شنبه 21 خرداد 1384

گنجي: به آنچه گفته و نوشته‌ام افتخار مي‌كنم؛ عبدي: دربرخي تصميمات به تنها چيزي كه توجه نمي‌شود منافع ملي است، ايسنا

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فقه و حقوق - حقوق سياسي

اكبر گنجي و عباس عبدي در نمابرهايي جداگانه درخصوص مرخصي‌ و اتفاقات اخيري كه پيرامون اين مساله رخ داد، توضيحاتي داده‌اند.

به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)،در توضيحات اكبر گنجي كه نسخه‌اي از آن به ايسنا نمابر شده، با رد آن چه كه «نكاتي بيان شده از سوي رييس دادگستري و دادستاني استان تهران» خوانده شده، آمده است: در ساعت ‌١٩ روز يكشنبه ‌٨/٣/٨٤ در حالي كه جهت وزن‌كشي، گرفتن فشار خون، نبض و تزريق آمپول پني‌سيلين در بهداري مركزي زندان بودم، افسر جانشين زندان بدانجا آمد و گوشي تلفن را به من داد تا از سوي خانواده‌ام پيامي ابلاغ شود. آقايان كه ديدند به هيچ‌وجه كوتاه نمي‌آيم از طريق برادر عزيزم آقاي مهندس عباس عبدي وارد شده بودند.


همسرم از آن سوي خط گفت: "آقاي عبدي تماس گرفتند و گفتند با مقامات قضايي مذاكراتي داشته و به توافق رسيده است. آقاي عبدي گفت به اكبر بگو اعتصاب غذا را بشكن و به مرخصي بيا. مرخصي هفت روز نيست." اما من نپذيرفتم و تماس با همسرم پايان يافت.


در ساعت ‌١٥/٢٣ همان شب مرا به دفتر رييس زندان بردند. در آنجا يك مقام امنيتي دستگاه قضايي وارد و اعلام كرد: "من با آقاي عبدي صحبت كرده‌ام، چرا اعتصاب غذا كرده‌اي و درخواست‌هايت چيست؟" پاسخ من به او به شرح زير بود:

شصت و دو ماه حبس غيرقانوني، تبعيض در اجراي حكم غيرقانوني، شامل: الف) ممنوع‌التلفن بودن به مدت ‌٥٧ ماه، ب) تبعيض در استفاده از مرخصي (حدود ‌٦٥ روز تا آن روز)، ج) عدم صدور مجوز جهت درمان بيماري در بيرون از زندان.

گنجي در ادامه‌ي نمابر خود با اشاره به آن چه كه مصاديق برخوردهاي نارواي دادستان تهران خوانده، آورده است كه « به عنوان نمونه مرتضوي در جلسه‌ي هيات ويژه رياست جمهوري و رياست قوه‌ي قضاييه به صراحت مي‌گفت ”بايد مانيفست جمهوري خواهي را نقد و پس بگيري والا به اتهام الحاد محاكمه و حكم اعدام درباره‌ات صادر خواهد شد. اگر پس نگيري هيچ تغييري در وضع تو پيش نخواهد آمد.“»


آن مقام امنيتي قوه‌ي قضاييه پس از يادداشت سخنان من گفت: "شما اعتصاب غذا را بشكن و به مرخصي برو، تمام اين مسائل حل خواهد شد."


پس از شنيدن پاسخ منفي از طريق تلفن با آقاي عبدي تماس برقرار كرد و تلفن را به من سپرد. آقاي عبدي گفت: "اعتصاب غذا از نظر سياسي به نفع تو و به ضرر آقايان است، ولي مساله من انساني است. بيماري تو بايد درمان و خانواده تو از نگراني درآيند." گفتم "تنها جرم من بيان نظراتم مي‌باشد. بيش از پنج سال است كه مورد انواع ستم‌ها قرار گرفته‌ام و به هيچ يك از آنها نمي‌توانم اعتماد كنم. چرا به صراحت نمي‌گويند مرخصي يك ماهه است؟" آقاي عبدي گفت: "آقايي كه براي مذاكره آمده تاكنون به من دروغ نگفته و خلف وعده نكرده است. در اين رابطه هم قول داد كه مرخصي تو تا پايان درمان ادامه داشته باشد.


