ديك چني: ايران در رأس فهرست نقاط دردسرساز جهان قرار دارد
جورج بوش با انجام مراسم تحليف، دومين دوره رياست جمهوري اش را آغاز كرد. او در نطق ۱۵ دقيقه اي مراسم تحليف، كه مالامال از تعابير كلي و آرمانگرايانه بود به آمريكايي ها وعده جهاني بهتر را داد و تعهد كرد كه كارهاي نيمه تمام دوره اول رياست جمهوري خود را به پايان برساند.
بوش در نطق خود برنامه اي مشخص ارائه نكرد و از هيچ كشوري نام نبرد اما اشارات تلويحي او به ايران در چند جاي اين نطق ديده مي شد. اين اشارات تلويحي دقايقي پس از مراسم تحليف، به صورت آشكار و صريح در سخنان ديك چني معاون بوش، بازتاب يافت. چني ايران را مهم ترين چالش جهان در سالهاي آينده معرفي كرد و كوشيد مسئله ايران را كه از معضلات سياست خارجي آمريكاست، مسئله جهانيان بنماياند. هفته گذشته و پيش از بوش و چني، كاندوليزا رايس وزير خارجه جديد آمريكا در قالب عباراتي جنگ طلبانه ايران را به چالش كشيده بود. اما به رغم اظهارات تهاجمي بوش و تيم جديد او درباره ايران، شواهد و قرائني از ناتواني آمريكا براي دست يازيدن به اقدام جدي و كارساز عليه ايران در سالهاي آينده حكايت دارد. اين ناتواني به خواست و اراده ايالات متحده ارتباط چنداني ندارد، بلكه برآيند قواي بين المللي و برآمده از ملاحظات آمريكا و بازي جهاني جمهوري اسلامي است. گزينه هاي پيش روي آمريكا در مواجهه با ايران و گرفتاري هاي هر يك از اين گزينه ها به شرح زير است:
۱- گزينه جنگ فراگير و قاطع: آمريكايي ها از تجربه جنگ عراق آموخته اند كه جنگ فراگير به قصد تغيير رژيم در ايران ناممكن است؛ زيرا اهميت منطقه اي ايران براي اروپا، روسيه و چين بيش از اهميت عراق عصر صدام حسين است و هيچ دليلي براي همراهي اين كشورها با آمريكا در جنگ فراگير با ايران وجود ندارد. آمريكا نيز پس از جنگ عراق دريافته است كه ترميم صدمات اقدام يكجانبه ناممكن يا بسيار پرهزينه است. آمريكا در ماه هاي اخير ناچار شده است به تاوان يورش يكجانبه به عراق به طرف هاي اروپايي امتيازهاي زيادي بدهد كه مهم ترين آنها، موافقت با افزايش نقش اروپا در عراق و تلاش براي همسو شدن با اروپايي ها در قضيه هسته اي ايران بود. اظهارات مكرر مقام هاي سابق، ديپلمات ها و كارشناسان مؤسسات پژوهشي آمريكا در هفته هاي اخير نشان مي دهد كه بوش و تيم نظامي _ اطلاعاتي اطراف او براي گزينش روش جنگ فراگير در برابر ايران در انزوا و در نتيجه ترديد جدي به سر مي برند.
۲- جنگ مقطعي و محدود: اين روشي است كه آمريكا در سال ۱۹۹۰ در عراق برگزيد و هدفش آن بود كه دولت عراق را ضعيف كند و به سوي سرنگوني يا دست كم تغيير رفتار سوق دهد. اما اين استراتژي به امكاني تازه در دست متحدان اروپايي آمريكا و روسيه و چين و ژاپن تبديل شد كه از طريق بازسازي ويرانه هاي جنگ به منافع اقتصادي سرشار دست يابند. البته آمريكايي ها براي ناتمام گذاشتن طرح سرنگوني صدام در دهه ۱۹۹۰ دلايل ديگري از جمله نگه داشتن شمشير تهديد بالاي سر ايران هم داشتند اما علت اصلي اين بود كه رژيم ضعيف عراق براي اروپايي ها جاذبه اقتصادي سرشاري داشت و آنان را به حفظ اين رژيم وامي داشت و آمريكا ناچار به تمكين و انتظار بود. اين وضع در مورد ايران به صورتي جدي تر مصداق دارد و آمريكايي ها نمي توانند استراتژي جنگ محدود و ضربه مقطعي به ايران را برگزينند. روابط كنوني ايران با جهان بويژه با متحدان اروپايي آمريكا و ديگر قدرتهاي جهان چنان مستحكم و مبتني بر منافع دوجانبه است كه آمريكا نمي تواند به ايران تعرض كند. حتي اگر تعرض هم صورت بگيرد، آمريكايي ها برنده اين نزاع نخواهند بود؛ زيرا ايران لاجرم بايد دوباره ساخته شود و قطعاً اين بازسازي بي حضور آمريكايي ها خواهد بود. هرقدر رقباي بين المللي آمريكا در منطقه از جمله ايران فربه تر شوند، جاي آمريكا در ترتيبات كنوني و آتي تنگ تر خواهد شد و اين وضعيتي نيست كه آمريكايي ها بتوانند مدت طولاني آن را تحمل كنند. اين ملاحظات احتمالي آمريكايي ها را به بازانديشي اجباري در روش هاي سختگيرانه عليه ايران، وادار خواهد كرد.
