شاید هرکدام از موردهایی که در زیر خواهند آمد، به تنهایی برای خواندن یک کتاب کافی باشند. اما کتاب "جهودکشان" از چند جهت ارزش خواندن را دارد. نخست نگاهی به شناسنامهی کتاب بیندازیم:
جهودکشان
نویسنده: ناشناس
تصحیح: هارون وهومن
چاپ اول: زمستان 1383/فوریه 2005
ناشر: کتاب ارزان – سوئد
344 صفحه
یک- نخستین، یا یکی از نخستین رمانهای ایرانی است.
دو- رمانی پرماجرا و سرگرم کننده است.
سه- تصویرهایی چنان زنده و درست از زمان قاجار بهدست میدهد که تو گویی به تماشای یک فیلم مستند نشستهای.
چهار- تصویری روشن، یکتا و بسیار دردناک از بیپناهی و ترس پیوسته و همیشگی اقلیت یهودی گرفتار در میان چنبرهی اکثریت مسلمان را نشان میدهد.
پنج- نویسندهی ناشناس کتاب ما را به میدان اعدام تهران در زمان قاجار میبرد و صحنههایی از خشونت ودرندگی و وقاحت را نشانمان میدهد که در کمتر جایی خوانده و یا شنیدهایم.
آقای وهومن تصحیح کنندهی این کتاب، تاریخ نوشتن آنرا بین سالهای 1280 و 1285 خورشیدی دانسته و آنرا نخستین رمان ایرانی میداند.
برای آشنایی نزدیکتر با کتاب جهودکشان که ماجراهایش در زمان محمد شاه قاجار و وزیرش میرزا آقاسی اتفاق میافتد، بد نیست که چند جملهای از آن را باهم بخوانیم.
نویسنده میدان اعدام را که آنزمان "میدان بزرگ" نام داشته، در روز برپایی مراسم کشتار و شکنجه که همچون یک جشن همگانی همراه با سُرنا و نقاره برگزار میشده، چنین تصویر میکند:
"تمام مردم شهر و هر جایی، پیش از وقت، برای تماشای موعود، در میدان بزرگ ازدحام نموده، از چهار طرف، بالا و پایین و کنار دیوارها، روی درختها و جلو دکاکین، جای سوزن انداختن نبود.
در یکطرف میدان، چند باب خیمه به جهت «بزرگان» و «رجال دولت» و «سُفرا» افراشته، و فراشان با ترکهها، مشغول جابهجا کردن مخلوق بودند. میوهداران و دوغفروشان، به آواز بلند و مختلف، تعریف و توصیف متاع خود نموده، مردم را به دوغ تازه و میوه نوچین دعوت میکردند.
در وسط میدان، میرغضبان، با لباسهای قرمز و کلاههای مخصوص، ردیف ایستاده، در تهیه شغل شوم خود حاضر و منتظر فرمان بودند."
و پس از شرح چگونگی آوردن وسیلههای گوناگون شکنجه، نویسنده، این مراسم شوم را بهشکلی زنده مجسم میکند و شکنجهها را چنان از نزدیک نشان میدهد که من بارها چشمهایم را بستم و میترسیدم که باقی خطها را بخوانم.
یکی دیگر از ویژگیهای این کتاب به تصویر کشیدن و انتقال درد و عذاب اقلیت یهودی بیقدرتِ سیاسی در ایران آنزمان، به خواننده است. یهودیان و بهاییان که در محاصرهی یک اکثریت فقیر، نادان و اسیر مذهب گرفتار آمدهاند با اشارهی انگشت آخوندها شکنجه و نابود شده و هستیاشان دستخوش تاراج میشود و این سنجش را برای آدم پیش میآورد که چگونه ایران که به داشتن سیاستِ مدارا با ملیتها و اقلیتهای گوناگون در زمان هخامنشیان مشهور و برای داشتن این صفت در میان همهی کشورها یگانه بود به چنین سیاست نفرتانگیزی روی میآورد که دولت ایران به دست ملت ایران "برای رفع زیاد شدن این جماعت ملعون و تحصیل مقداری از دولت وثروت آنها، جهودکشان" راه میاندازد و چه دردناک است که نیروهای مذهبی، سیاسی و نظامی یک کشور به همراه بیشتر مردم آن، همه برای مراسم سالانهی کشتن عدهای از همنوعان خود که تنها جرمشان داشتن دین و باور دیگری است، روزشماری کنند.
راستی چهگونه میشود که شکنجه رسم و آیین میشود و ملتی برای تماشای آن روزشماری میکند؟ و چهگونه میشود که شوق کشتار، آنهم شوق کشتار آدمهایی که تنها جرمشان اندیشیدن به گونهای دیگر و داشتن عقیدهای دیگر است در عدهای چنان برانگیخته میشود که در خلسهی این شوق تا پای از دست دادن سر خود و بدنام کردن فرهنگ و ملت خود نیز پیش میروند؟
در پایان خوب است که بگویم شقایقهای پَرپَر شده در خونرنگی بیمرز جلدِ کتاب که دیدنی و به یاد سپردنی است کار مریم شعبان است.
مسعود کدخدایی