به آنها گفتم اگر به وعده‌ي خود عمل نكنند، من هم اعتصاب غذا خواهم كرد و كل مسائل پشت پرونده خود را افشاء خواهم كرد."


پيشنهاد آقاي عبدي را نپذيرفتم و گفتم "به وعده‌ي آنها نمي‌توان اعتماد كرد و آقايان بايد به جاي حرف دست به عمل بزنند." در حين مذاكرات، آن مقام امنيتي قوه‌ي قضاييه چندين بار با آقاي عبدي صحبت كرد و سپس تلفن را به من داد تا از طريق آقاي مهندس عبدي اثبات كند كه به وعده‌هايش عمل خواهد كرد. آقاي عبدي با اصرار فراوان و درخواست‌هاي مكرر مرا شرمنده كرد و گفت: "اگر تو را ظرف يك هفته بازگرداندند، دوباره اعتصاب غذا كن." آن مقام امنيتي قوه‌ي قضاييه گفت: "هيچ‌كس نمي‌تواند امكان اعتصاب غذاي مجدد را از تو بگيرد. اگر به وعده‌ها عمل نشد دوباره اعتصاب غذا كن. از امشب حداقل پانزده روز به مرخصي مي‌روي و با تاييد پزشكان تا دو ماه نيز قابل تمديد است.


بقيه درخواست‌هايت را نيز حل خواهيم كرد." باز هم زير بار نرفتم تا اينكه كار به قسم رسيد. پاي دين و خدا و پيامبر گرامي اسلام به ميان آمد. در نهايت آن مقام امنيتي گفت: "تو را به جان بچه‌هايت قبول كن و برو، از اين به بعد با من طرف هستي." همانجا گواهي سه پزشك درباره‌ي بيماري‌ام را به او تحويل دادم. گفت: "اصلا لازم نيست نامه‌ي پزشكان بيرون را به كسي تحويل دهي." مذاكرات حدود يك ساعت طول كشيد.


اصرارهاي مكرر آقاي مهندس عبدي و آن مقام امنيتي باعث خجالت و عقب‌نشيني من شد. هر دو تاكيد داشتند كه مرخصي يك هفته‌اي نيست و تا پايان معالجه ادامه خواهد داشت.


گفتم "صبح ساعت شش يا هفت به مرخصي خواهم رفت." آن مقام امنيتي قوه‌ي قضاييه گفت: "نه همين الان بايد بروي، چند نفر از مسوولين منتظر رفتن تو هستند." گفتم: "صبح" گفت: "الان" گفتم: "پس بگذار با خانه تماس بگيرم تا دنبالم بيايند" گفت: "خير، خبرنگاران مي‌آيند." گفتم: "اين وقت شب خبرنگاري وجود ندارد. گفت: خير، خودمان بي‌سر و صدا تو را به منزلت مي‌رسانيم." در نهايت مدير محترم زندان اوين به همراه افسر جانشين اين زندان به همراه يك دستگاه اتوموبيل پيكان در ساعت سي دقيقه بامداد دوشنبه ‌٩/٣/٨٤ مرا درب منزل پياده و تحويل خانواده دادند.


بعد از ظهر روز دوشنبه در مصاحبه‌ي مطبوعاتي اعلام كردم اگر آقايان خلف وعده كنند و مرا پس از يك هفته به زندان بازگردانند دوباره دست به اعتصاب غذا خواهم زد و تا پاي مرگ مي‌ايستم. با اين‌كه در روزهاي اوليه مرخصي ميهمانان زيادي به منزل ما مي‌آمدند و سه روز هم تعطيل عمومي بود، نزد يكي از بهترين متخصصان آسم و ريه كشور رفتم . ايشان پس از انجام آزمايش‌هاي مختلف بيماري آسم مرا تائيد كرد و گفت بايد از اسپري‌هاي قوي‌تري استفاده كني.


