ما در اين مدت مصيبت ها ديديم كه شما نديديد، انواع و اقسام مصيبت ها در سايزهاي مختلف، مصيبت هاي زنهاي جوان، مردهاي پير، مردهاي از كار افتاده و وقتي چشم من توي چشم بعضي ها ميافتد سنگيني در دوشم پيدا ميشود چون به خيلي از اينها مقروض بودم من سابق. من توانسته نيستم از عهده اين خسارت كه بر ملت وارد شده برآيم، من شركت بيمه نيستم، اين ملت هم بيمه نداشته، بيمه عمر نداشته، بيمه شخص ثالث نداشته خب وقتي كسي بيمه نداشته چطور ميتواند خسارت دريافت باشد و من نميتوانم از اين ملت تشكر بكنم كه همه چيز خودش را در راه خدا از دست داده چون خدا نگفته بود همه چيز خودتان را در راه من از دست بدهيد و البته اين ملت در آينده بدبخت تر خواهد شد و به زير خط "واحد" يعني خط فقر خواهد رفت و خدا جزايشان بدهد. من به مادرهاي فرزند از دست داده تبريك عرض ميكنم و به آنها توصيه هستم كه اگر فرزند ديگري دارند دست نگه دارند و آن را از دست ندهند چون بايد در زمان حكومت ما از دست بدهند، من به جوانهايي كه سالهاي قبل پدرانشان را از دست داده اند و يا اخيرا صاحب پدر شده اند تبريك ميگويم.
این مصیبت از کجا آمد
خب ما حساب بكنيم كه اين مصيبت ها براي چه بر اين ملت وارد شده و چرا خارج نميشود، يك عده ميگويند كه اين مصيبت از آسمان آمد، يك عده ميگويند از گوادولپ آمد، من خدمت شما عرض هستم كه همه اينها كشك است. مگر اين ملت قبلا چه ميگفت، حالا چه ميگويد، از وقتي صداي اين ملت درآمده قتل و غارت و متعلقات اينها ادامه دارد و انشاءالله از اين به بعد هم بيشتر ادامه خواهد داشت تا جايي كه ديگر صدايشان خفه بشه، ملت چه ميگفتند كه مستحق اين عقوبت شدند، ملت ما ميگفتند كه اين سلطنت پهلوي و اين سلطنت كورش ساساني و اين سلطنت انوشيروان هخامنشي از اول كه پايه ريزي شد، خلاف شرع بود. اين سلطنت خشايار شاه از اول با اسلام مخالف بود، آنها كه دو برابر سن من هستند ميدانند يا شنيده باشند كه سلطنت كريم خان سلجوقی هم همين بوده ، تا ابد هم همين ملكه "علي زابت" ثاني، ملكه خواهد بود و اين چارلز بيچاره روي سلطنت به چشم نخواهد ديد و خدا لعنت كند اين رسم و رسوم را، چون بايد آسياب به نوبتي باشد ولكن اگر اين ملكه حالا حالا زنده باشد تكليف ظاهرشاه چه ميشود، و در اين مملكت من به شما قول ميدهم كه مجلس موسساني در كار نخواهد بود ما هم وعده و وعيد داده باشيم ولي مجلس موسسان اتوماتيك به خبرگان تبديل شد و اگر كسي خلاف اين را عرض كند ما با زور سر نيزه از اين خبرگان دفاع ميكنيم، چون سر نيزه زورش از ته نيزه بيشتر است ولكن هيچ چيزمثل سرنيزه چاره اين ملت را نخواهد كرد البته حال هم كه تفنگ و مسلسل و فشنگ و برنو اختراع شده ولي ما ترجيح ميدهيم كه مثل صدر اسلام از سر نيزه استفاده كنيم .
مجلس موسسان
وقتي مجلس موسسان را تاسيس كردند بعد آن را افتتاح كردند و وكلا را مجبور كردند تا اينكه به رضاشاه سلام كنند پس اين سلطنت كه از اول با سلام و عليك و تو بميري و من بميرم و ديگران بميرند بنا شد، باطل بوده چون تاريخ مصرف نداشته، براي اينكه ما فرض بكنيم كه يك ملتي تمامشان راي دادند كه يك نفري سلطان يا ولي فقيه يا رئيس مجمع تشخيص مصلحت باشد بسيار خوب ميگوييم اين ملت اول نميدانسته و خيال ميكرده با حلوا حلوا گفتن دهان شيرين ميشود و راي آنها قابل اغماض است ولكن اگر يك ملتي خام شدند و راي دادند به اين رفراندوم و 5/99 درصدشان راي دادند به اينكه اعقاب اين سلطان يا اين ولي فقيه يا رهبر يا رئيس جمهور هم شغل پدرانشان را ادامه دهند اين به چه حقي است؟ (تكبير) فرض كنيد ما از زور بيكاري و بيسوادي رفتيم آخوند شديم ولكن دانسته نشد اين سيد احمد گريان چرا به اين لباس درآمد و آن سيد مصطفي كه بعدا خودش مرد و اينها نشان ميدهد كه از اول براي اين ملت خط و نشان كشيده باشند. ملت پنجاه سال پيش از اين سرنوشت ملت بعد را معين ميكند. مجلس خبرگان به چه حقي رهبر مادام العمر كشف و ضبط ميكند سرنوشت هر ملتي به دست خودش است يعني هر ملتي بايد با دست خودش گور خودش را بكند و اينطور نباشد كه از امريكا قبركن بياورند تا گور مردم افغانستان را بكنند، ما فرض بفرماييد كه زمان اول قاجاريه نبوديم ـ ولي در زمان صفويه بوديم ـ اگر فرض بكنيد كه سلطنت قاجاريه به واسطه يك فراندومي به آقا محمد خان غزنوي به ارث رسيد و همه ملت هم فرض كنيم كه راي ممتنع دادند بر آغامحمدخان پهلوي و آن سلاطيني كه بعد ميآيند ـ در زماني كه ما بوديم سلطنت احمد شاه سلجوقي بود و يا آن اجداد ما كه در هند راي دادند بر سلطنت سلطان محمد گوركاني به چه حقي راي دادند كه نادرشاه افشار هم سلطان باشد.
