سارتر در 1905 به دنیا ﺁمده است و 2005، سال جاری مسیحی ، صدمین سال تولد فیلسوف ﺁزادی است . یاد کردن از او ، دلیل دوم و سومی نیز دارند : در روزهای بعد از جنگ دوم جهانی که اروپا ویران شده و مرگ میلیونها تن و ﺁن ویرانی عظیم توجیه نمی پذیرفت و انسانها ، نه درخود که در بیرون از خود، دنبال مقصر می گشتند و در درماندگی ، خویشتن را به بی تفاوتی و کارپذیری می سپردند، قلم او بود که به انسان اروپائی میﺁموخت : بعنوان انسان ، مسئول ساختن یا ویران کردن سرنوشت خویش است . باز قلم او بود که به انسان اروپائی می ﺁموخت : جبرگرائی خویشتن را به حکم قدرت جبار سپردن و بدست خود خویشتن را ویران کردن است . انسان موجودی است که می تواند از محدود کننده ها خویشتن را ﺁزاد کند . پس مسئولیت پی ﺁمدهای ( جنگ و مرگ و ویرانی و...) تن دادن به جبر هر جباری ، بر عهده خود او است. تنها انسان مسئولیت شناس می تواند ﺁزادی خویش را قدر شناسد . ﺁن کس که اختیار سرنوشت خود را به قدرتمدارها می سپرد و بی تفاوتی را رویه می کند، خود را از ﺁنچه دارد، از نعمت گوهر ﺁزادی و مسئولیت محروم می کند .
اما دلیل سوم اینست که در نخستین سال اقامت در اروپا، در سال 1964 ، بهنگامی که سران نهضت ﺁزادی ، ﺁیة الله طالقانی و مهندس بازرگان و دکتر سحابی و ... را زندانی کرده بودند ، به سراغ او رفتم و از او خواستم ریاست کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران را بر عهده بگیرد . پیشنهاد را نخست با ژاک برگ ، استاد کلژ دو فرانس در میان گذاشتم . او سارتر را شخصیتی معرفی کرد که تحت ریاست او، شخصیتهای فرانسوی با گرایشهای نایکسان حاضر می شوند عضویت کمیته دفاع از زندانیان سیاسی را بپذیرند . سارتر خواست پرونده ای پیرامون وضعیت زندانیان به دفتر او تسلیم کنم . پس از مطالعه پرونده ، او ریاست کمیته ای را که شخصیتهای علمی و ادبی و سیاسی فرانسه عضو ﺁن شدند ، پذیرفت و تا مرگ ، در 1980، این کمیته از زندانیان سیاسی ایران دفاع کرد . قرار ما (مدافعان ایرانی زندانیان سیاسی) با کمیته سارتر بر دفاع عمومی از زندانیان سیاسی بود . بهنگام تشکیل کمیته ، سران نهضت ﺁزادی در معرض محاکمه بودند و کمیته از ﺁنها دفاع کرد . بعد ، نوبت به دستگیری مارکسیستها و محاکمه ﺁنها رسید ، از گروههای مختلف مارکسیستی دفاع شد . این بار، اعضای گروههای مذهبی و مارکسیستی و ملی دستگیر می شدند ، کمیته از ﺁقایان خمینی و منتظری و دیگر روحانیان تا اعضای حزب توده و از مجاهد خلق و فدائی خلق تا ملی گراها و گروههای سیاسی دیگر ، بدون تبعیض و تمایز ، دفاع کرد .
رژیم شاه بسیار کوشید این کمیته را بی اثر کند اما نتوانست . ناتوانی ﺁن رژیم دو علت داشت : یکی این که هر اطلاعی ، پیش از ﺁنکه موضوع اقدام کمیته شود، به دقت، تا اطمینان از صحت ﺁن ، بررسی می شد و دو دیگر این که دفاع از همگان، بدون تبعیض و تمایز بعمل می ﺁمد .
و امروز ، گروهی از زندانیان ﺁن روز که کمیته سارتر از ﺁنها دفاع کرد ، جانشین رژیم شاه شده و در شقاوت و سبعیت گوی سبقت از هر سبع و شقی را ربوده اند . گروهی دیگر از زندانیان ﺁن روز بدست این سبع ها و شقی ها اعدام شده اند و گروه دیگری به تبعید بازگشته اند .
زمان شگفت شاهدی است : زمان شهادت می دهد که راه و روش ﺁنهائی برحق است که حساب حقوق انسان را – که ذاتی او هستند - از حساب طرز فکر و تمایل سیاسی او جدا می کنند و از همه ﺁنها که، بعنوان انسانی که حقوقشان مورد تجاوز قرار می گیرد، بدون تبعیض، دفاع می کنند. اگر انسانها میان دفاع از حقوق زندانی و تمایل سیاسی و نیز موقعیت طلبی یا یابی او فرق بگذارند ، هم می توانند در دفاع همگانی از قربانیان استبداد شرکت کنند و هم نگران ﺁن نباشند که مبادا دفاع از حقوق زندانی به او، ﺁن موقعیت سیاسی را ببخشد که به جامعه زیان رساند . هم اکنون ، دفاع از گنجی - بنا بر اطلاع در 31 تیر همچنان در اعتصاب غذا است - و دیگر زندانیان سیاسی، اگر در بند سود و زیان سیاسی بماند، ناکامی ببار می ﺁورد . این دفاع فارق از چشمداشتهای سیاسی و بزرگ و کوچک کردن زندانی ، می باید انجام بگیرد تا پیروزی ، پیروزی انسان بخاطر برخورداری از حقوق خویش باشد .
16 سال فعالیت ، بدون یک مورد خطا و موفقیتی چنان کامل، تجربه ای است برای ﺁنها که به دفاع از حقوق انسان در ایران و زندانیان سیاسی روی می ﺁورند.
خاطره سارتر گرامی باد . 31 تیر 84
*دو یادﺁوری به خوانندگان گرامی : 1 بنا بر این نیست که همه روز ، موضوع کوتاهی را ، در وبلاگ ، بنویسم . بنا بر اینست که ، به مناسبت رویدادها و یا در مقام پاسخ گفتن به پرسشهائی که اطلاع از ﺁنها و پاسخهاشان برای همگان می توانند مفید باشند، نوشته کوتاهی را انتشار دهم . 2 – پرسشهایی که شما خوانندگان می کنید، ﺁنها که پاسخهاشان بکار همگان می ﺁیند ، در نوشته های این جانب ، پاسخ خواهند یافت .
http://ahbanisadr.blogspot.com/