طي يك نامه وضعيت بيماري‌هاي مرا شرح داد و ضرورت مراقبت ويژه و مراجعه مكرر به دكتر و ضرورت استفاده از مرخصي استعلاجي را گوشزد كرد. اصل نامه را از طريق آقاي مهندس عبدي براي آن مقام امنيتي قوه قضاييه فرستادم.


به بيمارستان پارس هم مراجعه كردم و مطابق نظر پزشكان قرار شد يك آزمايش كامل، سونوگرافي و عكس از ريه‌ها گرفته شود. با دانشگاه توان‌بخشي هم تماس گرفتم و قرار شد جهت درمان تعيين نوبت شود.


در ادامه‌ي اين نمابر از قصد ورود حدود ده مامور به زور به منزل و بازداشت گنجي در شامگاه سه‌شنبه ‌١٧ خرداد ‌١٣٨٤ خبر داده شده و آمده است: [اين] يعني كسي كه ‌٦٢ ماه حبس را گذرانده است به دليل يك روز غيبت، دستگير نمايند!!

صبح روز چهارشنبه در صفحه اول روزنامه ايران و صفحه دوم روزنامه شرق به نقل از سخنگوي قوه قضاييه آمده بود كه مرخصي گنجي تمديد مي‌شود و تا آن روز هيچ‌كس با من جهت بازگشت به زندان تماس نگرفته بود.

وقتي روزنامه‌هاي روز پنجشنبه را ديدم كه از سوي دادستاني تهران اعلام كرده بودند، گنجي متواري شده است، بسيار تعجب كردم. گويي آقايان فراموش كرده بودند كه با خواهش و تمنا مرا به مرخصي فرستاده بودند تا اعتصاب غذا شكسته شود و فراموش كردند كه گنجي هر بار به مرخصي رفته است با پاي خود نيز به زندان بازگشته است و فراموش كردند كه هيچ‌گاه تاكنون ده تن از نيروهاي خود را به درب منزل يك زنداني كه فرضا يك روز هم غيبت كرده است، نفرستاده‌اند.

بگذريم از اينكه اصلا غيبتي در كار نبوده و آنها زير حرفشان زده‌اند. من دروغ نگفته‌ام. آنها دروغ گفته‌اند، من زير قول خود نزده‌ام. آنها به قول خود عمل نكرده‌اند. من فرارنكرده‌ام. سهل است با آنكه در آلمان بودم و گفتند اگر بازگردد، بازداشت خواهد شد به ايران بازگشتم و ‌٦٢ ماه است كه در زندان هستم. از زندان هم نمي‌ترسم چرا كه جرمي مرتكب نشد‌ام كه شرمگين باشم.

زمستان مي‌گذرد و روسياهي براي هميشه براي ذغال باقي مي‌ماند. به آنچه گفته و نوشته‌ام افتخار مي‌كنم نه از بيت‌المال مردم اختلاس كرده‌ام، نه كسي را ترور كرده‌ يا به قتل رسانده‌ام. «نه قدرت از آن مردم» را غصب كرده‌ام و نه [...]

گنجي در ادامه از قصد خود براي بازگشتن به زندان براي روشن شدن آن چه كه قابل اعتماد نبودن دستگاه قضايي خوانده خبر داده و آورده است: اما با توجه به زير پا نهادن توافقات از لحظه ورود به زندان اعتصاب غذاي نامحدود خود را آغاز خواهم كرد.

وي ادامه داده است: هرحادثه‌اي در زندان براي من پيش آيد معلوم است كه مسووليت آن برعهده چه كسي است. نمي‌توان با تكرار ماجراهاي زهرا كاظمي مدعي شد سر خود را به ديوار سلول كوبيده و مرده‌ام.