ملت
ملت يعني امت كه سابقا ملت خوانده ميشد پيش از اين هم وجود داشته، يك سرنوشتي داشته و يك اختياراتي اصلا نداشته و البته گرفتاري زياد داشته ولي او يعني ملت اين اختيار را نداشته كه يك سلطان يا رهبري بر ما مسلط كند و هي فقيه پشت فقيه، ولي پشت ولي توليد كند از براي اين ملت يا همان امت، ما فرض كنيم كه اين سلطنت از اول پادشاهي بود بعد جمهوري سلطنتي شد و پادشاه در دوم خرداد با راي مردم انتخاب شد و همه آحاد هم به آن رئيس يعني اكبرشاه كه بعد سلطان سلسله نفتيه و پسته ايه شد راي دادند ولي اينها چه حقي دارند كه پسر و برادر و برادرزاده و عموزاده و خاله زاده ايشان هم سلاطين باشند، زن و عمو و برادرزاده و دختر ايشان هم سلطان باشد. مگر ملوك الطوايفي است. خب يك پادشاهي بوده و حالا ديگر نيست چه حقي دارند يك عده ميخواهند پسر ايشان را در خارج پادشاه بكنند در حالي كه خود ايشان زير بار پادشاهي نميشود و زير بار قرض رفته. آخر مگر ميشود كه پادشاه مقروض باشد يا آدم مقروض مگر پادشاه ميشود، مگر اكبرشاه چه مرضي دارد كه با اين همه پول و ثروت و قدرت نتواند سلطان باشد ولي يك آدم يك لاقبا ادعاي سلطنت بكند، مگر اكبرشاه بيل به كمرش خورده! سرنوشت هر كس دست خودش است الا سرنوشت ما، مگر پدرهاي ما ولي ما هستند، من به هر كدام از پدرهايم گفتم كه تو ولي من هستي گفتند خير، ما به گور پدرمان خنديده باشيم ولي تو باشيم ولكن اينطور نباشد كه همه ولي باشند، ولي پدر نباشند يا بالعكس پدر باشند و ولي نباشند و ما هم نشستيم فكر كرديم حالا كه كسي ولي نباشد يا قيم نباشد از براي اين ملت پس بهتر است كه خود ما ولي و قيم باشيم از براي اين امت.
وكلا
حالا بياييم در مورد وكلا، مردم از اول دخالت نداشتند در تعيين وكلا، شما ملتي كه در تهران سكني داريد من از شما مردم، يعني مردم تبريز سئوال ميكنم كه آيا شما دخالتي داشته ايد در انتخاب وكلاي تهران يا مردم تهران دخالتي داشته اند در انتخاب وكلاي مشهد، آيا شما قبلا اطلاع داشتيد كه اينها انتخاب ميشوند، اين افرادي كه به عنوان وكيل در مجلس هستند ـ لكن از نظر قدرت صفر باشند ـ خيال نكنند حالا كه وكيل هستند همه كاره هستند، مردم چكاره بوده باشند كه وكيلشان يك كاره اي باشند، من توي دهن اين ملت ميزنم، توي دهن اون وكيل ميزنم آن وكيل همدان را هم چند سال پیش زنداني كرديم تا وكلا فكري به حال خودشان بكنند ، پس ملت هيچ نقشي در تعيين اين وكلا نداشته و شوراي نگهبان وكيل از براي مردم انتخاب كرده باشد حالا اين وكلا اگر نمكدان خورده و نمك شكسته باشند ولي ما از اول كه اينها را، يعني شوراي نگهبان از اول كه اينها را تاييد صلاحيت كرده دانسته نميبود و حرف ما از اول هم همين بوده كه اين حق ماست كه وقتي ملت فرياد ميزند يا نماينده اي اعتراض ميكند بزنيم توي دهن اين ملت، من خودم ملت تعيين ميكنم با لگد ميزنم توي دهانش، توي دماغش، من خودم خون به دماغ ميكنم اين ملت را، خون به جگر ميكنم اين ملت را، خيال كرده ايد ، هنوز نشناخته باشيد روحانيت را، ما آن بادها نباشيم كه با اين بيدها بلرزيم. ما ميدانيم كه اين ملت ما را فقط براي اين ميخواهد كه سر قبرستانها براي مرده ها قرآن خوانده بشويم چون اين مرده تا زنده بوده قرآن خوانده نميشده ولي پس از مردن به قرآن محتاج ميشود، من بايد خدمتتان عرض كنم كه اين ما بوديم كه قبرستانها را آباد كرديم آنها را مثل پارك كرديم، الان قبرستانهاي ما از پاركها آبادتر هستند، شهداي ما الان در جايي دفن هستند كه در خواب هم نميديدند، براي اينكه ما احتياج داريم به اين شهدا و خانواده هاي اينها.
