چهارشنبه 25 خرداد 1384

لبخند يا مسلسل، کدام را می خواهيد، مسعود بهنود، روز

[email protected]
۲۴ خرداد ۱۳۸۴

امروز کسی اظهار نظر کرده است که بمب گذاری ها و انفجارهای اهواز و تهران کار منابع داخلی است و حاکمان برای برگرداندن نظر جهانی از تظاهرات و اعتصاب غذاها دست به چنين کاری زده اند. من اين گمان ندارم.

جوان می گفت من هرگاه که دير به خانه می رسم مادرم نگران است که مبادا تصادف کرده دربيمارستان باشم و همسرم گمان می برد که به خوشگذرانی مشغولم . ای کاش گمان اين دومی درست باشد. حالا ما نيز با خود می گويم ای کاش نظر اولين رييس جمهور درست بود.

اما واقعيت اين است که جامعه جوان و حتی دانشگاهی ايران به قدری غير سياسی و حتی می توان گفت ضد سياسی شده که به تظاهرات و اعتصاب غذا هم گوئی چندان وقعی نمی نهند که در نتيجه از آن وقع خطری بزايد و کسانی در پی برگرداندن نگاه ها دست به کار انفجارسازی شوند. اگر شکی در اين گفته داريد نگاه کنيد به واکنش ها نسبت به بازگشت گنجی به زندان و انداختن وی به سلول انفرادی، و آغاز اعتصاب غذای وی، و نگاهی کنيد به تعداد کسانی که پشت در اوين به جمع نگرانان برای ناصرزرافشان گرد آمده اند که او نيز برای احقاق حقوق از دست رفته مردم ايستاده است. اگر نيک بنگريم نامزدهائی که در انتخاباتند و اگر خراش نازکی به پوستشان بدهی - آن قدر که گفته های چند ماه قبلشان را بخوانی - هيبت تند و خشن دنيا ستيزی و ضديت با آزادی، صدور انقلاب، آرزوی به خطر انداختن منافع آمريکا در منطقه و باری اسلام حداکثری از آن پيداست، با اندک آرايشی چنان که ذهن های ساده را بفريبد، در شهر می تازند، بی نيازی به دست زدن به کارهای خطرناک انفجاری.

اما تحلیل من از انفجارهای این چند روزه چیست. گمان دارم حتی اگر به راستی فردا آشکار و ثابت شود که انفجارها تراشه حوادث عراق و پيروزی شيعيان در آن جاست که بخش اعظم سنی های قدرتمند باور دارند که با حمايت ايران سرنوشتشان دگرگون شده است، باز اين نکته فوت نمی شود که کسانی در دل حکومت و يا در حاشيه امن آن از احتمال تکرار دوم خرداد نگرانند. آن ها دارند نگرانی خود را به رخ می کشند. چرا که همان رای دوم خرداد جامعه تحت کنترلشان را به اين جا کشانده است که می بينيد. در انتخابات و تبليغاتی که در آن اثری از آثار انقلاب و اسلامگرائی نيست، خشگ مغزان دارند آغاز پايان خود را می بينند و از تصور آن که ناگزير باشند هشت سال ديگر را در هم کشمکش با مفهوم آزادی و دموکراسی بگذرانند – مفهومی که چون جن از بسم الله آن می گريزند – بر خود می لرزند. پس طبيعی است اگر برای مردم خسته از سياست پيام بگذارند که اگر چنان کرديد اين هزينه ها را هم بپردازيد.

گزارش خانم فاطمه هاشمی را از حادثه ديروز جاده قزوين بخوانيد. علاوه کنيد بر آن، آن چه بر سر ابراهيم يزدی و بهزاد نبوی و علی رضا رجائی و محمد رضا خاتمی در اين چند روز آورده اند، پيام روشن است و اگر هم روشن نباشد مسلسلی هم می توان مزيد بر آن کرد چنان که فرزند مرد قدرتمند جمهوری اسلامی می گويد " در حال خروج از شهر قزوين بوديم كه يك خودرو نيروى انتظامى جلوى ما را گرفت و با اين پرسش كه چرا برچسب هاشمى رفسنجانى را روى ماشين زده ايد، ما را متوقف كرد.بعد از مدتى به ما اجازه حركت داده شد كه ناگهان چهار خودرو يگان ويژه دور خودرو ما را محاصره كرده و هشت نفر با مسلسل اطراف ما را گرفتند. يكى از خبرنگاران همراه ما در اين جريان كتك خورد و روى من نيز اسلحه كشيدند."[ خبرگزاری ايلنا]

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

اين گزارش مردم عادی نيست اما نشان می دهد که بر سر مردم چه می آيد. دوستان در عطش قدرت هم چهره آراسته اند برای جوانان و هم در نهان سر لوله مسلسل نشان می دهند. هويج و چماق. کدام را هوس داريد.

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/24493

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'لبخند يا مسلسل، کدام را می خواهيد، مسعود بهنود، روز' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016