گنجي در ادامه آن چه را كه هجوم ماموران به منزلش خوانده، نه به دليل يك روز غيبت، بلكه به علت بيان نظراتش دانسته و يادآور شده است: مگر غير از اين است كه براي همين نظرات، نقدها و ديدگاه‌ها نزديك به دو هزار روز حبس كشيده‌ام؟ طي سال‌هاي گذشته دوستان بسياري از سر خيرخواهي مرا به سكوت فراخوانده‌اند. اما سكوت سه ساله چه فايده‌اي داشت؟ در همين دوران سكوت، [...] يك بار طي يك تماس تلفني به همسر بنده گفت: مگر شما غيرت ديني نداريد؟ گنجي، شيرين عبادي را به وكالت انتخاب كرده است. من اجازه نمي‌دهم از اين پس شيرين عبادي به تنهايي به ملاقات همسرت برود. اين خلاف شرع است. هرگاه شيرين عبادي خواست به ملاقات گنجي برود تو هم بايد همراه او باشي. اين يك نمونه كوچك از جنگ رواني در سال‌هاي گذشته عليه من است.


وي ادامه داده است: وقتي يكي از مسوولان با مرتضوي در خصوص نياز من به مرخصي جهت درمان صحبت كرد، وي پاسخ داد: «برود از شيرين عبادي مرخصي بگيرد» اينها برخي از نمونه‌هاي شيوه برخورد آقايان با ما در سال‌هاي سكوت است.


گنجي نمابر خود را با يك پرسش پايان داده و آورده است: اگر كسي بگويد كليه مسوولان و نظام را قبول ندارم چقدر بايد حبس بكشد؟ آيا دو هزار روز كافي نيست؟ جرم و مجازات در اين نظام چه تناسبي با يكديگر دارند؟


***همچنين عباس عبدي با ارسال نمابري به خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) درباره‌ي مرخصي اكبر گنجي توضيحاتي ارائه داده است.


در اين نمابر آمده است: با توجه به وضعيت پيش آمده روز سه‌شنبه براي اكبر گنجي لازم دانستم كه به دليل حضور خود در جريان مرخصي وي به شرح ماجرا و اقدامات انجام شده بپردازم، طبيعي است كه قضاوت نسبت به آن‌چه گذشته است بر عهده‌ي مردم است.


حدود ده روز قبل از مرخصي گنجي در گفت‌وگويي كه با فرد پيگير مسائل خود در دادگستري تهران داشتم، يادآوري كردم كه عدم موافقت با مرخصي گنجي براي درمان بيماري نه تنها امري غيراخلاقي است، بلكه مصلحت شما نيز نيست. اين عقيده را در چارچوبي تحليلي نيز منعكس كرده بودم.


با گذشت يك هفته و بدتر شدن اوضاع معلوم شد كه اين گره هر روز پيچيده‌تر مي‌شود و چون گنجي به دليل تجربه‌ي قبلي خود هيچ‌گونه اعتمادي به طرف مذاكره خود ندارد، لذا پيشنهاد كردم كه در صورت نياز مي‌توانم با وي صحبت كنم، مشروط بر اين‌كه به جاي دست‌اندركاران دادسرا، آقاي [...] يا همان فرد پيگيري پرونده من طرف گفت‌وگو و توافق با گنجي شود.


در نهايت در نيمه شب دوشنبه هفته‌ي گذشته بنده و گنجي و آقاي [...] تلفني صحبت كرديم و از آن‌جا كه گنجي معتقد بود كه روز قبل، قول يك ماه مرخصي را به او داده‌اند، حاضر نبود با يك هفته مرخصي موافقت كند، اما آقاي [...] به وضوح توضيح داد كه يك ماه مبناي صحيحي نيست. اگر دكتر متخصص گواهي صادر كند كه به بيش از يك ماه هم وقت نياز هست، بر همان پايه اقدام خواهد شد و اين يك هفته فقط براي اخذ گواهي و اقدامات اوليه پزشكي است.


بر اين اساس و پس از قبول مرخصي آمدن از سوي گنجي مقرر شد كه وي از اين پس مستقيما فقط با آقاي [...] يا از طريق من تماس بگيرد و مسائل را پيگيري كند.


گنجي در اولين اقدام خود به دكتر مسجدي فوق تخصص بيماري‌هاي ريوي و دستگاه تنفس و ريه مراجعه مي‌كند و گواهي خود را در تاريخ ‌١١/٣/٨٤ اخذ مي‌كند. دكتر مسجدي در گواهي خود توضيح داده كه: « اكبر گنجي به علت حملات شديد سرفه و تنگي نفس مراجعه و .... » و سپس با ذكر جزئيات ديگر از جمله ضرورت رعايت نكات بهداشتي و محيط تنفسي مناسب كه در تعارض با وضعيت زندان است، تاكيد مي‌كند كه رعايت اين دستورات «براي مدت طولاني و مراجعه و پي‌گيري ضروري است».


