پنجشنبه 27 اسفند 1383

مصدق؛ يک راه است نه يک رهبر، ميثم هاشمي

پيچيدگي و ابهام هر دم فزوني مي گيرد آيا هرگز نخواهيمت شناخت ؟(1)
-----------------------------------------

می خواستم نوشته حاضر را تقديم به خانم خديجه مـصدق تنها بازمانده کهنسال مصدق ها کنم که یادم آمد ایشان یکسالی می شود که دنیا را ترک کرده اند.

ايشان در بيمارستان نـوشاتل سويس بستري بودند و مـتأسفانه به وضع تأسـف باري زندگي را سـپري کردند و کلیه هزينه نگهداری شان نیز متأسفانه توسط دولت سـويس! تأمين مي گردید.

... قلعه بان، در بگشا
با چراغ لاله
راه را روشن کن
و برافراز به بام
رايت آزادي
گره بگشاي ز رخ
دل من مي گويد
با بهاري که ز ره مي آيد
رعد خواهد غريد
ابر خواهد باريد
دشت خواهد روئيد(2)

دکتر محمد مـصدق...

دکتر مـصدق انسانی بود که باور داشت زندگي بدون استقلال پشيزي ارزش ندارد. دکتر مصدق بیشک افتخار و آبروي تاريخ ايران و ايرانيان است، فرياد فروخورده ملتي ست که آرمانهايشان را در راه او جستجو می کردند و متبلور مي يافتند. همانطور که هم عصرانش چون نـهرو، عبدالنـاصر و سـوکارنو براي کشورشان چنين نقشي را ايفاء کردند و جـاودانه شدند. فـرياد انزجار و خشم فروخورده اي که 25 سال بعد به گوش ناشنواي شاه مستبد پهلوي رسيد و سرنگونش کرد.

آقاي مـصدق کسي ست که در مقابل اسـتعمار انگليس و اسـتحمار شاه پهلوي سـرخم نکرد، هيچگاه به آنان مجال دخالت در جهت خيانت به ملتش را نداد، تا آخرين لحظه در برابر فشارها ايستادگي کرد و در آخر راهي جز تن دادن به يک کودتاي ننگين براي مخالفانش باقي نگذاشت. کودتاي مفتضحي که خفت آن هنوز بر روي شانه هاي مسببانش سنگيني مي کند. کودتایی که با گذشت نیم قرن هنوز موضوع زنده ای برای به چالش کشیدن فرزند شاه پهلوی محسوب می شود و او را در منجلابی فرو می برد که برایش جز گریزهای گفتاری راهی باقی نمی گذارد.

دکـتر مـصدق براستي آمـوزگار اسـتقلال و آزادي خـواهي در کـشوري ست که حـاکمانش تا به امـروز جملگي عامرانه یا عامدانه سرسپرده استعمارگران خارجي بوده اند و امروز مي بينيم که نام مصدق بعد از تقريباً نيم قرن هنوز افکار سرکردگان ديکتاتور جـمهوري اسلامي را آشفته مي کند و در موضع انفعالي قرارشان مي دهد. ولي چه سود که مصدق به کوري چشم بدخواهان هنوز زنده است. بقول شيخ اجل :
سعدي يا مرد نکونام نميرد هرگز / مرده آنست که نامش به نکوئي نبرند

در طول دوران رژيم پهلوي دو صبح اميد و دگرگوني دميد، اولي صبحي بود که در ارديبهشت ماه سال 1330 با انتخاب دکتر مصدق دميد و ديگري صبحي که در اسفند ماه سال 1342 با انتصاب آقاي حسنعلي منصور.

صبح اميدي که در سال 1330 دميد براستي بقول مرحوم فريدون مشيري مثال صبح صادقي بود که بدست دکتر مصدق بارقه هاي اميد را در دل ايرانيان زنده کرد ولي صبح دوم به واقع مثال صبح کاذبي بود که شاه پهلوي براي فريب افکار عمومي و بنام انقلاب سفيد به اجرا در آورده بود که بسرعت رنگ باخت و دروغ بودنش را آشکار کرد. دولت آقاي مصدق مانند گياهي بود که در شوره زار رژيم پهلوي روئيد و پژمرد.

نمی خواهم در این مقال به جزئیات، کاستیها و محاسن دکتر مصدق و رویه دولتش بپردازم. اما فارق از اين تمجيد ها و تکريم ها آقاي مصدق يک بت يا يک استوره نيست که بعنوان يک افسانه هر روز نقلش کنيم، بستاييمش و از کنارش بگذريم، بلکه به عکس، دکتر مصدق مشت آهنين ملتي بود که بر بت استعمار، استحمار و استبداد نواخته شد. پاسداشت مصدق پاسداشت يک هدف است، پاسداشت تاريخ ملت ايران است که مبارزات خود را در وجود مصدق متجلي مي ديدند. دکتر مصدق فارق از شخصيتش بيشتر يک راه است تا يک رهبر، همانطور که خودش خطاب به کساني که مي خواستند مجسمه او را بسازند گفت :
رهبر به عنوان يک موجود استثنائي، نابغه، خالق نهضت و هم ابرمرد وجود ندارد اگر چنين رهبري هست، او مصدق نيست؛ مصدق منتخب مردم و نوکر ملت است مصدق راهي ست که ملت ايران براي آزادي و استقلالشان برگزيدند. مصدق نوکر ملت بود، مصدق دستنشانده ملتي بود که از دست جنايات شاهان بيکفايت و جنايت کار به تنگ آمده بودند و در سال هاي سياه دهه 20 عـدالت و آزادي را جـستجو مي کردند. مـلتي که خـون خود را در شـيشه ديـوان پهلوي مي ديد راه مـصدق را برگزيد تا شايد بتواند استبداد را که لجام گسيخته مي تاخت مهار زند و رام سازد قافل از اينکه ديکتاتورها غير از مرگ با چيز ديگري اصلاح نپذيرند.

