یکشنبه 25 بهمن 1383

برف روبى و سياست ورزى، محمد قوچانى، شرق

سياست آن زمان كه هنوز علم نشده بود و شعبه اى از شعب فلسفه به شمار مى رفت در رده بندى معارف به نام «سياست مدن» ناميده مى شد. دانش تدبير منزل و اداره شهرها كه اصلى ترين مراكز تمدن و فرهنگ انسان به حساب مى آيند. با گذر زمان و تحول دانش و تبديل معارف سنتى به علوم جديد سياست هم معنا و مضمون تازه اى يافت و به «علم قدرت» يا قدرت شناسى تبديل شد. در اين مفهوم تازه سياست ورزى علم كسب، حفظ و توسعه قدرت نام گرفت و پلتيك به دانش مهندسى قدرت تعبير شد. ما نيز چندى است قدم در راه علم جديد نهاده ايم. سياستمداران حرفه اى تربيت مى كنيم و احزاب را به مثابه نهادها و بنگاه هاى قدرت معنا مى كنيم. در گرماگرم رقابت هاى انتخابات اخير رياست جمهورى چه بسيار واژگان نو كه وارد ادبيات سياسى كرده ايم: از نظريه «حكمرانى خوب» تا دولت اميد و حكومت آبادگران و ضرورت احياى كارگزاران و ايجاد دولت مقتدر و... در پيروى از علم سياست مدرن به طرح عميق ترين بحث هاى علمى و عملى درباره ضرورت آزادى يا اهميت سازندگى مى پردازيم اما از سياست مدن و تدبير منزل غافليم. اما سياست مدن چيست و چه مرزى با سياست مدرن دارد؟
۱-اگر محور سياست مدرن، «شهروند» است، محور سياست مدن «شهر» است. طى سال هاى گذشته چه بسيار كه در ذم كاخ هاى افراشته شده سخن گفته ايم و حاكمان گذشته را به سبب بى توجهى به كوخ نشين ها نكوهش كرده ايم اما هرگز نگفته ايم كه اگر چهل ستون و عالى قاپو و كاخ گلستان و... نبودند شهر ايرانى چه معنايى داشت. اين البته در كنار اذعان به عظمت مساجد و معابد و اقرار به ستمگرى شاهان و حاكمان پيشين است اما نبايد كتمان كرد بدون شهر، شهروندى هم وجود ندارد همان طور كه عكس آن هم خالى از معنا نيست.
۲-همه طرح و طراحى سياست مدرن براى سامان دادن زندگى شهرى است. در واقع اين پيچيدگى هاى امر سياسى در جوامع جديد است كه علم سياست را شكل داده است. بدون تدبير امور شهرى، زندگى سياسى مدرن معنايى ندارد. حزب، روزنامه، ميتينگ، پارلمان و... همه در شهر هستند كه شكل مى گيرند و الا در روستا نيازى به شبكه تلويزيونى براى اطلاع رسانى يا ميتينگ و حزب براى معرفى نامزد مقام كدخدايى نيست. سياست ورزى بدون شهرنشينى آن قدر بى معنا است كه تا زمان ايجاد شهرهاى بزرگ نيازى به علم سياست احساس نمى شد.
۳-ظاهراً علم سياست در جهان جديد به اين نتيجه رسيده است كه امور دولتى و امور شهرى را از هم تفكيك كند. سران دولت ها (رئيس جمهور و نخست وزير) به تدبير امور خارجى و اقتصادى مى پردازند و سران شهر ها (شهرداران) به تنظيم مسائل اجتماعى و عمومى مشغول مى شوند. اما حتى در مدرن ترين دولت ها و شهر هاى جهان هم اين تجربه اداره يك شهر است كه سياستمداران را شايسته تجربه اداره يك كشور مى كند. شهردار پاريس (ژاك شيراك) و شهردار استانبول (رجب طيب اردوغان) را به ياد آوريد. دو سياستمدارى كه پس از تجربه شهردارى به تجربه كشور دارى رسيدند. رويايى كه در كشور ما ظاهراً درباره غلامحسين كرباسچى شهردار سابق تهران و محمود احمدى نژاد شهردار فعلى تهران وجود داشته و دارد.
۴- روياى رسيدن از شهردارى به كشور دارى اما زمانى تحقق خواهد پذيرفت كه شهر هاى ما به مثابه يك واحد تمدنى مستقل به رسميت شناخته شوند. شهردار هر شهر حاكم مطلق آن شهر باشد و همان طور كه نهاد دولت مطلق قدرت در كشور را به دست دارد (از جمله سياست خارجى و نيروى نظامى و منابع ملى) نهاد شهردارى نيز مطلق قدرت در شهر را به دست گيرد. بديهى است چنين نهادى بايد مشروع و مقبول (متكى به راى عمومى) باشد اما كنترل نهادهاى شهرى (مانند پليس، اداره هاى خدمات عمومى و نيز نهاد هايى مانند بانك ها، حمل و نقل و...) هم بايد در اختيار اين حكومت شهرى مطلوب و مقتدر باشد.
۵- شهر مدرن از شهروندان مدرن تشكيل شده است. شهروندانى كه تكنولوژى را با گوشت و پوست خود لمس كرده اند. آب لوله كشى، برق رسانى سيستماتيك، سوخت رسانى منظم، سيستم حمل و نقل پاسخگو و احترام به شهروند به عنوان مصرف كننده خدمات شهرى وظيفه ذاتى شهردارى ها است نه دولت يا هيچ نهاد ديگرى و اگر دولتى اختيارات كافى براى شهردارى ها در اين حوزه فراهم نياورند در واقع خود را دولت (State) نمى داند بلكه شهردارى گسترش يافته اى در سطح ملى مى داند.
۶- زندگى شهرى در ايران اصولاً راحت و سهل الوصول نيست. با شهروندان ايرانى به گونه اى رفتار مى شود كه گويى نهاد هاى حكومتى لطف مى كنند و امكان نسبى زندگى را براى آنان فراهم مى آورند. اما اين نقد تنها معطوف به نهاد حكومت نيست. خصوصى ترين نهاد هاى شهرى نيز خود را خدمتگزار مردم نمى دانند. مثال و مصداق عينى اين نهاد هاى شهرى، آژانس هاى مسافر برى و تاكسى هاى تلفنى هستند. تاكسى در همه جاى دنيا وسيله نقليه در اختيار مسافر است كه در برابر پرداخت وجهى مشخص خدمتى كامل را ارائه مى كند. اما در ايران تاكسى ها تنها شما را در مسيرى كه مايلند جابه جا مى كند و تاكسى هاى تلفنى هم سعى مى كنند در روز هاى پرخطر مانند امروز به جاى ارائه خدمت در خانه استراحت كنند. در ادامه چنين وضعيتى است كه موسسات ارائه كننده سوخت و خوراك اعم از دولتى و غير دولتى نيز پاسخگو نيستند چرا كه معيشت آنان را شهروندان مصرف كننده تامين نمى كند بلكه دولت و ثروت ملى (نفت) به جاى ماليات و ثروت عمومى زندگى ايشان را رقم مى زند.
۷- دولت مدرن به معناى دقيق كلمه «نوكر ملت» است. نه تنها مشروعيت بلكه ثروت خود را نيز از ملت مى گيرد. اين در حالى است كه در كشور ما اصولاً فرآيند توليد ثروت وجود ندارد. آنچه هست فرآيند توزيع ثروت ملى (نفت) است. به همين دليل نه بخش دولتى و نه بخش خصوصى خود را در برابر مردم پاسخگو نمى دانند و به جاى نوكرى ملت در واقع آقايى مى كنند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