متن كامل سخنان معروف حضرت امام راحل در بهشت زهرا
" بهمن 57 "
اسد مذنبي
ما در اين مدت مصيبت ها ديديم كه شما نديديد، انواع و اقسام مصيبت ها در سايزهاي مختلف، مصيبت هاي زنهاي جوان، مردهاي پير، مردهاي از كار افتاده و وقتي چشم من توي چشم بعضي ها ميافتد سنگيني در دوشم پيدا ميشود چون به خيلي از اينها مقروض بودم من سابق. من توانسته نيستم از عهده اين خسارت كه بر ملت وارد شده برآيم، من شركت بيمه نيستم، اين ملت هم بيمه نداشته، بيمه عمر نداشته، بيمه شخص ثالث نداشته خب وقتي كسي بيمه نداشته چطور ميتواند خسارت دريافت باشد و من نميتوانم از اين ملت تشكر بكنم كه همه چيز خودش را در راه خدا از دست داده چون خدا نگفته بود همه چيز خودتان را در راه من از دست بدهيد و البته اين ملت در آينده بدبخت تر خواهد شد و به زير خط "واحد" يعني خط فقر خواهد رفت و خدا جزايشان بدهد. من به مادرهاي فرزند از دست داده تبريك عرض ميكنم و به آنها توصيه هستم كه اگر فرزند ديگري دارند دست نگه دارند و آن را از دست ندهند چون بايد در زمان حكومت ما از دست بدهند، من به جوانهايي كه سالهاي قبل پدرانشان را از دست داده اند و يا اخيرا صاحب پدر شده اند تبريك ميگويم.
این مصیبت از کجا آمد
خب ما حساب بكنيم كه اين مصيبت ها براي چه بر اين ملت وارد شده و چرا خارج نميشود، يك عده ميگويند كه اين مصيبت از آسمان آمد، يك عده ميگويند از گوادولپ آمد، من خدمت شما عرض هستم كه همه اينها كشك است. مگر اين ملت قبلا چه ميگفت، حالا چه ميگويد، از وقتي صداي اين ملت درآمده قتل و غارت و متعلقات اينها ادامه دارد و انشاءالله از اين به بعد هم بيشتر ادامه خواهد داشت تا جايي كه ديگر صدايشان خفه بشه، ملت چه ميگفتند كه مستحق اين عقوبت شدند، ملت ما ميگفتند كه اين سلطنت پهلوي و اين سلطنت كورش ساساني و اين سلطنت انوشيروان هخامنشي از اول كه پايه ريزي شد، خلاف شرع بود. اين سلطنت خشايار شاه از اول با اسلام مخالف بود، آنها كه دو برابر سن من هستند ميدانند يا شنيده باشند كه سلطنت كريم خان سلجوقی هم همين بوده ، تا ابد هم همين ملكه "علي زابت" ثاني، ملكه خواهد بود و اين چارلز بيچاره روي سلطنت به چشم نخواهد ديد و خدا لعنت كند اين رسم و رسوم را، چون بايد آسياب به نوبتي باشد ولكن اگر اين ملكه حالا حالا زنده باشد تكليف ظاهرشاه چه ميشود، و در اين مملكت من به شما قول ميدهم كه مجلس موسساني در كار نخواهد بود ما هم وعده و وعيد داده باشيم ولي مجلس موسسان اتوماتيك به خبرگان تبديل شد و اگر كسي خلاف اين را عرض كند ما با زور سر نيزه از اين خبرگان دفاع ميكنيم، چون سر نيزه زورش از ته نيزه بيشتر است ولكن هيچ چيزمثل سرنيزه چاره اين ملت را نخواهد كرد البته حال هم كه تفنگ و مسلسل و فشنگ و برنو اختراع شده ولي ما ترجيح ميدهيم كه مثل صدر اسلام از سر نيزه استفاده كنيم .
مجلس موسسان
وقتي مجلس موسسان را تاسيس كردند بعد آن را افتتاح كردند و وكلا را مجبور كردند تا اينكه به رضاشاه سلام كنند پس اين سلطنت كه از اول با سلام و عليك و تو بميري و من بميرم و ديگران بميرند بنا شد، باطل بوده چون تاريخ مصرف نداشته، براي اينكه ما فرض بكنيم كه يك ملتي تمامشان راي دادند كه يك نفري سلطان يا ولي فقيه يا رئيس مجمع تشخيص مصلحت باشد بسيار خوب ميگوييم اين ملت اول نميدانسته و خيال ميكرده با حلوا حلوا گفتن دهان شيرين ميشود و راي آنها قابل اغماض است ولكن اگر يك ملتي خام شدند و راي دادند به اين رفراندوم و 5/99 درصدشان راي دادند به اينكه اعقاب اين سلطان يا اين ولي فقيه يا رهبر يا رئيس جمهور هم شغل پدرانشان را ادامه دهند اين به چه حقي است؟ (تكبير) فرض كنيد ما از زور بيكاري و بيسوادي رفتيم آخوند شديم ولكن دانسته نشد اين سيد احمد گريان چرا به اين لباس درآمد و آن سيد مصطفي كه بعدا خودش مرد و اينها نشان ميدهد كه از اول براي اين ملت خط و نشان كشيده باشند. ملت پنجاه سال پيش از اين سرنوشت ملت بعد را معين ميكند. مجلس خبرگان به چه حقي رهبر مادام العمر كشف و ضبط ميكند سرنوشت هر ملتي به دست خودش است يعني هر ملتي بايد با دست خودش گور خودش را بكند و اينطور نباشد كه از امريكا قبركن بياورند تا گور مردم افغانستان را بكنند، ما فرض بفرماييد كه زمان اول قاجاريه نبوديم ـ ولي در زمان صفويه بوديم ـ اگر فرض بكنيد كه سلطنت قاجاريه به واسطه يك فراندومي به آقا محمد خان غزنوي به ارث رسيد و همه ملت هم فرض كنيم كه راي ممتنع دادند بر آغامحمدخان پهلوي و آن سلاطيني كه بعد ميآيند ـ در زماني كه ما بوديم سلطنت احمد شاه سلجوقي بود و يا آن اجداد ما كه در هند راي دادند بر سلطنت سلطان محمد گوركاني به چه حقي راي دادند كه نادرشاه افشار هم سلطان باشد.
