چهارشنبه 17 فروردین 1384

هر که گريزد ز خرابات شام .... احمد شيرزاد، اقبال

شنيديد که يک بابايي پا شده رفته کانادا که پناهندگي بگيرد و هزار رطب و يابس سر هم کرده تا نمک و آبغوره داستان قتل زهرا کاظمي را بيشتر کند ، بلکه بتواند توجه غربيها را جلب کند. تا اينجاي کار داستان مکرري است که قبلا هم نظاير آن زياد اتفاق افتاده است. يعني کساني مي روند آن طرف آب و براي آنکه خود را مهم جلوه دهند راست و دروغ را سر هم مي کنند و چيزهايي در رسانه هاي غربي و بخش هاي فارسي زبان آنها منتشر مي کنند. غربيها هم کم کم عادت کرده اند و در بسياري موارد اين قبيل ادعاها را باور نمي کنند ، هر چند ممکن است در کوتاه مدت استفاده هاي تبليغاتي مختصري از مساله ببرند. متاسفانه بيماري خوش باوري و عوام زدگي گهگاه به شدت گريبانگير برخي از گروههاي به اصطلاح اپوزيسيون خارج از کشور مي شود و به تصور اينکه هر خبري که عليه نظام باشد حتما درست است از هول حليم در ديگ مي افتند و چه بسا مدت ها از سوي « آدم هاي رند ، سر کار گذاشته مي شوند ».
به نظر من اصولي ترين حرف ، نکته اي است که آقاي انصاري راد رئيس کميسيون اصل ۹۰ مجلس ششم در روزهاي اخير گفته اند و آن اينکه : « در آن زمان اصرار کرديم مسئولان قوه قضائيه اجازه دهند پزشک معتمد خانواده کاظمي جسد را مورد معاينه قرار دهد تا جايي براي حدس و گمانها ، شايعات و ادعاها نباشد. اما متاسفانه مخالفت با اين پيشنهاد و اصرار و شتابزرگي براي دفن متوفي راه را براي اين شايعات باز گذاشت»

قدر مسلم اين است که قتلي اتفاق افتاده و روال معمول کار اين دنيا هم اين است که کسي بر اثر برخورد مودبانه و نوازشگرانه راهي آن دنيا نمي شود. آنچه تا به حال در داخل کشور بر اين پرونده گذشته حکايت از تلاشي جدي براي سر به مهر نگاه داشتن راز قتل و جزئيات آن است. به زبان بي زباني گفته مي شود : « خوب حالا اتفاقي که نبايد مي افتاد ، افتاد. گرد و خاک نکنيد. فاتحه اي برايش بخوانيد ، خدا از سر تقصيراتش بگذرد. شلوغ کردن که ندارد. حالا طرف مگر که بوده ؟ يک زن مشکوک الايمان و مشکوک المليه فضول که پا را از گليم خودش درازتر کرده و خيلي هم گستاخ و بي ادب بوده است. نيروهاي دست اندکار هم متوجه شده اند که بايد حواسشان را جمع کنند تا خارجي ها جنجال برايمان درست نکنند. صلواتي بفرستيد مساله ختم شود.»
البته خداوکيلي من چنين جملاتي را از کسي نشنيده ام ،‌ولي زبان حال رفتاري است که به عنوان يک شهروند ديده ام. متاسفانه گاهي روحيه ما ايراني ها هم با اين قبيل رفتار همسازي دارد. يعني يک زمان مساله اي را به شدت بزرگ مي کنيم و مورد توجه قرار مي دهيم اما بعد از مدتي که کمي آبها از آسياب افتاد موضوع در ذهنمان سرد مي شود و رهايش مي کنيم. اين همان پديده اي است که برخي اقتدارگراها خوب درکش کرده اند و از آن به عنوان « جنجال » ياد مي کنند. اين جمله را به کرات از بعضي از آنها شنيده ايم که « يک مدتي سر و صدا مي کنند و تمام مي شود ، ما بايد کار خودمان را بکنيم.»
اخلاق غربيها اغلب خلاف اين روال است. گاهي يک پرونده را سالها در آب نمک نگه مي دارند اما نمي بندند. آنها حوصله زيادي دارند. وقتي موضوعي را در دستور کار قرار دادند به اين سادگي کنار نمي گذارند. هر چند وقت يک بار مطلبي را علم مي کنند و آن را زنده نگاه مي دارند. شايد سر و صداهاي اخير و ادعاهاي پناهنده ايراني نيز تنها همين هدف را دنبال کند، يعني بخواهند نشان دهند که « پرونده باز است و ما پيگير آن هستيم.»
اگر در آن زمان نگاه دراز مدت در برخي مسئولان وجود داشت و در همان سال ۸۲ که رويداد تلخ قتل زهرا کاظمي همزمان با روديداهاي تلخ ديگر اتفاق افتاده بود ، پرونده به طور دقيق و صادقانه موشکافي مي شد و ماجرا تا آخر دنبال مي شد تا مقصران واقعه تمام و کمال معلوم شوند ، ما امروز گرفتار اين نبوديم که هر روز يکي پيدا شود و پياز داغ ، روغن داغ داستان را زيادتر کند.
آن زمان يک بنده خدايي از ماموران وزارت اطلاعات را پيدا کردند کاسه کوزه ها را سر او شکستند ، اما معلوم بود که اطلاعاتي ها نمي نشستند دست روي دست بگذارند. مساله را دنبال کردند و آخر معلوم شد که کار اين بابا نبوده. دادگاه او را تبرئه کرد بدون آنکه معلوم شود مرغان هوا زهرا کاظمي را کشته اند يا سوسکهاي زمين.

حالا که مدت ها از قصه گذشته ،‌فضاي سياسي هم تغيير کرده است. به هر خال قتلي واقع شده که کلي مدعي در چهارگوشه دنيا پشت سرش است. محل قتل هم کوير لوت يا قلعه الموت نبوده که کسي نتواند به آن دست يابد. يک مسلماني پيدا شود تکليف داستان را روشن کند وگرنه بختک اين پرونده از سر کشور برداشته نمي شود.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

آن زمان که بچه هاي ما در مجلس ششم حسب وظيفه دنبال روشن شدن ماجرا بودند تصور مي شد که خرده حساب دارند. بسيار خوب عمر آن مجلس تمام شد و مساله مجلس به آن شکلي درآمد که مي دانيد. اما ماجراي اخير و ماجراهايي که در کميسيون حقوق بشر سازمان ملل داشتيم و داريم نشان مي دهد که مشکل مجلس ششم نبود، مشکل پرونده اي است که با هيچ توجيهي نمي توان آن را مبهم گذاشت. بالاخره روزي بايد زواياي تاريک آن را معلوم کرد. اما تا آن روز کشور و مردم ايران چقدر بايد خسارت دهند تا چند نفر مجرم امروز را به فردا برسانند. آري هر که گريزد ز خرابات شام - جور کش غول بيابان شود.

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/20173

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'هر که گريزد ز خرابات شام .... احمد شيرزاد، اقبال' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016