۸- همه نامزدهاى رياست جمهورى آينده شعارهايى بزرگ و مدرن انتخاب كرده اند. اما كدام يك از آنان مى توانند شهرى مانند تهران را نه در روزهاى عادى كه در اين روزهاى بحرانى اداره كنند؟ سال ها است كه در برابر زلزله خود را نامطمئن و لرزان حس مى كنيم اينك اما روشن شده است كه برف مى تواند تهران را تسخير و محاصره كند. سيستم توزيع رسانه هاى شهرى (روزنامه ها) به گونه اى است كه به راحتى در يك هفته گذشته تيراژ روزنامه ها به نصف كاهش يافته و عملاً تيراژ منتشر شده هم بى معنا و بى حاصل شده است. هيچ روزنامه خوانى جرات نمى كند در اين يخبندان پاى دكه اى رفته و روزنامه اى بخرد. روزنامه اى كه اخبار سياستمداران يخ زده در كنج خانه را منتشر مى كند. اين در حالى است كه نهاد كارآمد پست در شهرهاى مدرن نمى گذارد صبح شهروندان بدون شير و روزنامه شروع شود. براى پاك كردن برف از خيابان هاى تهران چه بسيار سنگ و شن و ماسه كه خيابان ها و آسفالت ها را خراب مى كند حال آنكه تكنولوژى نه چندان گران ماشين هاى بخار در جهان امرى متداول است. در واقع اگر با اصول «شهر»دارى ايرانى بخواهيم كانادا يا سوئد را اداره كنيم بايد به عصر غارنشينى بازگرديم. اينك همه نامزدهاى رياست جمهورى ايران بايد طرح هاى عملى خود را براى تدبير منزل و اداره شهر نشان دهند. در برابر برف و زلزله و سيل برنامه ارائه كنند. اگر نامزدى بتواند حقوق اوليه شهروندان را در محله هاى تهران استيفا كند قطعاً در ابعاد وسيع تر نيز كارآمد خواهد بود. سياست مدرن در جهان جديد پيوندى با سياست مدن دارد. شهردارى مقدمه دولت دارى است. مى توان شعارهاى راديكال داد و تهران را با سقاخانه يا باشگاه هاى سياسى پر كرد مى توان فرياد و اولتيماتوم ۴۵ روز براى پر كردن چين و چروك هاى خيابان ها داد يا آنكه پارك لاله را به هايد پارك بدل ساخت. اما باور كنيد مبارزه با زلزله و برف راديكال ترين نوع فعاليت سياسى است. شهرسازى بدون شهروند و شهروندسالارى بدون شهرسازى هر دو بى معنى هستند. مردم را بايد با عينى ترين لايه هاى سياست آشنا كرد. چطور است كه از همين برف شروع كنيم. نامزدهاى رياست جمهورى نظر شما چيست؟

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/18264

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'برف روبى و سياست ورزى، محمد قوچانى، شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016