بنابر اعلام مسؤولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، امسال به مانند يازده سال گذشته نمايشگاه مطبوعات همزمان با نمايشگاه كتاب ارديبهشت ماه برگزار ميشود تا به اين ترتيب همواره روايت دوگانهاي بر اين دو نمايشگاه حاكم باشد؛ چنانكه بازديدگنندگان نمايشگاه كتاب، بخش مطبوعات را در سالنهاي انتهايي نمايشگاه به عنوان بخش جنبي تلقي كردهاند و در اين سو دوستداران و دستاندركاران مطبوعات، استقلال نمايشگاه مطبوعات را به رسميت بشناسند و عليرغم كل بودن نمايشگاه كتاب به نسبت فضاي نمايشگاه مطبوعات، آن را جزئي بدانند.
هر چند نگارنده به دليل تجربه روزنامهنگاري با قرائت دوم مأنوستر است اما بد نيست به ياد داشته باشيم در دوره افت مخاطب مطبوعات و حضور ميليوني بازديدكنندگان نمايشگاه كتاب، برگزاري توأم نمايشگاه كتاب و مطبوعات نه تنها ضرر نيست بلكه تلنگري بالفعل تلقي ميشود تا مخاطبان پس از مدتها فراموشي و دوري از نشريات بار ديگر با رسانه مكتوب كشور كه در سالهاي اخير همواره بهتر از ساير ابعاد رسانهها به انعكاس ديدگاههاي مردم پرداخته، آشتي كنند.
ترديدي نيست برگزار كنندگان نمايشگاه مطبوعات كه در سالهاي اخير اراده به واگذاري آن به نهادهاي صنفي بيشتر شده، همواره تلاش دارند تا به نحو مطلوبتري به برگزاري نمايشگاه مطبوعات بپردازند. بر اين اساس در سالهاي اخير و حداقل در دو دوره گذشته اين گونه بوده كه روزنامهها، هفتهنامهها و حتي ماهنامهها و گاهنامههاي كشور در فضايي به ابعاد بزرگتر از پيش در ارتباط مستقيم با مخاطبان خود قرار بگيرند. در اين نحوه برگزاري البته نشريات محلي جايگاهي ندارند و فارغ از انواع روزنامه، هفتهنامه و ماهنامه، عملاً از حضور در نمايشگاه مطبوعات كشور محرومند و به جاي آنها در حقيقت اداره كل ارشاد اسلامي و خانه مطبوعات هر استان موظف هستند در غرفه متعلق به يك استان به بيان توانمنديهاي منطقه خود بپردازند.
اين روش هر چند باعث شده كه مطبوعات مطرح در فضايي با وسعت بيشتر و مطلوب به تعامل با مخاطبان بپردازند اما از سوي دستاندركاران نشريات محلي، اين حذف اجباري نوعي اجحاف تلقي ميشود.
در گذشته، به خصوص در دورههاي هشتم، نهم و دهم عملاً وزارتخانه ارشاد و واحد ذيربط مطبوعاتي با اعطاي سوبسيد مستقيم به نشريات و نمايندگان آنها جهت اسكان و اقامت امتيازي براي مطبوعات محلي قائل ميشد كه عليرغم اين موضوع، برخي نشريات محلي تنها به دريافت اين كمكها كه گاه تا سيصد هزار تومان هم ميرسيد، بسنده ميكردند و در عمل حتي فردي را براي پاسخگويي در غرفه نميگذاشتند تا به اين ترتيب شاهد باشيم در اكثر غرفههاي نشريات محلي تنها چند صفحه از نشريه به آن الصاق شده باشد و لاغير.
به دليل اين پاشيدگي و آشفتگيها و از سوي ديگر كثرت مطبوعات محلي كه بيش از يكهزار عنوان است، برگزاركنندگان نمايشگاه مطبوعات به راهحل ثانويه رسيدند كه همانا برپايي غرفههاي توانمنديهاي مطبوعات استانهاي كشور در حاشيه نمايشگاه مطبوعات سراسري بود كه اين امر هم به دلايلي ناكارآمد است.
به تجربه ثابت شده سپردن كار به متصديان دولتي در دورهاي كه مجموعه دولت قصد كوچك شدن و واگذاري تصديگريها به بخش خصوصي دارد، همواره راندمان مطلوب را ميسر نميكند به خصوص در موارد اداره مربوط به مطبوعات كه عملاً هر گونه توجه يا عدم توجه آنها به نشريهاي، تلقي خاص را به همراه دارد. نكته ديگر اينكه كارشناسان مطبوعاتي اداره كل استانها در چند روز برپايي نمايشگاه عملاً به فكر پر كردن ساعت اداري و اضافه كارشان هستند و اساساً آيا همه استانها، افراد كارشناس در امور مطبوعات دارند؟!
ركن دوم نماينده مطبوعات محلي در نمايشگاه دو سال اخير، نمايندگان خانههاي مطبوعات است. اين تشكل كه قاعدتاً بايد صنفي باشد و از تجمع دستاندركاران مطبوعاتي تشكيل شود اما در اجرا به مجموعههاي نيمه دولتي تبديل شده.
كه اگر بر عملكرد استانهاي داراي خانه مطبوعات دقت شود خواهيم ديد جز چند استان، جملگي خانه مطبوعات ندارند و تنها در آنجا بنگاههايي براي تقسيم كاغذ، زينك و فيلم شده است.
از ديدگاه ديگر بايد يادآور شوم در ميان نشريات محلي روزنامه، هفتهنامه و حتي ماهنامههايي وجود دارد كه گاه توانسته بر ژورناليسم حرفهاي كشور تأثير بگذارد. اصلاً قصد ندارم در اين يادداشت از مدلهاي كلاسيك تاريخ مطبوعات مثال بزنم بلكه در چند سال اخير جريان حرفهاي روزنامهنگاري در استانها وجود داشته و اينگونه نيست كه همه نشريات محلي را به چوب «رپورتاژ» يا «آگهينامه» بتوانيم تكفير كنيم.
كافيست به كادر تحريريه اكثر روزنامههاي موفق كشور نگاهي بيندازيد تا چهرههاي سرشناسي از استانهايي چون گيلان، آذربايجان، كرمانشاه، فارس، خراسان، سمنان و... را ببينيد كه از تهران سر برآوردهاند. بنابراين اين وظيفه برگزاركننده نمايشگاه مطبوعات و در بعد عالي برعهده وزارت فرهنگ و ارشاد كشور است كه با شناسايي نشريات موجه در استانها، سهميهاي ولو اندك از نمايشگاه را به آنها اختصاص دهد.
گمان نويسنده بر اين است كه اگر پس از توقيف يكباره و متوالي مطبوعات و ايجاد موانع در مقابل روزنامهنگاري حرفهاي، خيل روزنامهنگاران بيكار شده در نشريات محلي استانهاي خود حتي در حد مقالات ماهيانه قلم ميزدند، امروز به اين اندازه بين مطبوعات سراسري و محلي فاصله ايجاد نميشد و در نهايت اين ميزان افت مخاطب را در ميان نشريات مكتوب شاهد نبوديم. بنابراين اين پرورشدهندگان روزنامهنگاران حرفهاي را در استانهايش تنها نگذاريم و در آوردگاه سالانه مطبوعات كشور براي آنها كه شايستهاند جايي خالي كنيم.