پنجشنبه 29 اردیبهشت 1384

مدارا با باور به حقيقت تعارض ندارد، احمد زيدآبادي، اقبال

گفتم كه فرقه‌هاي مذهبي در اروپا براي اجتناب از جنگ و خونريزي، چاره‌اي جز تحمل عقايد يكديگر نديدند. اين راهي بود كه «واقعيت» پيش روي آنها گذاشت و شايد هم به آنان تحميل كرد. اگر شما عقايد مخالف ديگران را تحمل نكنيد ناچاريد با آنها آنقدر بجنگيد كه يا شما نيست و نابود شويد يا آنها، و اين چيزي نيست كه خرد بشر امروز تاب آن را داشته باشد.
از همين رو، در جهان امروز افراد يا گروه‌هايي يافت نمي‌شوند كه به طور آشكار با اصل تحمل و مدارا مخالفت كنند، حتي افراد و گروه‌هايي كه در خلوت خويش با اين مفهوم سر سازگاري ندارند و يا ايدئولوژي و مرام‌شان امكان رعايت عملي مدارا و تحمل را به آنها نمي‌دهد.
از بد حادثه اما در ايران جرياني وجود دارد كه به طور رسمي و علني با اصل مدارا دشمني مي‌ورزد و به اين موجود بي‌آزار و سودمند كه امنيت ما در گرو كاربرد آن است، اعلان جنگ داده است.
از آنجا كه صاحبان عقل سليم و حتي غيرسليم! در صورت آگاهي از تبعات عيني نفي و طرد مدارا، حاضر به ستيز با آن نخواهند بود، يكي از رهبران جريان ضد مدارا در ايران معمولا تعريفي از اين مفهوم به پيروان خود ارائه مي‌كند كه تاكنون در هيچ قاموسي يافت نشده است.
او مي‌گويد: كساني كه از تساهل و تسامح دفاع مي‌كنند در واقع حرفشان اين است كه هر كس هر چه مي‌گويد و اعتقاد دارد، همان حق است. اگر كسي به خدا اعتقاد داشته باشد، طرفداران تساهل مي‌گويند حرفش حق است و اگر كسي هم به خدا اعتقاد نداشته باشد باز هم مي‌گويند حرفش حق است، خلاصه هر كه هر چه بگويد، هواداران تساهل و تسامح مي‌گويند حق همان است.
اين فرد ضد مدارا، تعبير فوق از تساهل و تسامح را بهانه‌اي قرار مي‌دهد تا به پيروان خود بقبولاند كه عده‌اي در اين مملكت با ترويج تسامح و تساهل مي‌خواهند «غيرت ديني» را از جوانان مسلمان بگيرند و ايمانشان به مقدسات را بر باد دهند.
آيا به راستي اهل تساهل و مدارا معتقدند كه هر چه هر كه مي‌گويد «حق» است؟ و منظورشان از ترويج تسامح به آتش كشيدن ايمان جوانان است؟
مي‌دانم كه اين بحث براي آن دسته از كساني كه در واكنش به «غيرت ديني» مخالفان مدارا، اعتقاد و ايمان را بوسيده و از زندگي خود كنار گذاشته‌اند، كسل كننده است و آنها اين قبيل بحث و استدلال‌ها را عبث و دست كم دير هنگام مي‌دانند، اما مخاطبان من در ستون امروز آنها نيستند. مخاطب من در واقع آن دسته از جوانان مذهبي هستند كه متأثر از تعاليم مربيان خود، ستيز با تساهل را پيشه خود ساخته‌اند و چه بسا با انگيزه« ياري رساندن به دين خدا» اقدام به برهم زدن سخنراني و تجمع مخالفان خود از راه‌هاي خشونت‌آميز مي‌كنند. من همواره به گفت‌وگو با اين طيف اعتقاد داشته‌ام و تا آنجا كه امكان داشته و آنها حاضر بوده‌اند، به اين كار مبادرت كرده‌ام و به نظرم اين كم‌هزينه‌ترين و انساني‌ترين راه براي ما ايرانيان براي عبور از فضاي خشم و كين و خشونت است.