ملت
ملت يعني امت كه سابقا ملت خوانده ميشد پيش از اين هم وجود داشته، يك سرنوشتي داشته و يك اختياراتي اصلا نداشته و البته گرفتاري زياد داشته ولي او يعني ملت اين اختيار را نداشته كه يك سلطان يا رهبري بر ما مسلط كند و هي فقيه پشت فقيه، ولي پشت ولي توليد كند از براي اين ملت يا همان امت، ما فرض كنيم كه اين سلطنت از اول پادشاهي بود بعد جمهوري سلطنتي شد و پادشاه در دوم خرداد با راي مردم انتخاب شد و همه آحاد هم به آن رئيس يعني اكبرشاه كه بعد سلطان سلسله نفتيه و پسته ايه شد راي دادند ولي اينها چه حقي دارند كه پسر و برادر و برادرزاده و عموزاده و خاله زاده ايشان هم سلاطين باشند، زن و عمو و برادرزاده و دختر ايشان هم سلطان باشد. مگر ملوك الطوايفي است. خب يك پادشاهي بوده و حالا ديگر نيست چه حقي دارند يك عده ميخواهند پسر ايشان را در خارج پادشاه بكنند در حالي كه خود ايشان زير بار پادشاهي نميشود و زير بار قرض رفته. آخر مگر ميشود كه پادشاه مقروض باشد يا آدم مقروض مگر پادشاه ميشود، مگر اكبرشاه چه مرضي دارد كه با اين همه پول و ثروت و قدرت نتواند سلطان باشد ولي يك آدم يك لاقبا ادعاي سلطنت بكند، مگر اكبرشاه بيل به كمرش خورده! سرنوشت هر كس دست خودش است الا سرنوشت ما، مگر پدرهاي ما ولي ما هستند، من به هر كدام از پدرهايم گفتم كه تو ولي من هستي گفتند خير، ما به گور پدرمان خنديده باشيم ولي تو باشيم ولكن اينطور نباشد كه همه ولي باشند، ولي پدر نباشند يا بالعكس پدر باشند و ولي نباشند و ما هم نشستيم فكر كرديم حالا كه كسي ولي نباشد يا قيم نباشد از براي اين ملت پس بهتر است كه خود ما ولي و قيم باشيم از براي اين امت.
وكلا
حالا بياييم در مورد وكلا، مردم از اول دخالت نداشتند در تعيين وكلا، شما ملتي كه در تهران سكني داريد من از شما مردم، يعني مردم تبريز سئوال ميكنم كه آيا شما دخالتي داشته ايد در انتخاب وكلاي تهران يا مردم تهران دخالتي داشته اند در انتخاب وكلاي مشهد، آيا شما قبلا اطلاع داشتيد كه اينها انتخاب ميشوند، اين افرادي كه به عنوان وكيل در مجلس هستند ـ لكن از نظر قدرت صفر باشند ـ خيال نكنند حالا كه وكيل هستند همه كاره هستند، مردم چكاره بوده باشند كه وكيلشان يك كاره اي باشند، من توي دهن اين ملت ميزنم، توي دهن اون وكيل ميزنم آن وكيل همدان را هم چند سال پیش زنداني كرديم تا وكلا فكري به حال خودشان بكنند ، پس ملت هيچ نقشي در تعيين اين وكلا نداشته و شوراي نگهبان وكيل از براي مردم انتخاب كرده باشد حالا اين وكلا اگر نمكدان خورده و نمك شكسته باشند ولي ما از اول كه اينها را، يعني شوراي نگهبان از اول كه اينها را تاييد صلاحيت كرده دانسته نميبود و حرف ما از اول هم همين بوده كه اين حق ماست كه وقتي ملت فرياد ميزند يا نماينده اي اعتراض ميكند بزنيم توي دهن اين ملت، من خودم ملت تعيين ميكنم با لگد ميزنم توي دهانش، توي دماغش، من خودم خون به دماغ ميكنم اين ملت را، خون به جگر ميكنم اين ملت را، خيال كرده ايد ، هنوز نشناخته باشيد روحانيت را، ما آن بادها نباشيم كه با اين بيدها بلرزيم. ما ميدانيم كه اين ملت ما را فقط براي اين ميخواهد كه سر قبرستانها براي مرده ها قرآن خوانده بشويم چون اين مرده تا زنده بوده قرآن خوانده نميشده ولي پس از مردن به قرآن محتاج ميشود، من بايد خدمتتان عرض كنم كه اين ما بوديم كه قبرستانها را آباد كرديم آنها را مثل پارك كرديم، الان قبرستانهاي ما از پاركها آبادتر هستند، شهداي ما الان در جايي دفن هستند كه در خواب هم نميديدند، براي اينكه ما احتياج داريم به اين شهدا و خانواده هاي اينها.