برخي از داروهاي تجويزي به علت پيشرفت زياد بيماري به گونه‌اي بود كه حتي در ايران يافت نمي‌شود و سفارش داده شده است كه از كانادا فرستاده شود.


اين گواهي به دليل تعطيلات روز دوشنبه ‌١٦ خرداد سال جاري تحويل اينجانب شد و در روز سه شنبه ‌١٧/٣/٨٤ براي آقاي [...] فكس شد. پس از ارسال فكس آقاي [...] به من اطلاع داد كه تمديد مرخصي گنجي انجام شده و يكي از اعضاي خانواده‌اش براي اخذ نامه تمديد مرخصي به معاون داستان مراجعه كند.

بنده نيز مساله را به اطلاع خانواده گنجي رساندم، در حالي كه وي براي پيگيري‌هاي پزشكي ديگر به بيمارستان رفته بود و تصور مي‌رفت كه مساله در روال عادي خود در جريان است، تا اين كه در ساعت ‌٢١:30 روز سه‌شنبه(‌١٧/٣/٨٤ ) از منزل گنجي تماس گرفتند و اطلاع دادند كه تعداد زيادي مامور مراجعه و به داخل منزل ريخته‌اند و به دنبال وي مي‌گردند تا او را در زندان ببرند و مدعي هستند كه گواهي پزشكي ارائه نشده است.

بنده درخواست كردم كه مدتي را اجازه دهند تا پيگيري كنم. پس از تماس با ‌آقاي [...] معلوم شد كه موضوع برگرداندن گنجي به زندان ربطي به مساله درمان و گواهي پزشكي ندارد، بلكه مساله مربوطه به مصاحبه‌هاي وي مي‌باشد، بنده نيز اين مساله را به خانواده گنجي منتقل كردم و طبعا با اين وصف وي در پايان مرخصي به زندان باز مي‌گشت، اما متاسفانه نحوه مراجعه به منزل كه يادآور خاطره دستگيري‌هاي گذشته و بردن به جاهاي نامعلوم است، موجب نگراني خانواده و احتمالاً خود گنجي شده است.

آقاي گنجي همواره و مثل ديگر زندانيان سياسي شخصا و پس از گذشت مدت مرخصي به زندان مراجعه مي‌كرد و نيازي به حضور اين تعداد مأمور و چند خودرو مخصوص نبود، حتي اگر آقايان مي‌خواهند ادامه مرخصي را لغو كنند كافي بود كه اين مساله را تلفني اطلاع مي‌دادند تا خانواده مردم در نگراني وحشت فرو نروند.

متاسفانه اين واقعه در كنار مسائل ديگر نشان داد كه برخي از افراد به جاي اخذ تصميم بر اساس حداقلي از عقلانيت و منافع عمومي و ملي، دنبال زنده كردن كينه‌هاي شخصي و فردي هستند و به تنها چيزي كه توجه نمي‌شود منافع عمومي و ملي جامعه است.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

انگيزه بنده براي اين پادرمياني اين بود كه در آستانه برنامه ‌٢٧ خرداد كه زمينه براي كاهش برخي از فشارها حتي به طور موقتي فراهم مي‌شود، اندكي از منافع اين كاهش فشار نصيب كساني شود كه در زندان هستند و هيچ جايي را در ذهن مدعيان قدرت‌مدار اشغال نكرده‌اند و اكنون هم اميد آن دارم كه مساله حاضر به نحوي مناسب و به دور از كينه دوزي‌هاي شخصي حل و فصل گردد.

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/24205

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'گنجي: به آنچه گفته و نوشته‌ام افتخار مي‌كنم؛ عبدي: دربرخي تصميمات به تنها چيزي كه توجه نمي‌شود منافع ملي است، ايسنا' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016