البته از اين نكته آگاهم كه برخي از اين افراد، دغدغه دينداري را پوششي براي حفظ و پيشبرد منافع خود قرار داده‌اند و اغلب همين‌ها هستند كه به مجرد اين كه گفت‌وگويي در مي‌گيرد آن را به خشونت مي‌كشانند تا در اين ميان حقيقتي كشف نشود كه اطرافيان آنان را تحت تأثير قرار دهد و از اطراف‌شان پراكنده سازد. اما طبيعتاً همه اين افرادي كه امروزه در نگاه ما، سطحي و جزم‌انديش و متعصب‌اند، رفتارشان در جهت كسب منفعتي نيست و چه بسا صادقانه به اين راه كشيده شده‌اند. به ياد آوريم كه يكي – دو دهه پيش اغلب ما سطحي و متعصب و جزم‌انديش بوديم و اين همه را با كمال سادگي و صداقت با خود داشتيم!
در عين حال از اين نكته هم آگاهم كه شدت درگيري‌هاي سياسي و فضاي تند و افراطي جامعه ما حتي امكان گفت‌وگو با همفكران و همراهان را هم مشكل كرده است چه رسد به امكان گفت‌وگو با كساني كه ما را مستوجب آتش مي‌دانند و همين‌كه اجازه داده‌اند نفس بكشيم، منتي گران بر ما دارند.
با اين همه به نظرم همه ما لازم است در جهت اقناع مخالفان خود با شيوه‌هاي غيرخشونت آميز حركت كنيم، و در اين راه حتي اگر يك نفر هم به اهل مدارا افزوده شود، خود موفقيتي است.
اينك برگردم به بحث اصلي و به اين پرسش پاسخ دهم كه آيا مدارا و تسامح به معناي باور به حقانيت همه عقايد متضاد است؟ گمان نمي‌كنم براي رد اين مطلب نيازي به استدلال باشد چرا كه مدعيان آن، براي اثبات سخن خود نياز به استدلال نديده‌اند بلكه ادعايي را مطرح كرده‌اند كه به دليل بي‌پايگي آن فقط بايد به تكذيب آن مبادرت كرد.
در واقع بين اعتقاد به اصل مدارا و باور به حقانيت يك امر هيچگونه تضاد و تعارضي وجود ندارد و يا به عبارت ديگر، براي كسي كه مدافع تساهل و مداراست هيچ الزام منطقي وجود ندارد كه عقايد ديگران را نيز حق بپندارد و يا عقايد خود را از نظر ميزان حقانيت هم‌رديف عقايد رقيبان و مخالفان به شمار آورد. افراد بسياري يافت مي‌شوند كه به هيچ نوع حقيقتي اعتقاد ندارند و يا اصولاً ميزان و معياري براي تشخيص حق از ناحق قائل نيستند، اما كمترين علاقه‌اي به تساهل و تسامح ندارند. در مقابل، بسياري از افراد ديگر نيز وجود دارند كه به حقانيت عقايد خود و ناحق بودن عقايد ديگران ايمان و اطمينان دارند، اما اهل تسامح و رواداري و مدارايند.
مدارا نيازمند نفي عقايد خود يا پذيرش عقايد ديگران نيست، بلكه صرفاً باور به اين اصل است كه كسي حق تحميل عقايد خود بر ديگران را ندارد، زيرا تحميل عقيده صرف‌نظر از جنبه‌هاي انساني‌اش منجر به بروز جنگ و ستيزي بي‌پايان بين انسان‌ها مي‌شود.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

خلاصه كلام آنكه، آن دسته از مذهبي‌هايي كه به واقع از اين هراسانند كه با پذيرش و رواج اصل مدارا ايمان‌شان به باد خواهد رفت و باور به حقانيت عقايدشان دچار خدشه خواهد شد، آشكارا هراسشان بي‌دليل است و در اين باره عميقاً با سوءتفاهم دست به گريبانند. آنها اگر احساس مذهبي خود را با مدارا درآميزند، آنگاه لذت متعالي ايمان به خداوند را تجربه خواهند كرد. اما اگر چنين نكنند، نه فقط بهره‌اي از اعتقادات خود نخواهند برد، بلكه روزي قوم و قبيله‌اي پرزورتر از آنها ظهور خواهد كرد و با تمسك به همان اصل عدم مدارا، خود آنان را به تنگ خواهد آورد!

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/22847

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'مدارا با باور به حقيقت تعارض ندارد، احمد زيدآبادي، اقبال' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016