مملكت
مملكت ما را از ناحيه اقتصاد خراب كردند، از منطقه كشاورزي نابود كردند از جناح فرهنگي از بين بردند، از سمت سياست ويران كردند. از طرف آموزش و پرورش گرفتار نمودند و ما الان اقتصادمان مثل سياستمان بهم ريخته كه اگر بخواهيم اين اقتصاد كه ما از روز اول گفتيم مال خره - حالا يك عده الاغ جمع شده و ميخواهند ما را بقول انگلیسی ها "سو" بكنند - مگر ما حرف بدي زده ايم مگر ما بي جهت اين حرف را گفته باشيم ولكن ما دانسته نبوديم كه الاغ هم حق دارد و اين يك روزي يار و ياور ما بوده حالا براي ما شاخ و شانه كشيده ميشود، بله عرض ميشدم كه اگر ما بخواهيم اين اقتصاد را به حال اول برگردانيم بايد تمام آن پولهايي را كه بلند كرده ايم يا در بانكهاي خارجه گذاشته ايم بايد برگردانيم به خزانه اين ملت، خب اين ميسر نيست چون ما مجبور ميشويم هزاران مثل شهرام جزايري يا آن فاضل خداداد را اعدام بكنيم، شما ملاحظه بكنيد به اسم اينكه ميخواهند دهقان را قاچاقچي بكنند اصلاحات "عرضي" درست كردند، مگر اصلاحات طولي هم بوده كه حالا عرضي باشد و مگر تا به حال اصلاحات در اين مملكت عملي بوده كه حالا باشد، و حالا به اين منتهي شده كه دهقان ما قاچاقچي شده و قاچاقچي ما گانگستر و الان ما در همه چيز محتاجيم، سابق گندم و برنج از خارج وارد ميشد حالا بحمدالله برنج و سبزي خشك و خيارشور ما به آمريكا و كانادا صادر ميشود و فقط بنزين و شير خشك وارد ميشود، خودروسازي كرمان وارد ميشود، شركت پتروپارس وارد ميشود، مرغ هاي محلي ما را كشتند يعني شهيد كردند تا ما مجبور باشيم تخم مرغ دو زرده از خارج وارد كنيم، مزارع خشخاش ما را خشك كردند و ما الان مجبور هستيم نشئه جات را از افغانستان وارد كنيم تا در اثر ناخالصي برادران اصغري ما به درجه رفيع شهادت نايل آيند، كارخانه هاي آبجوسازي و كارخانه پاكديس را تعطيل كردند تا كارخانه هاي آبجوسازي تركيه رونق پيدا كند و مردم ما مجبور شوند آن را به صورت قاچاق با چند برابر قيمت بخرند،
اصلاحات عرضي
بنابر اين كارهايي كه به نام "اصلاحات" اين آدم كرده خودش افساد بوده و در آفسايد بوده، قضيه اصلاحات "عرضي" بعد از فاجعه دیم خرداد يك لطمه عظيمي بر مملكت ما وارد كرده كه شايد تا صد سال ديگر ما نتوانيم كمر راست كنيم و اين كمر بسيار مهم است از براي ما، حالا همه فريب خورده اند، در داخل و خارج و طرفدار اين اصلاحات "عرضي" شده اند، ميگوييم چرا نماز خوانده نميشويد ميگويد طرفدار اصلاحاتم ، چرا خمس و سهم امام داده نميشويد ميگويند اصلاحات است ، به دانشجو ميگوييم چرا از پنجره به بيرون پرت ميشوي ميگويد اصلاحات است به مامور وزارت اطلاعات ميگوييم چرا قصابي باز كرده اي ميگويد اصلاحات است، به صاحب فحشا ميگوييم چرا در خيابانها چوب حراج زده اي به مالت ميگويد اصلاحات است به معلم ميگوييم چرا خفه نميشوي براي چه در خيابانها فرياد ميكشي ميگويد اصلاحات است. فرهنگ ما جلو نيامده برگشته به هزار و پانصد سال قبل به طوري كه جوانان ما در اينجا تحصيلاتشان را نيمه تمام ميگذارند و ميروند در خارج پيتزا دليوري ميكنند. ما پنجاه سال است دانشگاه داريم ولي استاد نداريم و استادان ما اگر دستگير و زنداني نشوند به خارج فراري ميشوند بعد همين خارجي ها هندوانه زير بغل ما ميگذارند كه ما به لحاظ فرار مغزها رتبه اول هستيم و ما هم دلمان به رتبه اولي خوش است، پنجاه سال است ما دانشگاه داريم ولي دانشگاه فقط روزهاي جمعه شلوغ است، ميگويند دانشگاههاي ما گنجايش ندارد و هر ساله ميليونها نفر در مراسم سياسي عبادي كنكور سرش كلاه ميرود، مايوس ميشود و دست به خودكشي ميزند، مگر دانسته نيستيد كه خودكشي حرام است، پس چرا آن داروي نظافت كه سابق به آن واجبي گفته ميشد را بر حلق آن بزرگوار ريختيد، مگر سعيد امامي اميركبير بود كه او را در حمام كشتيد، و جوي را به وجود آورده ايد كه رجال مملكت از ترس به حمام نميروند و خدا لعنت كند اين افلاطون پسر اين ارشميدس را كه لخت مادرزاد از حمام بيرون رفته و فرياد زد كه يافتم چطور است كه ما سالهاست به حمام عمومي و خصوصي رفته ميشويم ولي يافته نميشويم ؟. .
