قتل های زنجیره ای به مرور زمان به فراموشی سپرده میشود و نوشتن در مورد آن حداقل جنایات امثال مرتضوی را برملا می کند و مردم هم به مرور زمان خواهند فهمید که رهبران در این ماجراها نقش دارند.
اما در حالت دوم(که در واقع فرض آقای ابطحی نیز هست) یعنی اگر رهبران نظام واقعا نقشی در این ماجرا نداشته اند و از شکنجه ها و آزار و اذیت ها بی خبر بوده اند، در آن صورت نوشتن پیرامون موضوع و بررسی ابعاد موضوع نه تنها به سر نوشت دستگیر شدگان و زندانیان لطمه ای نمی زند بلکه حتی باید رهبران را بیشتر برانگیزد تا دامن خود را از آلودگی به اتهام شکنجه و نقض حقوق بشر پاک کنند.اگر فرضا خامنه ای از این ماجرا کاملا بی خبر است وکاملا مطمئن است که در کشور تحت سلطه اش به کسی کمترین ظلمی نمی شود پس بهتر است که همه در باره این موضوع بنویسند و زوایای مبهم پرونده را بشکافند شاید در کثرت نوشته ها و گفته ها یک سخن یا نوشته ای یافت شود که جناب رهبر را به شک بیندازد.
اما پرونده های قبلی فرض اول را تائید می کنند. و این نوشته آقای ابطحی نیز این نگرانی را ایجاد می کند که این پرونده نیز در آستانه گرفتاری به سر نوشت پرونده های قبلی است. پرونده قتل های زنجیره ای یکی از نمونه های آن است. باید منتظر باشیم و ببینیم در این پرونده چه کسی دچار نقش سعید امامی می شود و پس از آن موضوع چگونه به فراموشی سپرده می شود.
به گفته رهبر، دو ماه پیش از قتلهای زنجیره ای توجه کنیم . او می گوید : " ... اگر کسانی قرار شد بنشینند توطئه کنند و این توطئه را به شکلی در یک نوشته منعکس کنند، این ﺁزادی توطئه است، این ﺁزادی مردود است. بنده منتظر می مانم ببینم دستگاههای مسئول چه می کنند.
و الا جلوگیری از این حرکات موذیانه کار دشواری نیست. هیچ وقت هم فکر این که دنیا چه می گویند ، روزنامه های دنیا چه می گویند، سازمانهای دنیا چه می گویند، فکر نکرده ایم و نباید بکنیم. " (رسالت نهم دیماه 1377) حال گفته های او را ، حدود سه ماه و نیم بعد از قتلها مرور می کنیم . او می گوید : " ... جنجال ﺁفرینی نقشه دشمن است. کسانی نیایند چیزی را بهانه قرار بدهند . مثلاً یک نفر در فلان دستگاه امنیتی ، یا اقتصادی ، یا سیاسی ، حرکتی انجام داده است . این جنجالها به ضرر کشور است. چرا ؟ چون دلهای مردم را از هم دور می کند " ( رسالت یک شنبه بیست و دوم فروردین 1378 )
فقط دو جمله از این دو گفته می تواند او را متهم به صدور فتوای قتل و به خصوص پس از آن جلوگیری از ادامه روند بررسی و رسیدگی به آن کند : جمله اول - " بنده منتظر می مانم ببینم دستگاههای مسئول چه می کنند " . در این جا، منظور دستگاه امنیتی است.
جمله دوم - " مثلاً یک نفر در فلان دستگاه امنیتی حرکتی انجام داده است . کسانی نیایند چیزی را بهانه قرار بدهند . جنجال ﺁفرینی نقشه دشمن است . "
محمد باقر رهنما