امروز شعار ادامه راه مصدق به معني پيگيري آرمان هاي آزادي خواهانه ايست که در بين نسل ها مشترک است نه ابتياع همان خواست هاي سال 1330. دنياي امروز شرايط زماني و مکاني امروز را مي طلبد و خواست هايش متفاوت و متکثرتر است. راه هر دوره براساس اقتضاي ذهني و عینی آن تعيين مي گردد. راهي که ما امروز با درس گرفتن از ديروز بايد بسازيم و پيش برويم تا ضمن ادامه راه استبداد زدائي پدرانمان، آرمانهايمان را جامعه تحقق بپوشانيم. راهي با هدف آزادي و استقلال براي ايران.

یکی از مأثرترین راهها که بست هرچه بیشتر آگاهی در افکار عمومی ایرانیان است را می توان در جمله تاریخی آقای مصدق به وضوح دید:
تغییر رژیم موجب ترقی ملت نمی شود و تا ملتی دانا و رجالی توانا نباشد کار مملکت به همین منوال خواهد گذشت.


اما سخني با مخالفان مصدق...

با نگاهي به اين مخالفان ناآگاه و بعضاً مـغرض مي توان به وضوح ديد که اين مـدعيان اغلب يا روحانيون بنيادگرا و زخم خورده اسلامي هستند که هنوز از لکه حیض شدن مقتدایشان آیت الله کاشانی در عذابند يا از اعضاي حزب توده اند که حسرت در اختیار گرفتن دولت را در دل دارند يا سلطنت طلباني که اينک به اقتضاي روزگار قيد مشروطه را اجباراً به سلطنت اضافه کرده اند تا معشوقه قدرت را مجدداً به سختي در برکشند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

زندگي صادقانه آقاي مصدق جاي هيچ گونه شبهه اي را باقي نمي گذارد، بقول دکتر شريعتي : مـصدق هفتاد سال براي آزادي فـرياد کرد و تا پايان عمر در زندان و تبعيد در حـسرت آزادي وطن جان سـپرد داراي آنچنان زندگي نامه است که بـاهوش ترين دشـمنانش نتوانستند حتي يک نـقطه سـياه در آن پيدا کنند.

با اين حال محاکمه دکتر مصدق بخاطر ضعف هاي احتمالي فاقد وجاهت منطقي است. اول اينکه او زنده نيست تا در مقام دفاع از خود بر آيد، دوم و مهمتر اينکه امروز ما در آينده اي قرار داريم که نسبت به سال 1330 تفاوت هاي عمده دارد يکي اينکه ما تجارب بسياري را پشت سر گذاشته ايم و تئوري هاي ديروز را در عرصه عمل آزموده ايم، يعني ديد ما فرا تاريخي ست. بطور مثال در سال 1356 دکتر شـريعتي در مورد امـامت و بـست حـکومت ديني يا توزيع قدرت از بالا صحبت مي کرد در حالي که ما امروز به عـينيت مي بينيم که حکومت ديني کاربردي نيست اين نظريه در زمان ما عدم کارائي خود را ثـابت کرد در حالي که سال 1356 اين نظريه يک نظريه مترقي بوده و جو قالب آن زمان اين نظريه را مي طلبيده و مي پذيرفته است.

ظـرف زماني و ظـرف مکاني انجام يک عـمل بسيار مهم است. نگاه کردن به تاريخ از بالا يعني از جائي که ما ابتدا و انتهاي يک حرکت و جنبش را مي بينيم با در جريان قرار گرفتن آن بسيار متفاوت است. ما با تئوري هاي نوين امروز نمي توانيم گذشته را زير سؤال ببريم. ما بايد با چراغ تجربه گذشته راه امروزمان را دريابيم.

به امروز مان بنگريد کسي از آينده مطلع نيست اما آيندگان فردا ممکن است ما را متهم کنند که نظريات امروز ما يک خـيانت بوده است چون از آينده مـطلعند و همين طور در زمـان ما زندگي نمي کنند و بسياري از مـعضلات را نمي بينند و درک نمي کنند چون اينها اقتضاي آينده نيست بلکه اقتضاي امروز است و شرايط مکاني و زماني امروز را هم مي طلبد.

در نهايت اينکه بنظر مي رسد :
مصدق فرياد راهي ست که ملت مظلوم ايران خود را در آن مي يابند و در آن با خويشتن سخن مي گويند

--------------------------
(1) ملويل
(2) پروانه فروهر

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/19437

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'مصدق؛ يک راه است نه يک رهبر، ميثم هاشمي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016