متن كامل سخنان معروف حضرت امام راحل در بهشت زهرا
" بهمن 57 "
اسد مذنبي
ما در اين مدت مصيبت ها ديديم كه شما نديديد، انواع و اقسام مصيبت ها در سايزهاي مختلف، مصيبت هاي زنهاي جوان، مردهاي پير، مردهاي از كار افتاده و وقتي چشم من توي چشم بعضي ها ميافتد سنگيني در دوشم پيدا ميشود چون به خيلي از اينها مقروض بودم من سابق. من توانسته نيستم از عهده اين خسارت كه بر ملت وارد شده برآيم، من شركت بيمه نيستم، اين ملت هم بيمه نداشته، بيمه عمر نداشته، بيمه شخص ثالث نداشته خب وقتي كسي بيمه نداشته چطور ميتواند خسارت دريافت باشد و من نميتوانم از اين ملت تشكر بكنم كه همه چيز خودش را در راه خدا از دست داده چون خدا نگفته بود همه چيز خودتان را در راه من از دست بدهيد و البته اين ملت در آينده بدبخت تر خواهد شد و به زير خط "واحد" يعني خط فقر خواهد رفت و خدا جزايشان بدهد. من به مادرهاي فرزند از دست داده تبريك عرض ميكنم و به آنها توصيه هستم كه اگر فرزند ديگري دارند دست نگه دارند و آن را از دست ندهند چون بايد در زمان حكومت ما از دست بدهند، من به جوانهايي كه سالهاي قبل پدرانشان را از دست داده اند و يا اخيرا صاحب پدر شده اند تبريك ميگويم.
این مصیبت از کجا آمد
خب ما حساب بكنيم كه اين مصيبت ها براي چه بر اين ملت وارد شده و چرا خارج نميشود، يك عده ميگويند كه اين مصيبت از آسمان آمد، يك عده ميگويند از گوادولپ آمد، من خدمت شما عرض هستم كه همه اينها كشك است. مگر اين ملت قبلا چه ميگفت، حالا چه ميگويد، از وقتي صداي اين ملت درآمده قتل و غارت و متعلقات اينها ادامه دارد و انشاءالله از اين به بعد هم بيشتر ادامه خواهد داشت تا جايي كه ديگر صدايشان خفه بشه، ملت چه ميگفتند كه مستحق اين عقوبت شدند، ملت ما ميگفتند كه اين سلطنت پهلوي و اين سلطنت كورش ساساني و اين سلطنت انوشيروان هخامنشي از اول كه پايه ريزي شد، خلاف شرع بود. اين سلطنت خشايار شاه از اول با اسلام مخالف بود، آنها كه دو برابر سن من هستند ميدانند يا شنيده باشند كه سلطنت كريم خان سلجوقی هم همين بوده ، تا ابد هم همين ملكه "علي زابت" ثاني، ملكه خواهد بود و اين چارلز بيچاره روي سلطنت به چشم نخواهد ديد و خدا لعنت كند اين رسم و رسوم را، چون بايد آسياب به نوبتي باشد ولكن اگر اين ملكه حالا حالا زنده باشد تكليف ظاهرشاه چه ميشود، و در اين مملكت من به شما قول ميدهم كه مجلس موسساني در كار نخواهد بود ما هم وعده و وعيد داده باشيم ولي مجلس موسسان اتوماتيك به خبرگان تبديل شد و اگر كسي خلاف اين را عرض كند ما با زور سر نيزه از اين خبرگان دفاع ميكنيم، چون سر نيزه زورش از ته نيزه بيشتر است ولكن هيچ چيزمثل سرنيزه چاره اين ملت را نخواهد كرد البته حال هم كه تفنگ و مسلسل و فشنگ و برنو اختراع شده ولي ما ترجيح ميدهيم كه مثل صدر اسلام از سر نيزه استفاده كنيم .
مجلس موسسان
وقتي مجلس موسسان را تاسيس كردند بعد آن را افتتاح كردند و وكلا را مجبور كردند تا اينكه به رضاشاه سلام كنند پس اين سلطنت كه از اول با سلام و عليك و تو بميري و من بميرم و ديگران بميرند بنا شد، باطل بوده چون تاريخ مصرف نداشته، براي اينكه ما فرض بكنيم كه يك ملتي تمامشان راي دادند كه يك نفري سلطان يا ولي فقيه يا رئيس مجمع تشخيص مصلحت باشد بسيار خوب ميگوييم اين ملت اول نميدانسته و خيال ميكرده با حلوا حلوا گفتن دهان شيرين ميشود و راي آنها قابل اغماض است ولكن اگر يك ملتي خام شدند و راي دادند به اين رفراندوم و 5/99 درصدشان راي دادند به اينكه اعقاب اين سلطان يا اين ولي فقيه يا رهبر يا رئيس جمهور هم شغل پدرانشان را ادامه دهند اين به چه حقي است؟ (تكبير) فرض كنيد ما از زور بيكاري و بيسوادي رفتيم آخوند شديم ولكن دانسته نشد اين سيد احمد گريان چرا به اين لباس درآمد و آن سيد مصطفي كه بعدا خودش مرد و اينها نشان ميدهد كه از اول براي اين ملت خط و نشان كشيده باشند. ملت پنجاه سال پيش از اين سرنوشت ملت بعد را معين ميكند. مجلس خبرگان به چه حقي رهبر مادام العمر كشف و ضبط ميكند سرنوشت هر ملتي به دست خودش است يعني هر ملتي بايد با دست خودش گور خودش را بكند و اينطور نباشد كه از امريكا قبركن بياورند تا گور مردم افغانستان را بكنند، ما فرض بفرماييد كه زمان اول قاجاريه نبوديم ـ ولي در زمان صفويه بوديم ـ اگر فرض بكنيد كه سلطنت قاجاريه به واسطه يك فراندومي به آقا محمد خان غزنوي به ارث رسيد و همه ملت هم فرض كنيم كه راي ممتنع دادند بر آغامحمدخان پهلوي و آن سلاطيني كه بعد ميآيند ـ در زماني كه ما بوديم سلطنت احمد شاه سلجوقي بود و يا آن اجداد ما كه در هند راي دادند بر سلطنت سلطان محمد گوركاني به چه حقي راي دادند كه نادرشاه افشار هم سلطان باشد.