۳- انعطاف به قصد درك نگرش: نافرجامي گزينه هاي جنگ فراگير و جنگ محدود، آمريكايي ها را اجباراً به اتخاذ روش هايي مشابه آنچه اروپايي ها در برابر ايران برگزيده اند، سوق خواهد داد. تضادهاي منافع و نگرش ايران با اروپا در آغاز انقلاب اسلامي، كمتر از تضادها با آمريكا نبود. اما شيوه سختگيرانه آمريكا، ايران را به اين نتيجه رساند كه ايالات متحده را دشمن اصلي بداند و بر آن نام «شيطان بزرگ» بنهد و در مقابل راه همكاري با اروپا و ديگر قدرتهاي بزرگ جهاني را برگزيند.
مذاكرات هسته اي ايران و اروپا در دو سال اخير، تازه ترين وجه اين رابطه است كه براي آمريكايي ها موجب نوعي غبطه شده است. اينكه آمريكايي ها پس از چند بار تلاش نافرجام براي ارجاع پرونده هسته اي ايران، در آخرين اجلاس شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي به فرمول اروپايي ها تمكين كردند (هرچند با اعمال نفوذ براي تندتر كردن لحن قطعنامه) نشان مي دهد كه آمريكا در مقابل ايران فعال مايشاء نيست و لاجرم در چارچوب الزام هاي بين المللي و منطبق با ميزان مقاومت ايران عمل مي كند.
واقعيت جهاني در روزهاي نخست تشكيل دولت دوم بوش عبارتند از چالش سنگين مردم عراق با آمريكا، ادامه شكاف در اردوگاه غرب، تشديد تعارض منافع آمريكا و روسيه در بالكان، رقابتي تر شدن حوزه هاي فعاليت تجاري آمريكا و اروپا و در نهايت تأثيرگذاري بي چون و چراي ايران در معادلات منطقه اي و ارتباطات گسترده آن با حريفان بين المللي آمريكا.
احتمالاً اين واقعيت ها آمريكايي ها را به دوري گزيدن از برخوردهاي پرهزينه با ايران وادار خواهد كرد، هرچند زبان زور آنان به عنوان جزء جدايي ناپذير سياست سلطه جويانه باقي بماند.
اين كه جورج بوش در نطق مراسم تحليف از زباني كلي و مبهم براي پيام فرستادن به ايران و ديگر كشورهاي جهان استفاده كرد شايد دلايل گوناگوني داشته باشد اما مهم ترين آنها اين بوده است كه او ديگر اراده گذشته را براي جنگ افروزي ندارد و واقعيت ها به رئيس جمهور آمريكا فهمانده است كه كشورش اگرچه قدرت برتر و ستيزنده جهان است اما قدرت يگانه و بلامنازع نيست. برنده اصلي شكست اراده آمريكا، ايران است.
ايسنا: خبرگزاري فرانسه به نقل از ديك چني گزارش داد كه ايران دقيقا در راس آنچه آن را «فهرست نقاط دردسرساز دنيا» خواند، قرار دارد و وي نگران اين مساله است كه امكان دارد اسراييل براي پايان دادن به برنامه هسته اي ايران، به اين كشور حمله كند.
اين خبرگزاري فرانسوي در ادامه به نقل از ديك چني، معاون رئيس جمهور آمريكا كه با شبكه ي راديويي ان .بي.سي گفت وگو مي كرد، ادامه داد: يكي از نگراني هايي كه مردم دارند اين است كه امكان دارد تل آويو بدون اينكه از اسراييل خواسته شود، چنين اقدامي را انجام دهد.
وي ادامه داد: اگر اسراييل متقاعد شود ايران قابليت هسته اي چشمگيري دارد، با توجه به اين واقعيت كه ايران سياستي معين دارد مبني بر اينكه هدفش نابودي اسراييل است، امكان دارد اسراييل تصميم بگيرد ابتدا عمل كند و باقي دنيا را نسبت به رفع گرفتاري ديپلماتيك متعاقب آن نگران سازد.
معاون رئيس جمهور آمريكا با ذكر اينكه ايران از حزب الله حمايت مي كند، مدعي شد: ايران برنامه هسته اي جديد نسبتا قاطعانه اي را دنبال مي كند. ايران حامي مشهور تروريسم است و مجموعه اين عوامل باعث نگراني بسياري است.چني افزود: ما به تلاش براي پاسخگويي ديپلماتيك به اين مسايل به همكاري با اروپا ادامه خواهيم داد.وي احتمال حمله نظامي آمريكا به ايران را بي اهميت جلوه داد و گفت: جنگ در خاورميانه را اگر بتوانيم از آن جلوگيري كنيم خواستار نيستيم و قطعا در مورد موقعيت ايران فكر مي كنم بتوانيم به طريق ديپلماتيك با آن روبرو شويم، هر كسي به بهترين شكل با آن برخورد خواهد كرد.
به نوشته نيويورك تايمز چني همچنين گفت: اگر ايراني ها به تعهداتشان عمل نكنند، گام بعدي ارجاع به شوراي امنيت سازمان ملل و درخواست براي اعمال تحريم هاي بين المللي (عليه اين كشور) خواهد بود.