ملت
ملت يعني امت كه سابقا ملت خوانده ميشد پيش از اين هم وجود داشته، يك سرنوشتي داشته و يك اختياراتي اصلا نداشته و البته گرفتاري زياد داشته ولي او يعني ملت اين اختيار را نداشته كه يك سلطان يا رهبري بر ما مسلط كند و هي فقيه پشت فقيه، ولي پشت ولي توليد كند از براي اين ملت يا همان امت، ما فرض كنيم كه اين سلطنت از اول پادشاهي بود بعد جمهوري سلطنتي شد و پادشاه در دوم خرداد با راي مردم انتخاب شد و همه آحاد هم به آن رئيس يعني اكبرشاه كه بعد سلطان سلسله نفتيه و پسته ايه شد راي دادند ولي اينها چه حقي دارند كه پسر و برادر و برادرزاده و عموزاده و خاله زاده ايشان هم سلاطين باشند، زن و عمو و برادرزاده و دختر ايشان هم سلطان باشد. مگر ملوك الطوايفي است. خب يك پادشاهي بوده و حالا ديگر نيست چه حقي دارند يك عده ميخواهند پسر ايشان را در خارج پادشاه بكنند در حالي كه خود ايشان زير بار پادشاهي نميشود و زير بار قرض رفته. آخر مگر ميشود كه پادشاه مقروض باشد يا آدم مقروض مگر پادشاه ميشود، مگر اكبرشاه چه مرضي دارد كه با اين همه پول و ثروت و قدرت نتواند سلطان باشد ولي يك آدم يك لاقبا ادعاي سلطنت بكند، مگر اكبرشاه بيل به كمرش خورده! سرنوشت هر كس دست خودش است الا سرنوشت ما، مگر پدرهاي ما ولي ما هستند، من به هر كدام از پدرهايم گفتم كه تو ولي من هستي گفتند خير، ما به گور پدرمان خنديده باشيم ولي تو باشيم ولكن اينطور نباشد كه همه ولي باشند، ولي پدر نباشند يا بالعكس پدر باشند و ولي نباشند و ما هم نشستيم فكر كرديم حالا كه كسي ولي نباشد يا قيم نباشد از براي اين ملت پس بهتر است كه خود ما ولي و قيم باشيم از براي اين امت.
وكلا
حالا بياييم در مورد وكلا، مردم از اول دخالت نداشتند در تعيين وكلا، شما ملتي كه در تهران سكني داريد من از شما مردم، يعني مردم تبريز سئوال ميكنم كه آيا شما دخالتي داشته ايد در انتخاب وكلاي تهران يا مردم تهران دخالتي داشته اند در انتخاب وكلاي مشهد، آيا شما قبلا اطلاع داشتيد كه اينها انتخاب ميشوند، اين افرادي كه به عنوان وكيل در مجلس هستند ـ لكن از نظر قدرت صفر باشند ـ خيال نكنند حالا كه وكيل هستند همه كاره هستند، مردم چكاره بوده باشند كه وكيلشان يك كاره اي باشند، من توي دهن اين ملت ميزنم، توي دهن اون وكيل ميزنم آن وكيل همدان را هم چند سال پیش زنداني كرديم تا وكلا فكري به حال خودشان بكنند ، پس ملت هيچ نقشي در تعيين اين وكلا نداشته و شوراي نگهبان وكيل از براي مردم انتخاب كرده باشد حالا اين وكلا اگر نمكدان خورده و نمك شكسته باشند ولي ما از اول كه اينها را، يعني شوراي نگهبان از اول كه اينها را تاييد صلاحيت كرده دانسته نميبود و حرف ما از اول هم همين بوده كه اين حق ماست كه وقتي ملت فرياد ميزند يا نماينده اي اعتراض ميكند بزنيم توي دهن اين ملت، من خودم ملت تعيين ميكنم با لگد ميزنم توي دهانش، توي دماغش، من خودم خون به دماغ ميكنم اين ملت را، خون به جگر ميكنم اين ملت را، خيال كرده ايد ، هنوز نشناخته باشيد روحانيت را، ما آن بادها نباشيم كه با اين بيدها بلرزيم. ما ميدانيم كه اين ملت ما را فقط براي اين ميخواهد كه سر قبرستانها براي مرده ها قرآن خوانده بشويم چون اين مرده تا زنده بوده قرآن خوانده نميشده ولي پس از مردن به قرآن محتاج ميشود، من بايد خدمتتان عرض كنم كه اين ما بوديم كه قبرستانها را آباد كرديم آنها را مثل پارك كرديم، الان قبرستانهاي ما از پاركها آبادتر هستند، شهداي ما الان در جايي دفن هستند كه در خواب هم نميديدند، براي اينكه ما احتياج داريم به اين شهدا و خانواده هاي اينها.
مملكت
مملكت ما را از ناحيه اقتصاد خراب كردند، از منطقه كشاورزي نابود كردند از جناح فرهنگي از بين بردند، از سمت سياست ويران كردند. از طرف آموزش و پرورش گرفتار نمودند و ما الان اقتصادمان مثل سياستمان بهم ريخته كه اگر بخواهيم اين اقتصاد كه ما از روز اول گفتيم مال خره - حالا يك عده الاغ جمع شده و ميخواهند ما را بقول انگلیسی ها "سو" بكنند - مگر ما حرف بدي زده ايم مگر ما بي جهت اين حرف را گفته باشيم ولكن ما دانسته نبوديم كه الاغ هم حق دارد و اين يك روزي يار و ياور ما بوده حالا براي ما شاخ و شانه كشيده ميشود، بله عرض ميشدم كه اگر ما بخواهيم اين اقتصاد را به حال اول برگردانيم بايد تمام آن پولهايي را كه بلند كرده ايم يا در بانكهاي خارجه گذاشته ايم بايد برگردانيم به خزانه اين ملت، خب اين ميسر نيست چون ما مجبور ميشويم هزاران مثل شهرام جزايري يا آن فاضل خداداد را اعدام بكنيم، شما ملاحظه بكنيد به اسم اينكه ميخواهند دهقان را قاچاقچي بكنند اصلاحات "عرضي" درست كردند، مگر اصلاحات طولي هم بوده كه حالا عرضي باشد و مگر تا به حال اصلاحات در اين مملكت عملي بوده كه حالا باشد، و حالا به اين منتهي شده كه دهقان ما قاچاقچي شده و قاچاقچي ما گانگستر و الان ما در همه چيز محتاجيم، سابق گندم و برنج از خارج وارد ميشد حالا بحمدالله برنج و سبزي خشك و خيارشور ما به آمريكا و كانادا صادر ميشود و فقط بنزين و شير خشك وارد ميشود، خودروسازي كرمان وارد ميشود، شركت پتروپارس وارد ميشود، مرغ هاي محلي ما را كشتند يعني شهيد كردند تا ما مجبور باشيم تخم مرغ دو زرده از خارج وارد كنيم، مزارع خشخاش ما را خشك كردند و ما الان مجبور هستيم نشئه جات را از افغانستان وارد كنيم تا در اثر ناخالصي برادران اصغري ما به درجه رفيع شهادت نايل آيند، كارخانه هاي آبجوسازي و كارخانه پاكديس را تعطيل كردند تا كارخانه هاي آبجوسازي تركيه رونق پيدا كند و مردم ما مجبور شوند آن را به صورت قاچاق با چند برابر قيمت بخرند،
اصلاحات عرضي
بنابر اين كارهايي كه به نام "اصلاحات" اين آدم كرده خودش افساد بوده و در آفسايد بوده، قضيه اصلاحات "عرضي" بعد از فاجعه دیم خرداد يك لطمه عظيمي بر مملكت ما وارد كرده كه شايد تا صد سال ديگر ما نتوانيم كمر راست كنيم و اين كمر بسيار مهم است از براي ما، حالا همه فريب خورده اند، در داخل و خارج و طرفدار اين اصلاحات "عرضي" شده اند، ميگوييم چرا نماز خوانده نميشويد ميگويد طرفدار اصلاحاتم ، چرا خمس و سهم امام داده نميشويد ميگويند اصلاحات است ، به دانشجو ميگوييم چرا از پنجره به بيرون پرت ميشوي ميگويد اصلاحات است به مامور وزارت اطلاعات ميگوييم چرا قصابي باز كرده اي ميگويد اصلاحات است، به صاحب فحشا ميگوييم چرا در خيابانها چوب حراج زده اي به مالت ميگويد اصلاحات است به معلم ميگوييم چرا خفه نميشوي براي چه در خيابانها فرياد ميكشي ميگويد اصلاحات است. فرهنگ ما جلو نيامده برگشته به هزار و پانصد سال قبل به طوري كه جوانان ما در اينجا تحصيلاتشان را نيمه تمام ميگذارند و ميروند در خارج پيتزا دليوري ميكنند. ما پنجاه سال است دانشگاه داريم ولي استاد نداريم و استادان ما اگر دستگير و زنداني نشوند به خارج فراري ميشوند بعد همين خارجي ها هندوانه زير بغل ما ميگذارند كه ما به لحاظ فرار مغزها رتبه اول هستيم و ما هم دلمان به رتبه اولي خوش است، پنجاه سال است ما دانشگاه داريم ولي دانشگاه فقط روزهاي جمعه شلوغ است، ميگويند دانشگاههاي ما گنجايش ندارد و هر ساله ميليونها نفر در مراسم سياسي عبادي كنكور سرش كلاه ميرود، مايوس ميشود و دست به خودكشي ميزند، مگر دانسته نيستيد كه خودكشي حرام است، پس چرا آن داروي نظافت كه سابق به آن واجبي گفته ميشد را بر حلق آن بزرگوار ريختيد، مگر سعيد امامي اميركبير بود كه او را در حمام كشتيد، و جوي را به وجود آورده ايد كه رجال مملكت از ترس به حمام نميروند و خدا لعنت كند اين افلاطون پسر اين ارشميدس را كه لخت مادرزاد از حمام بيرون رفته و فرياد زد كه يافتم چطور است كه ما سالهاست به حمام عمومي و خصوصي رفته ميشويم ولي يافته نميشويم ؟. . .